5/7/1359
بنیصدر رییس جمهور ایران به گروهی از نمایندگان کشورهای اسلامی گفته است تنها در صورت برآورده شدن دو شرط، ملاقات با نمایندگان عراقی امکانپذیر است.
پایان گرفتن تهاجمات عراق و عدم حمایت بغداد از شورشیان جداییطلب در غرب ایران (رویتر به نقل از گزارش های متعدد).
5/7/1360
مذاکرات سه جانبه مصر، اسراییل و امریکا بر سر تشکیل یک دولت فلسطینی بین نوار غزه و کرانه غربی رود اردن.
5/7/1360
آغاز عملیات ثامن الائمه (ع) با رمز " نصر من الله و فتح قریب"، نخستین عملیات بزرگ ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در جبهه جنوب (محور شمال آبادان و شرق رود کارون)، که به آزاد سازی 150 کیلومتر مربع (از جمله دو جاده استراتژیک اهواز ـ آبادان و ماهشهر ـ آبادان) و شکست محاصره آبادان و انهدام و غنیمت گرفتن صدها تانک و نفربر و خودرو جنگی ارتش عراق انجامید.
5/7/1363
گزارش قرارگاه سلمان (قرارگاه عمل کننده عملیاتی، محدود در منطقه میمک) از اقدامات مهندسی رزمی عراق.
اجرای آتش متقابل توپخانه.
پناهنده شدن 20 تن دیگر به ایران از طریق مرز کردستان عراق.
تهدید رادیو عراق به بمباران 23 شهر ایران در صورت حمله ایران به عراق.
ورود 50 دستگاه کامیون حامل وسایل و مهمات نظامی از عربستان به عراق.
ادامه شناسایی سپاه در هور و بازگشت یک تیم شناسایی پس از دو روز به پایگاه اصلی.
تحرکات و درگیری در مناطق غربی کشور: اسارت چهار تن از نیروهای گروهان ضربت ژاندارمری بر اثر کمین دمکرات در ارومیه.
ربوده شدن دو دختر به وسیله کومله در یکی از روستاهای سردشت؛
بسته شدن جاده به وسیله کومله در سقز و سخنرانی آنها برای مسافران.
درگیری ژاندارمری با کومله در بوکان.
درگیری با کومله در مریوان و اسارت مسئول اطلاعات محوری پاسگاه سروآباد و شهادت مسئول عملیات این پاسگاه.
برنامه ریزی اعزام نیرو به پایگاه های سقز و بوکان در ستاد منطقه 10 سپاه.
ادامه تبلیغات سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به مناسبت هفته جنگ در نشریه مجاهد (ارگان این سازمان) و استفاده تبلیغاتی از اطلاعاتی درباره عملیات قبلاً منتفی شده والفجر 8 به عنوان اطلاعات جدید از ایران.
پخش اعلامیه دست نویس منافقین در یکی از روستاهای فلاورجان.
اعلام بمب گذاری در یک دبیرستان در تهران و کشف آن که بدون مواد منفجره بود.
درخواست نخست وزیر هند از شاه سعودی برای افزایش تلاش های خود برای پایان دادن به جنگ 48 ماهه ایران و عراق.
ملاقات مشاور وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی با رهبر کوبا و تسلیم پیام رئیس جمهور ایران - آقای خامنه ای- در خصوص طرح پیشنهادی ایران مبنی بر اخراج اسراییل از سازمان ملل به وی؛ اعلام حمایت نامبرده از این طرح.
5/7/1365
جلسه بررسی طرح مانور عملیات بزرگ آتی با حضور آقای هاشمی رفسنجانی (فرمانده عالی جنگ).
مانور دشمن در منطقه هورالعظیم برای پشتیبانی از نیروهای سپاه ششم، مستقر در شمال بصره.
پایان گلوله باران و عملیات مقابله به مثل در مناطق صنعتی و تأسیسات نظامی بصره، القبس.
مذاکرات محرمانه چند کشور اروپایی برای متوقف کردن حمله به کشتی ها در خلیج فارس.
کمک های مردمی به ارزش 800 میلیون ریال به جبهه ها ارسال شد.
وزارت خارجه امریکا ایران را متهم کرد که به درخواست های آتش بس بی توجهی می کند.
ایتالیا مجدداً به عراق جهت بازپرداخت قرض های خود از طریق قسط بندی مهلت داده است.
سفیر کویت در سوریه: دولت سوریه اطمینان داده است که با هرگونه گسترش جنگ مخالف است.
نخست وزیر فرانسه: شواهد معتبری مبنی بر حمایت ایران، سوریه و لیبی از تروریسم وجود ندارد. فرانسه مایل نیست تروریسم موجب تیرگی روابط فرانسه با کشورهای عرب شود.
حمله توپخانه ای عراق به خرمشهر، که 50 شهید و 140 مجروح بر جای گذاشت.
حمله هوایی ارتش عراق به مناطق مسکونی اهواز که 18 شهید و 91 مجروح بر جای گذاشت.
جمهوری اسلامی ایران برای پاسخ گویی به بمباران و موشک باران مناطق مسکونی شهرها و احقاق حقوق خود در مجامع بین المللی، با تغییر منطقه عملیاتی از جنوب به غرب، در صدد برآمد تا قدرت رزمندگان اسلامی را بار دیگر به جهانیان نشان دهد.
بدین منظور عملیات گسترده ای در غرب کشور در دشت های سلیمانیه عراق هم زمان با مبعث رسول اکرم (ص) به نام والفجر 10، آغاز شد. این عملیات در روز سه شنبه 25/12/1366، شروع و در 5 مرحله به اجرا در آمد.
منطقه حلبچه و خرمال، اگرچه از گذشته مورد توجه طراحان نظامی سپاه پاسداران بود و هر از چند گاهی در مقاطع مختلف جنگ مورد بررسی آنان واقع می شد، لیکن با توجه به این که تلاش اصلی همواره در جبهه جنوب صورت می گرفت، انجام عملیات در منطقه مذکورهیچ گاه به طور جدی طرح نمی گردید. به دنبال اصلی شدن جنگ در جبهه شمالی – که در پی پیدایش مشکلات و معضلات بسیار بر سر راه انجام عملیات در جبهه جنوبی ایجاد شد – و نیز توقف عملیات در منطقه بیت المقدس 2، توجه بیشتری به منطقه حلبچه مبذول گردید. طراحی عملیات والفجر 10 در حالی انجام شد که دشمن اگر چه منطقه عملیاتی بیت المقدس 2 را به دلیل احتمال هجوم قوای ایران مسدود نموده بود، لیکن تهاجم اصلی را در جبهه جنوب محتمل می دانست. به این ترتیب عملیات بزرگ سال 66 در منطقه عمومی حلبچه طراحی و اجرا شد.
در این عملیات، علاوه بر اهداف سیاسی، سه هدف عمده نظامی مورد نظر بود:
1- آزاد سازی شهرهای حلبچه، خرمال، دو جیله، بیاره و طویله.
2- فراهم سازی مقدمات تصرف سد دربندیخان.
3- انسداد عقبه اصلی دشمن در استان سلیمانیه.
منطقه عمومی حلبچه به جز در غرب و شمال که دریاچه سد دربندیخان در آن واقع است، توسط ارتفاعات بلند و صعب العبوری محصور شده است که هر یک از این ارتفاعات از اهمیت زیادی برخوردار است؛ به طوری که بالامبو و شاخ آن بر دریاچه دربندیخان و دشت و ارتفاعات تمورژنان مسلط است. شاخ تمورژنان نیز بر شاخ شمیران، سد دربندیخان، تونل جاده سلیمانیه – بغداد تسلط دارد.
علاوه بر ارتفاعات فوق الذکر، می توان از ارتفاعات و ناهمواری های دیگر منطقه نام برد که مهم ترین آن ها عبارتند از: ارتفاعات پرونیه، توانیر، پنج قله، شینه روی، تپه چناره، سه تپه، خورنوازان، تپه هانی قول، تپه سزام و شاخ دارزین.
هم چنین شیارهای موجود در منطقه نقش موثری در اختفاء نیروهای خودی داشته و بعضاً به عنوان معابر وصولی مورد استفاده قرار می گرفت. از جمله این شیارها می توان از دره گلان، شیار زلم، شیار سورمر، شیار سازان، دره خورنوازان، شیار بالای روستای خود و شیار وشکنام نام برد.
مهم ترین تاسیسات اقتصادی منطقه، سد دربندیخان بود که علاوه بر پرورش ماهی و کشاورزی، در تامین برق قسمت و سیعی از عراق نقش مهمی داشت. پادگان حلبچه، پادگان لشکر 27 در کانی مانگا، مقر فرماندهی نیروهای دفاع الوطنی سپاه یکم در منطقه روداژه و پایگاه های موشکی سام 2 و سام 7 نیز از جمله تاسیسات نظامی در این منطقه بودند.
شهرهای مهم عراق در این منطقه نیز به ترتیب وسعت و اهمیت عبارتند از: حلبچه، خرمال و دوجیله.
منطقه عملیاتی، تحت مسئولیت سپاه یکم عراق قرار داشت. پدافند این منطقه قبلاً برعهده نیروهای جاش (مزدوران کرد عراقی) بود و آن ها علاوه بر حفظ خطوط پدافندی، ماموریت مقابله با کردهای معارض را نیز بر عهده داشتند. با شروع فعالیت هایی همچون آماده سازی زمین، تردد خودروها و ... از سوی قوای خودی در این منطقه، دشمن نیز به اقداماتی از قبیل جایگزینی نیروهای نظامی با جاش ها، تقویت منطقه با تیپ های جدید و ... مبادرت ورزید. در مجموع یگان هایی که از قبل و نیز در جریان عملیات در منطقه حضور یافتند، عبارت بودند از:
- تیپ های 96، 606، 39، 14، 402، 602، 506، 422، 420، 72، 13، 707، 702، 95 و 433 پیاده.
- تیپ های 80، 17 و 50 زرهی.
- تیپ های 24، 27 و 46 مکانیزه.
- تیپ های 65، 66 و 68 نیروی مخصوص.
- تیپ 1 کماندویی سپاه چهارم، تیپ 2 کماندویی سپاه سوم و تیپ 2 کماندویی سپاه یکم.
قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) به عنوان قرارگاه مرکزی عمل می کرد.
الف – قرارگاه قدس تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:
- لشکر 7 ولی عصر (عج) با 6 گردان.
- لشکر 33 المهدی (عج) با 6 گردان.
- لشکر 25 کربلا با 10 گردان.
- لشکر 19 فجر با 6 گردان .
- لشکر 17 علی ابن ابی طالب (ع) با 6 گردان.
- لشکر 41 ثارالله با 7 گردان.
- تیپ مستقل 39 بیت المقدس با 4 گردان.
ب – قرارگاه ثامن الائمه (ع) تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:
- لشکر 9 بدر با 8 گردان.
- لشکر 55 ویژه شهدا با 6 گردان.
- تیپ مستقل 36 انصار المهدی با 4 گردان.
- تیپ مستقل 75 ظفر با 2 گردان.
- تیپ مستقل 29 نبی اکرم (ص) با 6 گردان.
- سپاه چهارم باختران با 6 گردان.
ج – قرارگاه فتح تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:
- لشکر 8 نجف اشرف با 5 گردان.
- لشکر 14 امام حسین (ع) با 5 گردان.
- لشکر 11 امیر المومنین با 4 گردان.
- تیپ مستقل 82 صاحب الامر با 3 گردان.
- تیپ مستقل 91 بقیة الله (عج) با 3 گردان.
- تیپ مستقل 44 قمربنی هاشم با 3 گردان.
- تیپ مستقل 100 انصارالرسول با 3 گردان.
به علت وجود ارتفاعات سرکوب سورن در شرق منطقه عملیاتی و دریاچه دربندیخان در غرب آن، در حد فاصل انتهای شمال شرقی دریاچه تا ارتفاعات سورن تنگه ای به عرض 10 کیلومتر ایجاد شده است که در مباحث طرح مانور، تضمین موفقیت عملیات را در گرو انسداد این تنگه با الحاق از دو محور می دانستند. این عمل می بایست در محور شمال از مله خور به طرف خرمال و در محور جنوبی از غرب بالامبو در امتداد تمورژنان با تصرف سرپل احتمالی در کمر دریاچه و سرانجام الحاق دو بازو در تنگه و محاصره دشمن انجام می شد.
به منظور تحقق طرح مانور یادشده، قرارگاه قدس در محور شمالی مامور بستن تنگه و تصرف پل گردکو (عقبه اصلی دشمن به کل منطقه) شد. قرارگاه فتح در محور جنوبی می بایست ضمن تصرف بالامبو و تمورژنان با تامین سرپل در کمردریاچه، برای مقابله با حرکت احتمالی دشمن، با احداث پل از آمادگی لازم برخوردار باشد. قرارگاه ثامن الائمه(ع) نیز در محور میانی مامور شد تا در منطقه گوزیل – دشت سازان به طرف حلبچه پیشروی کند و در مرحله دوم جاده بیاره – طویله – نوسود را تصرف و آزاد نماید. هم چنین، قرارگاه رمضان ماموریت یافت علاوه بر فعالیت های شناسایی، با مشارکت تیپ 75 ظفر و کردهای معارض ضمن تصرف شهر، توپخانه دشمن رامنهدم سازد.
عملیات در ساعت 2 بامداد 24/12/1366 با رمز مبارک یا محمد ابن عبدالله (ص) آغاز شد. سرعت عمل یگان ها به گونه ای بود که اغلب آن ها توانستند تمامی اهداف خود در مرحله اول را به تصرف در آوردند. به غیر از واکنش دشمن در شاخ سورمر و شاخ شمیران تحرک دیگری از نیروهای عراقی مشاهده نشده و تعداد زیادی از آن ها که در خواب بودند، کشته و اسیر شدند.
رزمندگان اسلام پس از عبور از موانع سخت و ایذایی دشمن موفق شدند حدود 20 روستا واقع در شمال و جنوب و غرب شهر خرمال را آزاد نمایند.
رزمندگان روز بعد نیز توانستند مقاومت نیروهای دشمن را در هم شکسته و پیروزمندانه وارد شهر خرمال عراق شده و شهر را کاملا پاکسازی نمایند. در دروازه شهر گروهی از مردم به استقبال رزمندگان اسلام آمدند.
در محور قرارگاه قدس، پس از تصرف مله خور و ارتفاعات چناره، خرنوازان، هانی فتح، اگر چه بالامبو و تنگه به تصرف درآمد، لیکن به دلیل توقف قرارگاه قدس و نیز واکنش دشمن در جناح چپ عملیات،نیروها روی شاخ سورمر و شاخ شمیران متوقف شدند. در محور قرارگاه ثامن الائمه(ع)، نیروهای عمل کننده ارتفاعات مگر از سلسله ارتفاعات بالامبو و نیمی از شیندروی را تصرف کردند و به رغم روشن شدن آسمان، برای الحاق روی یال ارتباطی شامل دشت سازان و سپس نیمی دیگر از ارتفاعات شیندروی، به پیشروی خود ادامه دادند. قرارگاه رمضان نیز در این مرحله تنها توانست پمپ بنزین شهر حلبچه را به آتش بکشد.
قابل ذکر است که نیروهای جهادگر با احداث جاده های مناسب در ارتفاعات سر به فلک کشیده و زدن پل های حیاتی، نقش مهمی در تسریع حرکت نیروهای عمل کننده ایفا کردند، تا جایی که نیروهای به اسارت گرفته شده در عملیات والفجر 10 از سرعت عمل نیروهای عمل کننده در این منطقه صعب العبور ابراز شگفتی می کردند. سرهنگ پیاده کوکب محمد امین از تیپ کماندویی لشکر 34 عراق می گوید: «باوجود موانع سخت و طبیعی و ایذایی، به ذهن ما خطور نمی کرد که رزمندگان اسلام بتوانند به ما نزدیک شوند، از این رو ما زمانی از آغاز عملیات با خبر شدیم که در محاصره کامل قرار داشتیم.»
با گذشت ساعت ها از آغاز عملیات و تصرف شهر خرمال وده ها روستا در استان سلیمانیه، طارق عزیز وزیر امور خارجه عراق طی مصاحبه ای در لندن اعلام کرد: «اخبار مربوط به عملیات ایران در جبهه ها تنها یک شایعه است.»
در حالی که نیروهای خودی از روحیه خوبی برخوردار بودند و تلفات آنان نیز بسیار اندک بود، از هم گسیختگی قوای دشمن و عدم حضور جدی آنها در منطقه موجب شد تا بر تسریع آغاز مرحله دوم عملیات تاکیدشود. دشمن بنابر تصوری که در مورد عملیات داشت، ستون های متعدد و طویلی را با عبور از پل های ملاویسی و زلم به طرف دوجیله و سپس حلبچه روانه کرد.
بعد از ظهر چهارشنبه 26/12/1366، دلیرمردان سپاه با پیشروی در غرب شهر خرمال، روستاهای تپه کالاری، حاجی رقه، تپه توکه، کپه کول و ... را توانستند، آغاز کنند. با آزاد سازی این روستاها ارتباط شمال و جنوب استان سلیمانیه قطع شد و شهر مهم دوجیله و بیش از 20 روستای اطراف آن آزاد شد.
در بامداد پنج شنبه27/12/1366، آغاز و پس از عبور از رودخانه های خروشان سیران، زیمکان و آب لیله، مواضع، پایگاه و استحکامات دشمن را در سلسله ارتفاعات بالمبو و گزیل و بیش از 24 ارتفاع دیگر در جنوب استان سلیمانیه عراق در هم کوبیدند و بر بیش از 90 روستای منطقه عمومی حلبچه تسلط پیدا کردند و روستاهای حد فاصل شهر دوجیله و دریاچه دربندیخان عراق آزاد شد و نیروی دریایی سپاه با استقرار در شرق دریاچه، تحرکات دشمن در آن سوی دریاچه را زیر نظر گرفت و پیشروی به سوی شهر حلبچه از چندین جناح ادامه، و این شهر به محاصره در آمد و سرانجام رزم آوران اسلام موفق شدند، در زیر بمباران های شدید هوایی و شیمیایی دشمن، شهر 70 هزار نفری حلبچه را آزاد نمایند.
این مرحله از نیمه شب پنج شنبه 27/12/1366، آغاز و رزمندگان اسلام، پس از تثبیت مناطق آزاد شده، موفق شدند شهر مرزی و کردنشین نوسود را که بیش از 7 سال زیر سلطه دشمن قرار داشت و بغداد آن را به عنوان پایگاهی برای ضد انقلابیون و منافقین وابسته تبدیل کرده بود، از تیررس دشمن خارج سازند.
با استقرار کامل نیروها در شهر نوسود موفق شدند دو شهر نظامی طویله و بیاره و بیش از 8 روستای اطراف آن در نزدیکی نوار مرزی را آزاد کنند.
دشمن در روز جمعه 28/12/1366، در محورهای شمالی عملیات والفجر 10 اقدام به پاتک کرد که با هوشیاری و آمادگی رزمندگان اسلام دفع شد و دشمن پس از به جای گذاشتن ده ها کشته، زخمی و اسیر، ناگزیر به عقب نشینی شده و مواضع قبلی خود را نیز از دست داد.
مرحله پنجم در شب چهارشنبه 3/1/1367 آغاز و حماسه آفرینان بسیجی و پاسدار، به دشمن حمله کردند تا به جنایت بعثی ها در بمباران شیمیایی شهر حلبچه پاسخ گویند. در این عملیات که در محور خرمال به سید صادق در استان سلیمانیه انجام شد، 19 ارتفاع حساس منطقه، از جمله ارتفاعات 1058 (وربشن) مشرف بر شهر سید صادق و چندین روستای دیگر استان سلیمانیه آزاد شد.
امام (ره) در پاسخ به نامه فرمانده کل سپاه پاسداران چنین اظهار فرمودند:
... اخبار پیروزی ها و حماسه های دلاوران اسلام نه تنها دل ملت ما، که قلب همه مستضعفان و محرومان را شادمان نمود و صدام و عفلقیان و حامیان و اربابان او، خصوصا آمریکا و اسرائیل را عزادار کرد. سلام خالصانه مرا به همه فرماندهان عزیز و شجاع و رزمندگان ظفرمند پیروز سپاه و بسیج و ارتش و هوانیروز و نیروی هوایی و جهادگران دلاور و گمنام و امدادگران و کلیه نیروهای مردمی و کُرد ابلاغ کنید و سلام و تشکر ملت ایران را به مردم شهرهای آزاد شده عراقی که بدون این که حتی یک گلوله هم به طرف آنان و شهرهای آنان شلیک شود، با آغوش باز و فریاد الله اکبر از رزمندگان ما استقبال نمودند، برسانید و به آن ها بگویید که می بینید صدام چگونه دیوانه وار شما و شهرهایتان را بمباران خوشه ای و شیمیایی می کند، و خواهیم دید که جهان خواران چگونه در تبلیغات مسموم خود از کنار این پیروزی های بزرگ و جنایت صدام خواهند گذشت...
- آزاد سازی منطقه ای به وسعت حدود 1200 کیلومتر مربع شامل شهرهای حلبچه، خرمال، بیاره، طویله و هم چنین نوسود از شهرهای ایران.
- کاهش خط پدافندی خودی.
- گشودن جبهه ای جدید برای دشمن وانتقال توان عمده ای از ارتش عراق به جبهه شمالی.
- به اسارت درآوردن 5440 نفر از نیروهای دشمن.
- انهدام 270 تانک و نفربر، 60 توپ صحرایی، 20 ضدهوایی، 40 خمپاره انداز، 13 دستگاه مهندسی، 230 خودرو و 750 اسلحه انفرادی و آرپی جی هفت.
- به غنیمت گرفته شدن 90 تانک و نفربر، 100 توپ صحرایی، 20 توپ ضد هوایی، 20 خمپاره انداز، 15 دستگاه مهندسی، 800 خودرو و 6110 اسلحه انفرادی و آرپی جی هفت
اشاره
آیا همواره علم جغرافیا باید در خدمت جنگ باشد؟ ناپلئون بناپارت معتقد بود: «سیاست خارجی یک کشور از طریق وضع جغرافیایی آن کشور تعیین می شود.» بعدها دانشمندانی همچون «اسپایکن»، «هانس مورگنتا»، «رودلف اشتاین» و ... اعلام کردند: «موقعیت جغرافیایی از عواملی است که قدرت یک کشور بر آن مبتنی است.» در دوره جنگ سرد (1947- 1989 م) تقسیم بندی دنیا به دو اردوگاه غرب و شرق و دو قطبی شدن جهان ثابت کرد جغرافیا همچنان در خدمت جنگ است و عوامل ثابت ژئوپلتیک (موقعیت جغرافیایی، وسعت خاک، شکل هندسی کشور، فضا و تقسیمات آن، وضع توپوگرافی، مرزها ، شبکه آبها، ناهمواریها همچنان در اولویت هستند. فروپاشی اتحاد شوروی و پایان جنگ سرد اگرچه جهان را به سوی تک قطبی شدن متمایل ساخت لکن با بیداری ملتها و آگاهی یافتن توده ها همراه شد. قدرتهای درجه 2 و 3 تدریجاً نشو و نما نمودند و شعار جهانی اندیشیدن و منطقه ای عمل کردن جایگزین شعارهای سابق شد. اتحادیه های منطقه ای و تشکل های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موجب شدند مرزهای ناپایدار و لرزان تا حدودی به مرزهای صلح و ثبات تبدیل نشوند، یکی از مرزهای پرتنش، مرز غربی ایران و همجوار با کشور عراق است. در این پژوهش سعی شده نقاط ضعف و قوت این مرز به رغم ناپایداری های گذشته با توجه به استقرار جغرافیایی صلح در منطقه بررسی شود.
خطوط مرزی ایران و عراق
دو کشور ایران و عراق در مسافتی حدود 1336 کیلومتر دارای مرز مشترک می باشند که حدود 84 کیلومتر از آن مرز مشترک آبی (اروند رود) می باشد و مابقی زمینی است. به ترتیب استانهای آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه، ایلام و خوزستان در این خط ممتد و طولانی با عراق هم مرز هستند. دو رود دجله و فرات در شمال بصره در ناحیه ای به نام «القرنه» به یکدیگر می پیوندند و شط العرب را تشکیل می دهند و سپس در مسیر رودخانه، مرز بین المللی ایران و عراق را با نام «اروند رود» می شناسیم.
به طورکلی مرز مشترک دو کشور از شمال اشنویه تا مهران و دهلران دارای 9 معبر و گذرگاه می باشد و بیشترین ناحیه آسیب پذیر مرزی در طول این سالها، 84 کیلومتر مرز مشترک آبی میان دو کشور به شمار می آید.
گذری بر مرزهای ناپایدار
قلمرو عراق کنونی از قرن شانزدهم به بعد در ترکیب حکومت عثمانی قرار داشت و از کشورهای عربی جدیدالتأسیسی است که در پایان جنگ اول جهانی و فروپاشی امپراتوری عثمانی به وجود آمد. سابقه ناپایداری و لرزان بودن مرز میان ایران و عراق از دوره استیلای عثمانی بر این منطقه آغاز می شود. در ایران سال 1502 م شاه اسماعیل صفوی سلسله صفویه را در قلمرو ترکان آذری و در برابر امپراتوری ترکان عثمانی تأسیس می نماید. ترکان عثمانی خود را رهبر مسلمانان اهل سنت محسوب می نمودند و صفویان داعیه رهبری مسلمانان شیعه مذهب را داشتند. تضاد فکری عقیدتی، توأم با رقابت بر سر قدرت باعث گردید مرزهای میان این دو امپراطوری ناپایدار شوند و گاه سرحدات از سوی طرفین جا به جا گردد. در مجموع از سال 1514 تا سال 1980 تعداد 25 جنگ در مرزهای غربی رخ داده که 24 مورد با عثمانی ها و یک مورد با عراق پس از استقلال بوده (البته به غیر از تنش ها و منازعات کم شدت در دهه 1970 م). به هر تقدیر مرزهای غربی ایران حاصل معاهدات و قراردادهایی است که از سال 1555 م (عهدنامه آماسیه) تا 1975 م (اعلامیه الجزایر) میان دو کشور انعقاد یافته، تهاجم عراق به ایران در 31 شهریور 1359 و تحمیل جنگی ناخواسته با ایران آخرین منازعه میان دو سرزمین همسایه است که با پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل متحد در 20 ژوئیه 1987 م از سوی طرفین خطوط مرزی به وضعیت سابق خود ابقا می شود.
شرایط برقراری مرزهای صلح
این واقعیتی است که کارشناسان میزان بدهی عراق را در سال 1986 و پس از فرسایشی شدن جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بالغ بر 50 تا 80 میلیارد دلار برآورد کرده اند که 30 میلیارد دلار آن اعطای کمک و وام از سوی کویت، عربستان و چند کشور حاشیه خلیج فارس بوده است. (ارقام فوق پس از حمله عراق به کویت در اوت 1990 توسط حکام این کشورها فاش گردید.)
بنابراین واضح است بسیاری از کشورهای عرب منطقه تمایلی به ایجاد مرزهای باثبات و صلح آمیز میان ایران و عراق نداشتند و دلایل آن متعدد است که جای بحث فراوان دارد. با این وجود پس از خاتمه درگیری، دو کشور همسایه نتواستند به جز تعیین مجدد خطوط مرزی و عقب نشینی عراق به پشت مرزهای سابق، اقدام خاصی انجام دهند زیرا دولت عراق بلافاصله خود را درگیر جنگی دیگر و تجاوزی جدید، نمود و این بار حامی خود را مورد حمله قرار داد و کویت را به اشغال خود درآورد و نام آن را استان نوزدهم گذاشت. صدور 12 قطعنامه از سوی سازمان ملل متحد آن هم تنها به مدت چند ماه موجب شد 27 کشور در قالب متحدین امریکا از زمین و هوا عراق و مناطق اشغالی را مورد حمله قرار دهند و خاک کویت را آزاد نمایند، بنابراین با توجه به ناآرامی های درون خاک عراق پس از عقب رانده شدن از کویت و رکورد شدید اقتصادی این کشور و تخریب و نابودی بسیاری از تأسیسات و اماکن مهم دولتی طبعاً ارتباطات فرامرزی دور از ذهن و غیر عملی به شمار می رفت. حادثه 11 سپتامبر و سپس سرنگونی صدام حسین که تا قبل از آن مجری رویدادهای بسیاری در این کشور بود ظاهراً نقطه عطف و بارقه امیدی را در منطقه به وجود آورد که می توان در صورت کاهش تنش های داخلی به خصوص در بخش های جنوبی و شیعه نشینی عراق به افقهای جدیدی در این رابطه دست یافت.
نقاط ضعف و قوت ژئوپلتیک در خطوط مرزی
ایران با کشور عراق از ناحیه دالامپرداغ (نقطه مرزی مشترک ایران، ترکیه و عراق) تا دهانه فاو، مرز مشترک دارد. ایران در نواحی همجوار با کردستان، کرمانشاه و ایلام دارای خلأ ژئوپلتیک است ( هر کدام حدود 300 کیلومتر) و دلیل آن تهدید وحدت منطقه از طریق جمعیتهای کردنشین می باشد در دو ناحیه خوزستان و کرمانشاه خلأ ژئوپلتیک و ژئو استراتژیک مشهود می باشد. آنچه مسلم است از دورانهای گذشته تاکنون این منطقه سرنوشت ساز بوده ( منطقه همجوار با استان کرمانشاه) و با نامهای گوناگون از جمله «دالان امنیتی ایران» و «دالان کربلا» آن را نامگذاری کرده اند. از نظر جغرافیایی ایران تنها از مرز خسروی می تواند ارتباط جاده ای مناسب با عراق برقرار کند که در همین ناحیه قرار گرفته. وجود منافع نفتی مشترک مرزی در منطقه «نفت شهر» از اهمیت ویژه ای برخوردار است زیرا این منابع با فاصله ای حدود 100 کیلومتر از کرمانشاه، توان تولید روزانه 25 هزار بشکه نفت را دارد. در منطقه خوزستان مورد اختلاف ایران با عراق همواره اروند رود (شط العرب) است در این ناحیه ایران و عراق هر دو ضعفهایی دارند و این ضعف زمانی محسوس است که دو کشور نتوانند به بنادر بصره و خرمشهر در دو سوی اروند رود به عنوان تکیه گاه بیندیشند، عراق دائماً خواستار به دست آوردن امتیازات افزون تری از تنها آبراه خود از دهانه فاو در اروند رود می باشد و در رابطه با بهره گیری از بندر ام القصر بوخور عبدالله.
راههای برقراری جغرافیای صلح
باتوجه به خلأ های ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک حاکم بر خطوط مرزی ایران و عراق می توان با اتخاذ تدابیر اندیشمندانه خلأهای فوق را تبدیل به نقاط قوت نمود و هر دو کشور با سیاستگذاری های صحیح از توانهای بالقوه منطقه و جغرافیایی خاص آن به نفع ملتهای خود بهره برداری نمایند و آن را به توانهای بالفعل تبدیل نمایند:
1- توجه به عوامل مشترک اقتصادی میان دو کشور، مانند همکاری در زمینه تولید و صادرات خرما در مناطق مرزی شلمچه و خرمشهر و دشت هورالعظیم.
2- همکاری مشترک در زمینه استخراج، تولید و صادرات نفت خام و فرآورده های آن.
3- کاستن خلأ ژئوپلتیک مذهبی، قومی با توجه به این که ایران روی شیعیان عراق تأکید دارد و عراق بر سنی ها و موضوع کردها که برای هر دو کشور حالتی مشترک دارد.
4- اقدام به پرورش آبزیان در رودخانه ها و آبگیرهای مشترک میان دو کشور.
5- بررسی راهکارهایی جهت بهره برداری افزو نتر عراق از خلیج فارس در قبال پرداخت حق ترانزیت و هزینه های خاص آن.
6- بهره گیری از حداکثر ظرفیت اروندرود و توانهای مطلوب استان خوزستان که می تواند به سرمایه گذاری های جهانی و بالطبع ارتباطات افزونتر جهانی منتهی شود.
7- ایجاد بازارچه های مرزی و ایجد اشتغال جهت ساکنین بومی و مرزنشینان و حمایت از صنایع دستی و کوچک.
8- اعتمادسازی و اجتناب از تبلیغات منفی و اهتمام دو کشور در کاستن تنش های مرزی.
9- همکاری های فرهنگی، آموزشی با توجه به اشتراکات قابل توجه میان ملتهای ایران و عراق.
نتیجه گیری
دو کشور ایران و عراق به رغم گذشته پر تنش مرزی می توانند با همکاری یکدیگر معضلات را از پیش رو بردارند و با توجه به تأکید بر اقتصادمداری که از دهه اخیر اهمیت یافته ارزش این مناطق را بازیابی و شناسایی نمایند. سالیان متمادی خطوط مرزی مشترک ایران و عراق شاهد درگیری های جزیی و پراکنده و گاه گسترده بوده که حاصل آن انهدام تأسیسات، اماکن، ساختمانهای مسکونی و غیرمسکونی، از بین رفتن نخلستانها و کشته شدن نیروهای نظامی و غیرنظامی از طرفین بوده در حالی که خط مرزی ایران و عراق با توجه به وجود نقاط قوت فراوان و در برداشتن امتیازات ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک قابل توجه می توانست در بهبود وضعیت اقتصادی هر دو کشور که متکی بر نفت است تأثیرگذار باشد.
نکته مهم و قابل توجه وجود اشتراکات عمیق فرهنگی میان مردم دو سرزمین است که متأسفانه کمتر در راستای بهره برداری مثبت از آنها استفاده شده است تشابه دو قومیت کرد و عرب در دو سوی مرز می تواند امتیازی جهت ارتباطات مطلوب تر باشد و ایران نباید ارتباط فرهنگی را تنها در اعزام زائر به عتبات عالیات یا پذیرش زائر از عراق محدود نماید. افق های وسیع و روشنی در رابطه با همکاریهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دو کشور وجود دارد که از سوی مسئولین ایران و عراق باید قابل توجه و ملاحظه باشد در این صورت است که می تواند ادعا نمود مرزهای همواره لرزان و ناپایدار غرب ایران، به مرزهای صلح و دوستی و مراوده و همکاری متقابل تبدیل خواهد شد.
منبع : ویژه نامه دفاع مقدس همشهری
پرسش از «پایان جنگ» در واقع به «علت» آن، معطوف نیست، زیرا هر جنگی در نهایت به پایان می رسد این پرسش متأثر از ملاحظات دیگری، از جمله نحوه ی پایان جنگ و مقایسه ی آن، با وضع دیگری که جنگ می توانست در بستر آن به پایان برسد می باشد. در واقع این گونه استدلال می شود که اگر قرار بود، جنگ با راه حل سیاسی پایان پذیرد، چرا این اقدام پیش از این به ویژه پس از فتح خرمشهر انجام نشد؟ هم چنین تغییر موقعیت نظامی ایران در ماه های پایانی جنگ و پذیرش قطعنامه ی 598 یک سال پس از تصویب آن، منجر به پیدایش این پرسش شد که چرا ایران قطعنامه ی 598 را هم زمان با زمان تصویب آن، در تیرماه سال 1366 نپذیرفت؟
چنان که ملاحظه می شود، پرسش سوم بر دو مسأله متمرکز است؛ نخست، وضعیت نظامی ماه های پایانی جنگ و ابهام هایی که نسبت به آن، وجود دارد و دیگری روش پایان بخشیدن به جنگ با راه حل سیاسی و پذیرش قطعنامه ی 598 می باشد. در نتیجه این پرسش به میان می آید که تحولات نظامی جنگ چه روندی را طی کرد که در ماه های پایانی جنگ منجر به تغییر وضعیت نظامی به زیان ایران و به سود عراق شد؟
استراتژی ایران پس از فتح خرمشهر تهاجمی و با هدف دستیابی به یک منطقه با اهمیت و پایان دادن به جنگ بود. عملیات رمضان در چارچوب همین استراتژی انجام شد، ولی به نتیجه ای نرسید و موقعیت برتر ایران را که حاصل فتح خرمشهر بود، تضعیف کرد.
قدرت تهاجمی ایران که ماشین نظامی عراق و استحکامات دفاعی این کشور را در هم کوبیده بود و می توانست پشتوانه ی نظریه ی صدور انقلاب و برتری ایران در سطح منطقه قرار گیرد، لذا مهم ترین مشکل عراق و حامیانش همین امر بود. بنابراین دفاع مطلق بر روی زمین، سیاست تهاجم در هوا و دریا را دنبال می کرد. توقف و خنثی سازی قدرت تهاجمی ایران با این هدف دنبال می شد که ایران در برابر یک جنگ فرسایشی، در نهایت موافقت خود را با اتمام جنگ اعلام نماید.
افزایش توان نظامی عراق و سایر حمایت هایی که از این کشور صورت می گرفت، تدریجاً توازن نظامی را به سود عراق تغییر داد. در واقع استراتژی تهاجمی در مقایسه با استراتژی تدافعی نیازمند توان نظامی بیشتر است(1) ولی عراق در حالی که استراتژی تدافعی داشت، از برتری بیشتر نسبت به ایران برخوردار بود. در عین حال روحیه ی نیروهای ایران سبب شده بود، عراق همچنان در وضع دفاعی زمین گیر شود و قدرت تهاجمی خود را از دست بدهد، ولی برتری نظامی عراق دو خاصیت برای این کشور داشت؛ نخست، آنکه از میزان آسب پذیری نیروهای عراقی در برابر تهاجمات ایران کاسته می شد و در نقطه ی نهایی که می توانست، سرنوشت یک نبرد را مشخص سازد، برتری عراق مانع از کسب پیروزی قوای نظامی ایران می شد. علاوه بر این قوای تحلیل رفته ی ارتش عراق به سرعت بازسازی می شد و انسجام اولیه ی خود را باز می یافت، در حالی که تجدید قوای نیروهای ایران نیاز به زمان داشت و همین امر به سود عراق بود.
در این روند فتح فاو توازن نظامی را به سود ایران تغییر داد، ولی برتری نیروهای عراق و قدرت تهاجمی عراق در هوا و دریا فشار برای خنثی سازی پیروزی ایران را افزایش داد تا هزینه ی هر پیروزی بیشتر از دستاوردهای آن باشد. اگر آنچه در فاو حاصل شد، بلافاصه پس از فتح خرمشهر به دست آمده بود، قطعاً سرنوشت جنگ تغییر می یافت، ولی تأخیر در دستیایی به این پیروزی و برتری عراق در زمینه های مختلف و سایر ملاحظات، مانع از یک تحول جدی در امر جنگ شد.
تلاش برای انجام عملیات سرنوشت سازی که به نام عملیات کربلای چهار انجام شد و سپس عملیات کربلای شش تمام توان نظامی ایران را هزینه کرد و عملاً در نقطه ای که قوای نظامی ایران تحلیل رفت، عراق افزایش توان نظامی خود را آغاز کرد.* در سال 1366 قوای نظامی ایران در جنوب به بن بست رسید و سپس در خلیج فارس با امریکا درگیرشد و این بهترین فرصت برای عراق برای بازسازی توان نظامی و تغییر استراتژی از پدافند به آفند بود. بنابراین تحولات نظامی در سال 1367 نتیجه ی سرمایه گذاری عراق در سال های قبل به ویژه سال 1366 و تغییر استراتژی های این کشور با کمک مستشاری روس ها بود. (2)
ادوارد لوتواک در توضیح سه وجه از استراتژی های خصمانه معمول در جنگ ، وجه اول را که بالاترین حد تأثیر یک استراتژی ست، آن می داند که همه ی اهداف تعیین شده را تحقق می بخشد یا از دشمن شکست بخورد اگر این استراتژی موفق باشد، پیروزی به همراه می آورد و اگر دشمن دفع کند، به ناچار استراتژی های دیگر مورد استفاده قرار می گیرد که وجه دوم می باشد. این استراتژی در چرخه ی عمل و عکس العمل طرفین تأثیرات یکدیگر را خنثی می کنند و تداوم این مرحله می تواند حالت سوم یعنی «ماهیت متناقض» استراتژی را به دنبال داشته باشد که در اوج ناباوری نتایج خطرناکی را به همراه خواهد داشت. (3) در واقع در حال سوم پیش بینی تا اندازه ای دشوار است و افزایش دامنه ی جنگ به صورت تصاعدی مشاهده می شود. رخدادهای نظامی پایان جنگ بر پایه ی این توضیح مفهومی قابل درک است، در حالی که برتری در جنگ طی شش سال با ایران بود، ناگهان در عرض کم تر از پنج ماه اوضاع به زیان ایران و به سود عراق تغییر کرد.
پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران یک سال پس از تصویب آن، بیشتر متأثر از تحولات نظامی در ماه های پایانی جنگ بود که به نحو غیر منتظره ای موازنه را تغییر داد و شاید همین امر به همان میزان که در تغییر موضع ایران تأثیر داشت، در پیدایش پرسش در مورد نحوه ی پایان دادن جنگ نیز اثر گذاشت.
نظر به این که ماهیت سیاست حامیان عراق حفظ این کشور در برابر تهاجمات ایران بود و متقابلاً تلاش برای مهار تهاجمات ایران و خنثی سازی آن را دنبال می کردند، بنابراین به هر نحو ممکن از پذیرش برتری ایران و ارایه ی امتیاز به این کشور امتناع می ورزیدند و شاید همین سیاست در واقع ریشه ی طولانی شدن جنگ نوعی امتیاز به ایران و متقاعد ساختن این کشور برای پایان بخشیدن به جنگ بود. به همین دلیل اولین پیشنهاد صلح، قطعنامه ی 598 سازمان ملل در هشت ماده بود(4) که واکنش مثبت ایران را به دنبال داشت. (5) گرچه ایران این قعطنامه را رسماً نپذیرفت، ولی رد نکرد و عملاً همکاری با دبیر کل سازمان ملل را آغاز کرد تا علاوه بر چانه زنی برای جا به جایی بندهای قطعنامه، امکان اجرایی شدن آن را فراهم سازد. حاصل این همکاری این بود که به محض آنکه ایران قطعنامه ی 598 را پذیرفت، امکان اجرای آن، فراهم شد و تنها تردید عراق در پذیرش آن و حمله ی مجدد به ایران، اجرای آن را با تأخیر همراه ساخت.
توضیحاتی که در چارچوب تحولات نظامی و سیاسی بیان شد، به صورت مختصر می تواند ابعاد پرسش از نحوه ی پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598 را روشن سازد. مسلماً اگر ایران بلافاصه با صدور قطعنامه 598 در سال 1366 به پذیرش آن مبادرت می ورزید، باز بدان معنا نبود که پرسشی به میان نمی آمد، بلکه مجدداً این سؤال به قوت خود، باقی می ماند که چرا پیش از این چنین اقدامی صورت نگرفت؟
با بررسی اوضاع و واقعیت هایی که در صحنه ی سیاسی – نظامی جنگ واقع شده و امروز به عنوان بخشی از تاریخ جنگ و انقلاب و کشور در حافظه ی تاریخی این ملت به ثبت و ضبط رسیده است، قضاوت ها نسبت به آن، متنوع و بعضاً پر انتقاد می باشد و این وضعیت احتمالاً تا سالیان دیگر ادامه خواهد داشت، اما آیا راه حل های دیگری وجود داشت و در صورت برگزیدن آن، وضعیت به گونه ای دیگر می شد و دیگر پرسشی به میان نمی آمد؟ پاسخ آن نامشخص و کاملاً مبهم است. بنابراین به نظر می رسد، بررسی و تبیین آنچه که به هر دلیلی انجام گرفته است، در مقایسه با تأکید بر راه حل های دیگری که انتخاب نشد و اگر می شد، سرانجامِ پیامدهای آن، مشخص نیست، روش مناسب تری می باشد. امید است، در آینده هر یک از پرسش های سه گانه به صورت مستقل در کتاب های جداگانه بررسی گردد و در اختیار ملت شریف ایران قرار گیرد تا بخشی از حقایق تاریخ ایران برای نسل های آینده روشن شود.
پی نوشتها:
1- گری، کالین، همان، ص 19 و 18.
* نگاه کنید به کتاب پایان جنگ، درودیان، محمد، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ 1378.
2- همان.
3- پیترز، جان، همان، ص 11.
4- رضایی، محسن، روزنامه ی عصر آزاگان، ش 93، 10/1/1378، ص 9.
5- نگاه کنید به کتاب پایان جنگ، همان.
منبع : کتاب پرسش های اساسی جنگ