خونین شهر

خونین شهر

خونین شهر

خونین شهر

حکایت نیزار های چزابه


در مسیر جاده‌ای که از مرز به بستان کشیده شده است منطقه‌ای است شهید پرور به نام چزابه . این منطقه در شمال غربی بستان است.

لا به لای نیزار های چزابه

چزابه نامی است که فراموش نمی‌شود ؛ ساکت و آرام . وقتی نام چزابه را می‌شنوی ناخودآگاه زیر لب می‌گویی: طریق القدس و فتح‌المبین، و روی زمین می‌نشینی و با انگشت می‌نویسی «اسفند ۱۳۶۰» اوج ناکامی دشمن برای جلوگیری از انجام عملیات فتح ‌المبین بود. در اینجا حس می‌کنی تا خدا فاصله‌ای نداری . اینجا مقتل اسماعیلیان است . شب ‌ها چزابه زانوی غم بغل می ‌گیرد. به چزابه که می‌ رسی دوست داری زیارت عاشورا بخوانی و گریه کنی. اینجا دوست داری سرت را روی زانوی خاک بگذاری و هق هق گریه ‌ات را در فضا رها کنی .

وارد که می‌شوی، تا چشم کار می‌کند، نی است و نیزار. گاهی هم که توی جاده تا بالای زانو آب بالا آمده است. همان کنار جاده، لای نیزارها مزار چند شهید گمنام توجه‌ها را به خود جلب می‌کند. آب گاهی روی مزارها هم می‌گیرد و بالا می‌آید. اینها فقط چند تا از آن هزار کبوتری ‌اند که هفدهم بهمن سال شصت، از لای همین نیزارها پرواز کرده‌اند.

در چزابه، در بین نیزارها، بیش از یازده خاکریز وجود دارد. در تفحص از خاکریزها، پیکرهای شهدا و اجساد عراقی را می‌یافتیم که گواه از آن بود که در این منطقه،‌ جنگی تن به تن روی داده و این منطقه چندین بار دست به دست شده است.

• در بین‌ تپه ‌های رملی و میشداغ و هورالهویزه ، تنگه ‌ای هست که غیر قابل عبور برای یگان های رزمی است؛ به همین خاطر اسمش را گذاشته‌اند: چزابه.

• وقتی بستان آزاد شد، باید از چزابه پاسداری می‌شد. دفاع از تنگه چزابه، یکی از سخت ‌ترین عملیات ‌های دوران دفاع مقدس بود. عراقی ‌ها قصد داشتند از تنگه چزابه عبور کنند و دوباره بستان را اشغال کنند. رزمنده ‌های ایرانی می‌ خواستند با حفظ چزابه، بستان را هم حفظ کنند.

• این تنگه یکی از پنج معبر اصلی هجوم ارتش عراق به خوزستان بود. در دو سوی تنگه، دو جاده نظامی قرار دارد. جاده‌ای در خاک ایران که چزابه را به فکه متصل می‌ کند و جاده دیگری که در خاک عراق ، که چزابه را به عماره متصل می‌کند.

چزابه

• فاصله ما با نیروهای عراقی در این منطقه، حدود یکصد متر بود و جنگ تن به تن تمام عیاری شروع شده بود. نیروی هوایی عراق هم به شدت منطقه را بمباران می‌کرد و گاهی در یک روز بیش از صد سورتی پرواز بالای سر رزمنده‌های ایرانی داشت.

• یک روز از اسفند سال شصت گذشته بود که چهار گردان از سپاه در عملیاتی با نام امیرالمؤمنین(ع) از شمال تپه نبعه وارد عمل شدند و با کشتن چهارصد نفر از نیروهای دشمن، تنگه را گرفتند و به خط خودی که دست دشمن بود، حمله کردند و عراقیها را تا خط قبلی خودشان عقب راندند و مشکل چزابه برای همیشه حل شد.

• شهید غلامرضا مخبری. همین جا بود که جلوی دوازده گردان کماندو عراق ایستاد و نگذاشت دشمن چزابه را بگیرد.

• در چزابه، در بین نیزارها، بیش از یازده خاکریز وجود دارد. در تفحص از خاکریزها، پیکرهای شهدا و اجساد عراقی را می‌یافتیم که گواه از آن بود که در این منطقه،‌ جنگی تن به تن روی داده و این منطقه چندین بار دست به دست شده است.

بچه‌ها گیر افتاده بودند و همه راه ‌ها بسته شده بود. شهید ردانی ‌پور، شروع می‌کند به روضه خواندن، روضه حضرت زهرا(س). بچه‌ها جان تازه می‌گیرند و راه ‌ها باز می ‌شود. خوب گوش کن شاید هنوز بشنوی...

چزابه یعنی مدت طولانی توی آب بودن و بی حرکت ماندن. چزابه یعنی هول و هراس و اضطراب، وحشت و نگرانی. چزابه یعنی نبرد بدون خاکریز و بدون سنگر و سرپناه. چزابه یعنی بارش مرگ از زمین و هوا، یعنی گیر کردن در وسط آتش. چزابه یعنی ماهی‌ها لب آب ذبح شدن.


منابع :

امتدا

راهیان نور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد