خونین شهر

خونین شهر

خونین شهر

خونین شهر

جنگ به روایت سردار محمد کوثری(2)


سردار محمد کوثری
امام می فرمود آن چنان سیلی به صدام بزنیم ‏که نداند از کجا خورده مگر می شود دزدی به خانه آدم بیاید و از دیوار خانه بالا برود و آن وقت ‏چیزی به او نگفت.

نمایندگان حضرت امام (ره) در دوران دفاع مقدس رهبر معظم انقلاب و شهید چمران بودند. چمران ‏ستادی تحت عنوان ستاد جنگ های نامنظم تشکیل داد. آقای خلخالی نیز نیروهایی تحت عنوان ‏فدائیان اسلام تشکیل داده بود اما اینجا بنی صدر به جای اینکه وحدت ایجاد کند، تفرقه می انداخت. ‏به هر حال نیروهای مردمی و سپاه جلوی پیشروی دشمن را گرفتند، اما بعضی جاها مثل خرمشهر ‏دشمن فشار می آورد، در یک ماه اول تقریباً جبهه ها ثابت شد، اما در خرمشهر هنوز درگیری بود، اما ‏حضور نیروهای مردمی، ارتش و سپاه از پیشروی دشمن به سمت آبادان جلوگیری کرد، سپاه همچنان ‏درگیر مبارزه با ضد انقلاب بود، سپاه هم باید در جبهه حضور می داشت و هم شهر ها را آرام می کرد ‏چون ضد انقلاب و کسانی که قبلاً به صورت تئوریک به مبارزه با انقلاب می پرداختند حالا به صورت ‏عملی مبارزه می کردند و خود بنی صدر هم مانع از وحدت نیروها می شد‏‎. ‎

 خرمشهر تا 34 روز دوام آورد، به یاد دارم که آقای مرتضی رضایی که فرمانده سپاه بود با دفتر بنی ‏صدر تماس گرفتند که پشتیبانی صورت گیرد و مهمات و اسلحه برای نیروها ارسال گردد، بنی صدر ‏قول داد اما عمل نکرد و الاّ خرمشهر بعد از 34 روز هم سقوط نمی کرد‏‎. ‎

 از طرف دیگر فرماندهانی که از طرف بنی صدر منصوب شده بودند خائن بودند. مثلاً سپهبد صیاد ‏شیرازی رحمه الله را بیرون کرد و سرهنگ عطاریان به جای او گذاشت، سرهنگ عطاریان در زمان ‏طاغوت به ظاهر اخراجی ارتش بود اما عامل توده بود، بعد از اینکه مسئول عملیات غرب کشور شد، ‏همه اخبار و اطلاعات را از طریق حزب توده به شوروی می داد و از شوروی به عراق می رفت. یا ‏فرمانده لشکر زرهی 81 کرمانشاه فردی به نام باوند پور بود که جزء کودتاچیان نوژه بود که تا پای ‏چوبه دار هم رفت اما نجات پیدا کرد.

 سپاه که تجهیزات کافی نداشت، آموزشهای لازم ندیده بود برای حفظ ارزشهای انقلاب و حفظ کیان ‏اسلام وارد میدان شده بود و هر روز بیشتر درگیر می شد، بیشتر کمکها از طریق مردم به سپاه می رسید، ‏چون که بودجه ای از طرف دولت به سپاه اختصاص داده نشده بود، سپاه حتی سازماندهی منظم ‏نداشت، اما کم کم منظم شد و سازماندهی پیدا کرد. معنویتی که با فرار بنی صدر در جبهه به وجود ‏آمد فوق العاده بود و این معنویت بود که موتور محرک بچه ها شد، 10 ماه بعد از شروع جنگ بود که بنی صدر و رجوی با حالت بسیار زننده و زشت فرار کردند، بعد از فرار فرمانده کل قوا به ‏صورت مستقیم حضرت امام(ره) شد و هم اینکه انسجام و وحدت بین ارتش، سپاه، جهاد سازندگی به ‏وجود آمد. و هم ستاد جنگهای چریکی و نا منظم و نیروهای فدائیان اسلام در سپاه ادغام شدند، بسیج ‏راه اندازی شد و به گونه ای شد که هشت ماه بعد از فرار بنی صدر در عملیات فتح المبین حدود 30 ‏هزار بسیجی سازمان یافته و در عملیات بیت المقدس حدود 60 هزار نفر حضور یافتند.

سیاست امام این بود جنگ جنگ تا رفع فتنه، یعنی حضرت امام می خواستند ‏ریشه فتنه که آمریکا بود از بین برود چون این نشد امام فرمودند جام زهر را می نوشم‎.‎
رهبر انقلاب در جبهه

 ناگفته نماند در مورد آقای هاشمی رفسنجانی باید بگویم ایشان جانشین فرمانده کل قوا بود و در ‏صحنه های جنگ حضور پیدا می کرد. البته بعد از فرار بنی صدر آقای خامنه ای تقریبا یک سالی بصورت ‏مداوم از طرف امام (ره) در جبهه ها حضور داشت و هدایت می کرد. اما بعداً آقا از طرف امام (ره) از ‏حضور در جبهه ها منع شد، به عنوان مثال اواخر سال 65 بعد از عملیات کربلای 5 سر تیم محافظان ‏حضرت آقا (که آن زمان رئیس جمهور بود) تماس گرفت که آقا دو هفته دیگر به آنجا می آید. یک ‏هفته بعد تماس گرفت که معظم له نمی آیند. ما هم نپرسیدیم چرا. تا اینکه نزدیک پذیرش قطعنامه، آقا ‏به جبهه تشریف آوردند. من پرسیدم که حضرتعالی قرار بود که سال 65 بیائید، چرا نیامدید، فرمود:

من ‏دلم همه اش اینجا بود، می خواستم بیایم، مشتاق دیدن جبهه ها و شما بودم، اما امام من را از حضور در ‏‏5 استانِ خوزستان، آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و ایلام منع کرده بودند- که این هم نشانگر ‏آینده نگری امام راحل بود- ایشان فرمودند البته من خواستم بیایم و به آقای هاشمی گفتم که یکی دو ‏هفته تهران بماند تا من بروم جنوب و سری به رزمنده ها بزنم و بیایم، آقای هاشمی هم بی خبر نزد ‏امام رفته بود و ماجرای رفتن مرا به جبهه ها به ایشان گفته بودند. امام رضوان الله هم فرموده بودند: ‏سلام من به ایشان{مقام معظم رهبری} برسانید و بگوئید، مگر نگفتم که از تهران بیرون نروید‎.‎  

امام یک جاهایی را می دید که ما جلوی پاهایمان هم نمی توانیم ببینیم، آقای هاشمی رفسنجانی هم ‏انصافاً حضور مستمر و پر رنگی در جبهه ها داشت و به عنوان جانشین فرمانده کل قوا حضور پیدا می ‏کرد. در سال 66 آقای هاشمی ستاد کل نیروهای مسلح را تشکیل داد. نقش آقای هاشمی در جبهه و ‏جنگ بسیار بسزا بود. یادم هست در بین عملیات کربلای 4 و 5 بود که آمدند، تا40 ساعت جلسه ‏مستمر برگزار کردند و به صورت مصمم و محکم به نظرات گوش دادند و تصمیم گرفتند که عملیات ‏کربلای 5 انجام بگیرد، اما از آنجا که آقای هاشمی ریاست مجلس هم به عهده داشت نمی توانست ‏دائم حضور داشته باشد، هم ریاست مجلس به عهده داشت و هم نماز جمعه و هم اینکه در جبهه ‏حضور داشت اگر چه از سال 65 حضور بیشتری در جبهه ها پیدا کرد‏‎. ‎

امام خمینی رضوان الله تعالی علیه

با فرار بنی صدر عملیات ها شروع شد. در سال 60 عملیات ثامن الائمه، طریق المقدس، فتح المبین در ‏شمال خوزستان، عملیات بیت المقدس در جنوب خوزستان باعث حیرت صدامیان شد و این عملیات ‏باعث آزاد سازی خرمشهر، هویزه و ... شد، بعد از آزاد سازی خرمشهر زمزمه هایی بود که عراق ‏حاضر است پای میز مذاکره بنشیند.

 هیأت های مختلفی از سازمان ملل و حتی یاسر عرفات به ایران می آمدند. امام به آنها فرمودند که اگر ‏شما راست می گوئید، نماینده تام الاختیار هستید، صلح می خواهید، ما که بهتر از شما صلح می ‏خواهیم اما اگر می خواهید که جنگ ادامه پیدا نکند، اول به نیروهای عراقی بگوئید بروند لب مرز، ما ‏هم می آییم لب مرز، آن وقت با هم مذاکره می کنیم، آنها جوابی نداشتند که بدهند چون کاره ای نبودند ‏و اختیاری از خود نداشتند. از طرفی عراق هم حاضر به عقب گرد و عقب نشینی نبود می خواستند تا ‏همان جایی که آمده بودند بمانند و آتش بس برقرار کنند. امام می فرمود آن چنان سیلی به صدام بزنیم ‏که نداند از کجا خورده مگر می شود دزدی به خانه آدم بیاید و از دیوار خانه بالا برود و آن وقت ‏چیزی به او نگفت. بعد از عملیات بیت المقدس گفتند که ما می رویم عقب، چون عملیات های پی در ‏پی علیه شان شده بود و ضربه ای محکم تر نسبت به قبل به آنها وارد شد، از ترس روی ارتفاعات ‏رفتند که نتوانیم راحت به آنها ضربه بزنیم و تلفات کمتری بدهند، این بود که در بوق و کرنا کردند که ‏می خواهیم عقب نشینی کنیم در صورتی که هنوز قسمت اعظمی از کشور در دست آنها بود مثلاً در ‏عملیات خیبر هویزه صد در سیزده کیلومتر دست آنها بود و‎ ... ‎

 استدلال ایران این بود که؛

اولاً: چه کسی تضمین می دهد که عراق حمله نکند، آیا مرجع بین المللی ‏هست که تضمین دهد که عراق وقتی خود را بازسازی کرد دوباره حمله نکند‎.‎

ثانیاً: تجاوز گر باید رسماً معرفی شود‏‎.‎

ثالثاً: خسارت از طرف عراق باید پرداخت شود‏‎.‎

امام خمینی قدس ره

رابعاً: کل سرزمین هایی که در تصرف عراق است باد تخلیه شود و تا مرز عقب نشینی کنند. اگر این ‏شرایط را می پذیرفتند، جنگ ادامه پیدا نمی کرد ما دنبال جنگ نبودیم، بلکه دفاع می کردیم‎.‎

 بحث دیگری که هست مربوط می شود به جمله ای که امام راحل در هنگام پذیرش قطعنامه فرمودند ‏که این جام زهر را می نوشم و قطعنامه را قبول می کنم. ما از دید خود پیروز بودیم اما از نظر امام باید ‏آن کسانی که تجاوز کرده بودند و آن عامل هایی که باعث این همه مشکلات و عقب ماندگی شده ‏بودند، تنبیه کامل شوند. سیاست امام این بود جنگ جنگ تا رفع فتنه، یعنی حضرت امام می خواستند ‏ریشه فتنه که آمریکا بود از بین برود چون این نشد امام فرمودند جام زهر را می نوشم‎.‎

 پیروزی صد در صد از آن ما بود، چون آنها آمده بودند و نزدیک به 15 یا 20 هزار کیلومتر مربع از ‏خاک ما گرفته بودند و ما آنها را بیرون کردیم و تا مرز پیش رفتم، آیا این پبروزی نبود، آیا هشت سال ‏ایستادگی بدون اینکه بتوانند متری از خاک ما را بگیرند، پیروزی نبود، به گفته صدام تا چند روز دیگر ‏می خواست بیاید در تهران سخنرانی کند اما هشت سال خودش را به آب و آتش زد و حتی نتوانست تا ‏لب مرز بیاید حداقل ایران را ببیند چه برسد تهران و خرمشهر، این نهایت پایداری یک ملت بود‎. ‎

منبع: هیات رزمندگان اسلام

تنظیم برای تبیان:حسین رحمانی

فرمانده محور دارخوین (1)


عملیات ثامن‏ الائمه علیهم‏السلام

به روایت سرلشکر شهید حسن باقری

عملیات ثامن الائمه

مقدمه :

تاریخ عملیات : 5/7/60

رمز : با رمز مقدّس (نصر من الله و فتح قریب)

هدف: تصرف پل‏های دشمن بر روی رود کارون، تصرف و تامین جاده آبادان - ماهشهر و آبادان - اهواز، شکست محاصره آبادان و انهدام نیروهای دشمن

نیروها عمل کننده: سپاه و ارتش

مناطق و تاسیسات آزاد شده:

* جاده آسفالته ماهشهر- آبادان و جاده اهواز- آبادان

* کارخانه قایق‏سازی و کارخانه شیر پاستوریزه.

* تصرف و انهدام سه پل مواصلاتی دشمن بر روی رود کارون.

* پاکسازی 150 کیلومتر مربع از خاک خوزستان

تجهیزات منهدم شده دشمن: حدود 90 دستگاه تانک و نفربر ، حدود 100 دستگاه خودرو ، چندین انبار مهمات ، 2 پل پی ام پی

یگان‏های منهدم شده دشمن: انهدام لشکر 3 رزهی شامل 8 تیپ مکانیزه تیپ 6 زرهی و دو تیپ دیگر تحت امر این لشکر.

غنایم: 160 دستگاه تانک و نفربر ، 150 دستگاه خودرو ، 30 دستگاه بولدوزر ، 5 قبضه توپ 152 میلمتری ، 2قبضه کاتیوشا ،تعدادی تفنگ 106 میلیمتری و سلاح سبک و سنگین ، مقدار زیادی مهمات و سلاح انفرادی

تعداد کشته و زخمی دشمن: بیش از 2000نفر کشته و زخمی

تعداد اسرا: 1800 نفر

در جلسه‏ای که بعد از عملیات ثامن‏الائمه تشکیل شد، فرماندهان سپاه عملکرد محورهای عملیاتی مربوط را بیان کردند. آنچه می‏خوانید، بیانات حسن باقری فرمانده محور دارخوین است.

با توجه به تجربه‏هایی که از حملات پیش داشتیم و بر خلاف روشی که عراق نسبت به نیروهایش عمل می‏کرد و آنها را در بی خبری کامل می‏گذاشت، سعی ما این بود که طرح عملیات و نکاتی را که درباره‏ی حمله به آنها رسیده بودیم، برای تمامی فرماندهان تا رده 22 نفر توضیح دهیم و آنها را توجیه کنیم. در سطح محور دارخوین تعداد فرماندهان به بیش از 50 نفر می‏رسید و سعی ما بر این بود که تمامی را از جزئیات طرح آگاه کنیم تا آنها اظهارنظر کرده و در زمان حمله آگاهانه عمل کنند. در این راستا تعداد زیادی عکس هوایی و کالک‏های 12000/1 تهیه شد تا فرماندهان در حین عملیات از آنها استفاده کنند و در ضمن چون ممکن بود در جریان عملیات یکی از فرماندهان شهید یا خدا نکرده اسیر شود، به آنها یاد آور شده بودیم که کاملاً از نقشه‏ها حفاظت کنند.

از آنجا که دشمن از پیش به دلیل نقل و انتقالات و سر و صدای زیاد متوجه حمله شده بود، شروع به شلیک منور کرد. به طوری که هربار سه تا چهار منور می‏زد.

فاصله‏ی خاک‏ریز ما تا هدف‏ دارخوین حدود 7 تا 8 کیلومتر بود و نیروی پیاده تنها می‏توانست در زیر آتش توپخانه دشمن 3 کیلومتر از این مسیر را پیش برود. بنابراین مجبور بودیم از راه‏های مختلف حمله کنیم... قرار بود نیروها ساعت 1: 0 بامداد به خاک‏ ریز دشمن سرازیر شوند. البته از آنجا که دشمن از پیش به دلیل نقل و انتقالات و سر و صدای زیاد متوجه حمله شده بود، شروع به شلیک منور کرد. به طوری که هربار سه تا چهار منور می‏زد. هر چند شلیک منورها شدید بود، اما با لطف و عنایت خدا، برادران توانستند بدون آن که دیده شوند تا 200 و 300 متری خاک ریز دشمن پیشروی کنند.

همچنین برادران گروه مهندسی سپاه نیز توانستند با زحمات و تلاش فراوان 7 معبر میدان مین را باز کنند تا به خاک ریز دشمن برسند در این حمله 11 گروهان 90 نفره سپاه و 2 گردان 300 نفره ارتش به صورت ادغام شده شرکت کردند. بدین ترتیب که یک گردان ارتش و 4 گروهان 90 نفره از بالا و یک گردان و 5 گروهان سپاه از پایین (نهرشادگان) وارد عمل شدند. در این میان تنها 4 گروهان احتیاط از سپاه در نظر گرفته بودیم و یک گروهان احتیاط هم برای تیپ 3 که در این محور با سپاه همکاری می‏کرد در نظر گرفته شد. سازماندهی گروهان‏های سپاه براساس تجربه‏های گذشته بود. هر گروه 22 نفر 3 نفر آرپی‏ جی‏ زن داشت و هر 71 نفر 22نفر تخلیه مجروح، اسیر و تدارکات داشتند. این وضعیت بی‏نظیر بود. به طوری که مجروحین ما خیلی زود تخلیه شدند هر چند با کمبود آمبولانس رو به رو بودیم. از آن جا که دشمن به خط اول توجه زیادی کرده بود، در حد فاصل کارون و جاده اهواز -  آبادان مقاومت شدیدی کرد به طوری که سقوط نیروهایش ساعت‏ها به طول انجامید.

عملیات ثامن الائمه

 اما از شرق جاده آبادان – اهواز بهتر توانستیم عمل کنیم. به طوری که خاک ریز اول و دوم و سوم سقوط کردند. البته از آنجا که حمله با اختفای بیشتری انجام شده بود، خاک ریز سوم سریع‏تر از دو خاک ریز دیگر سقوط  کرد و تا ساعت 3 و 30 صبح برادران توانستند پیاده 5 کیلومتر از نهر شادگان پیشروی کنند و خط را به جاده اهواز - آبادان برسانند. در ساعت 3:00 تا صبح دشمن به مرکز خود اطلاع داد: خاک ریز سوم ما را هم دور زده‏اند و محاصره شده‏ایم.

این در حالی بود که خط مقدم هنوز مقاومت می‏کرد و به رغم آن که برادران به دشمن رسیده بودند، هر آن ممکن بود که از بالا و پایین تهدید شوند. در ساعت 5 صبح هنگام روشن شدن هوا، برادران پیشروی خود را تا کناره رود کارون ادامه دادند و عقبه دشمن را کاملاًٌ بستند. در ساعت 6 صبح از آنجا که خط دوم دشمن هنوز مقاومت می‏کرد، به یکی از واحدهایی که از پایین حمله می‏کرد، گفتیم که به سمت شمال حمله کند و خود را به سمت حمله‏ای که از بالا شده بود، بکشاند و منطقه را پاکسازی کند از ساعت 30: 5 تا 6 صبح آخرین خاک ریز که خاک ریز دوم دشمن بود، پاکسازی شد و برادران به سرعت توانستند از خمپاره اندازهای موجود دشمن استفاده کنند. همچنین ترتیبی داده شده بود تا خمپاره‏های 81، 82، 60 م. م که قابلیت تحرک بیشتری دارند، برای انتقال به سمت پایین آماده باشند.

اصابت گلوله‏ی توپ به منبعی که نفت از آنجا پخش می‏شد، نفت‏ها را در ساعت 2:00 صبح مشتعل کرد و دود بسیار غلیظی در منطقه پخش شد که نقل و انتقال در پشت جبهه را اندکی با رکود روبرو کرد .

در ساعت 6 صبح با وجود اینکه دشمن نیروهای جنوب نهر را آماده باش کامل داده بود و حتی نیرویی را در شمال و شرق جاده آسفالت آماده می‏کرد که از پل نهر شادگان بالا بیاید، نیروهای خودی با تحکیم پدافند در شمال شادگان خود را به دو پل دشمن رساندند و آماده شدند تا به جنوب نهر بروند در کنار این طرح، برادران طرح دیگری برای آتش زدن رودخانه کارون و قطع ارتباط شرق و غرب این رودخانه با همکاری شرکت نفت و دیگر نهادها داشتند که بر اساس آن با استفاده از لوله‏های نفت از اوایل شب بر رودخانه‏ی کارون نفت سیاه ریخته می‏شد که در نقاط شمالی 1تا 3 سانتی‏متر عمق داشت و هر چه پایین‏تر می‏رفت پخش و در ساعت 5 صبح آتش زده می شد تا به این ترتیب ارتباط عراق در دو سمت شرق و غرب کارون قطع شود. طرحی که به اجرا در نیامد. چرا که اصابت گلوله‏ی توپ به منبعی که نفت از آنجا پخش می‏شد، نفت‏ها را در ساعت 2:00 صبح مشتعل کرد و دود بسیار غلیظی در منطقه پخش شد که نقل و انتقال در پشت جبهه را اندکی با رکود روبرو کرد با این حال مجدداً عنایت خدا ما را یاری کرد و به علت بادی که در منطقه بود، دود به سمت زمین کشیده شد. به این ترتیب یک ساعت جاده‏ی محمّدیه - دارخوین بسته بود و مجروحان مادر منطقه ماندند .

                                                                                         ادامه دارد ... .

مطالب مرتبط :

پیام امام پس از عملیات ثامن الائمه

عکس عملیات ثامن الائمه (1)

عکس عملیات ثامن الائمه (2)

کتابشناسی عملیات شکست حصر آبادان

عملیات ثامن الائمه

تاریخ جنگ (پنجم مهر ماه)


منبع :

ماه نامه شمیم عشق

بازی دراز


منطقه عملیاتی بازی دراز

نام بازی دراز نامی است پرآوازه که بسیار از آن شنیده ام . ارتفاعاتی به مثابه عارضه بزرگی درون مثلث قصرشیرین ـ گیلان غرب و سرپل ذهاب که بر منطقه تسلط کامل دارد.

دشمن در روزهای آغازین جنگ از بازی دراز برای دیده بانی استفاده می کرد اما ویژگی این ارتفاعات موجب شد با فعالیت های مهندسی روی آن جاده سازی شود و یگان های عراق در آنجا مستقر شوند و ضمن افزایش سلطه بر قصرشیرین سرپل ذهاب را نیز زیر دید خود بگیرند. برای گرفتن این امتیاز مهم از دشمن پس از سه راه کار نیروهای شناسایی سپاه قرارگاه مقدم غرب سپاه و ارتش نخستین عملیات نیمه گسترده را در این منطقه طرح ریزی کردند که با نام عملیات بازی دراز در تاریخ 1/ 2 /1360 آغاز شد و به مدت 8 روز طول کشید و طی آن نیروهای خودی و دشمن با رها به تک و پاتک متقابل پرداختند.

دشمن با استفاده از پشتیبانی هوایی و جاده های مواصلاتی یگان های خود را حمایت می کرد. اما رزمندگان از جاده و حمایت هوایی کافی و پشتیبانی آتش محروم بودند در نتیجه نتوانستند روی تمام هدف ها مستقر شوند; با وجود این از بین قله های منطقه سه قله آن را تثبیت کردند و تنها در تثبیت قله 1150 و یکی از قله های 1100 ناکام ماندند در این عملیات هوانیروز ارتش نقش به سزایی ایفا کرد و طی آن خلبان علی اکبر شیرودی به شهادت رسید.

                                                  

عملیات بازی دراز 2 (شهید رجایی و باهنر)

در ادامه عملیات های محدود سال 1360 و به منظور تکمیل اهداف عملیات بازی دراز 1 منطقه بازی دراز بار دیگر مورد بررسی قرار گرفت . نیروهای سپاه پاسداران پس از عملیات 1 /2 /1360 شناسایی های بسیاری در این منطقه انجام دادند و راهکارهای متعددی برای اجرای عملیات به فرماندهی منطقه غرب پیشنهاد کردند.

ارتش نیز برای عملیات در بازی دراز آمادگی خوبی داشت . بر این اساس فرماندهی قرارگاه مقدم سپاه و ارتش در غرب طرح ریزی و اجرای عملیات بازی دراز 2 را در دستور کار خود قرار دادند و منطقه وسیع تری را نسبت به عملیات قبل انتخاب کردند; ارتفاعات قراویز بنه دستک و کوره موش به محدوده عملیات افزوده شد و در طرح ریزی عملیات امکان مانور احاطه ای برای تسهیل در آزاد سازی ارتفاعات بازی دراز ایجاد شد . عملیات با شرکت یگان های سپاه پاسداران و لشکر 81 زرهی ارتش در11 /6 /1360 در سه محور به اجرا درآمد. اهداف عملیات در محور شمالی ارتفاعات کوره موش در محورمیانی ارتفاعات بنه دستک و قراویز و در محور جنوبی قله های 1150 و 1100 بود .

عملیات پس از پنج روز ادامه داشت و در این مدت بخشی از کوره موش و چند قله قراویز آزاد شد و ارتفاع 1150 چندبار دست به دست شد اما دشمن با 35 بار پاتک مانع از تثبیت منطقه آزاد شده گردید .


 بر گرفته از یادداشت های یک خبرنگار از سفر به مناطق عملیاتی غرب 

(حسین زکریائی عزیزی) روزنامه جمهوری اسلامی

عملیات بیت المقدس از نگاه ناظران جهانی


فتح خرمشهر

عملیات پیروزمندانه بیت المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر پس از 575 روز گردید، ضربه اساسی و تعیین کننده ای بر پیکر دشمن وارد ساخت و تمامی معادلات، باورها و ذهنیتهایی را که در مورد توانایی و قابلیتهای نظامی جمهوری اسلامی ایران وجود داشت، تغییر داد. بسیاری از کارشناسان نظامی و تحلیلگران رسانه های خارجی، در برابر «سرعت عمل» و «ویژگیهای عملیاتی» نیروهای ایرانی به هنگام فتح خرمشهر، غافلگیر، مبهوت و شگفت زده شدند.

رادیو دولتی انگلستان که در شامگاه نهم اردیبهشت 1361 اعلام می کرد: «چنانچه ایرانیان در صدد بازپس گرفتن خرمشهر برآیند، سخت ترین «گردو» را برای شکستن برگزیده اند»، سرانجام ناچار شد سکوت خود را بشکند و طی گفتاری در روز پنجم خردادماه سال شصت و یک، یعنی دو روز پس از فتح خرمشهر توسط رزمندگان ایران اسلامی، حیرت زده اعلام کند: «از زمانی که خبرنگاران غربی از نیروهای عراقی در خرمشهر دیدن کرده و از روحیه خوب آنها گزارش داده اند، بیش از سه یا چهار روز نمی گذرد که ناگهان همه شهر از دست عراقی ها بیرون کشیده شد.»

 

در ساعت ده و پنجاه و پنج دقیقه بامداد چهارشنبه، چهارم خرداد ،1361 خبرگزاریهای بین المللی، در گزارشهایی که با عنوان «بسیار مهم» از بغداد به سراسر جهان مخابره کردند، برای نخستین بار ضمن استناد به بیانیه نظامی صادره از سوی حکام بغداد، اعلام داشتند که عراق «تلویحاً» به شکست خود اعتراف کرده است. به نوشته وزیر خارجه وقت جمهوری اسلامی ایران، خبرگزاری رسمی عراق ـ آی. ان. ا ـ طی یک اطلاعیه کوتاه ضمن آنکه از خرمشهر با عنوان «بندر خرمشهر» نام برد، اعلام کرد: «سخنگوی ارتش عراق اعلام کرده است بندر خرمشهر را ترک کرده و تا مرزهای بین المللی عقب نشینی کرده اند. خبرنگار عراق افزود که عقب نشینی نیروهای عراقی، از روز یکشنبه اول خرداد1361 آغاز شده بود.»

فتح خرمشهر

همین اطلاعیه تلکس بین المللی خبرگزاری عراق، عصر روز چهارم خرداد 1361 به صورت دیگری از سوی رادیو صوت الجماهیر بغداد به اطلاع افکار عمومی عراق رسانده شد: «یک سخنگوی ارتش عراق اعلام کرده است که نیروهای پیروزمند قادسیه صدام پس از آنکه تمامی حمله های قوای دشمن مجوس و نژادپرست فارس را در مناطق الخفاجیه (سوسنگرد) و الاحواز (اهواز) با اقتدار کامل دفع کردند... صبح روز 24/5/1982 (3/3/61) در یک جابه جایی تحسین برانگیز، عقب نشینی تاکتیکی (!) خود را از جبهه محمره (خرمشهر) با موفقیت کامل انجام داده اند.

 

مجد و افتخار بر لشکریان پیروزمند صدام حسین

این دعاوی درست در شرایطی از رادیوی دولتی بغداد پخش می شد که خبرگزاری آمریکایی «یونایتدپرس» در ساعت بیست و چهار و بیست و دو دقیقه همان روز، در گزارش ارسالی خود از بیروت، سربازان عراقی را در حال فرار توصیف کرد و نوشت:

«... سربازان در حال فرار عراق، سرگرم گریختن از خرمشهر و مناطق اشغالی هستند.»

دکترعلی اکبر ولایتی در کتاب تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران (صفحه104 ) با اشاره به تبلیغات سران دشمن می نویسد: «عراق به صراحت شکست خود را اعتراف نکرد و حتی مدعی بود که گوشمالی لازم را به انقلاب اسلامی ایران داده است و درنتیجه، چون ضرورتی احساس نمی کرد که نیروهایش بیشتر در خرمشهر بمانند، آنها را با درگیری به عقب کشیده است.»

پس از پخش گزارشهای مستند و خبری و تصاویر تهیه شده از جبهه خرمشهر توسط رسانه های ایرانی و خارجی که در آنها شکست نیروهای عراقی درقالب صفوف هزاران نفره اسرا و انبوه ادوات و تجهیزات منهدم شده یا به غنیمت درآمده دشمن، به گویاترین وجهی به نمایش درآمد، دیگر حتی کشورهای جنوب خلیج فارس نیز که همواره از صدام حمایت می کردند، اکنون به واهی بودن دعاوی حکام بغداد اذعان داشتند. اکنون حتی مردم عراق هم به ماهیت واقعی ماجرا وقوف یافته بودند و به خوبی می دانستند که صدام به خاطر شکست در جبهه محمره! جمع کثیری از زبده ترین فرماندهان خود، از جمله سرلشگر صلاحی قاضی ـ فرمانده سپاه سوم ارتش عراق ،... سرتیپ ستاد جواد اسعد شینته، فرمانده سابق لشگر سوم زرهی، سرهنگ دوم ستاد محسن عبدالله، فرمانده تیپ 12 زرهی ابن ولید، سرهنگ ستاد «شاکر العماری»، فرمانده تیپ ،104 سرتیپ «عطاءالله نوری الدنیمی» معاون سپاه سوم، سرهنگ «احمد زیدان»، فرمانده عملیات خرمشهر را تیرباران کرده است.

فتح خرمشهر

از طرف دیگر رژیم عراق برای فریب افکار عمومی و سرپوش گذاشتن بر شکست خود در عملیات بیت المقدس، اقدام به اعطای «مدال شجاعت»، «نشان لیاقت» و نشان «رافدین» به تعدادی از فرماندهان خود کرد. رادیو دولتی صدای آمریکا پس از پنج شبانه روز سکوت و امتناع از انعکاس خبر فتح خرمشهر توسط نیروهای ایرانی، سرانجام در «گزارش ویژه» 8/3/1361  خود می گوید:

«به رغم مشکلات تدارکاتی، نا آرامی های ناشی از انقلاب و کاهش تدریجی قدرت عملیات نیروی هوایی ایران، ماشین نظامی ایران به گونه ای اعجاب آور عمل کرد.»

روزنامه گاردین چاپ انگلستان درباره فتح خرمشهر می نویسد: «سقوط خرمشهر یعنی سقوط آخرین و مهمترین افتخار جنگی عراق که ایرانی ها با بازپس گرفتن آن، این برگ برنده را که به وسیله آن عراق می کوشید ایران را به پای میز مذاکره بکشاند، از دست بغداد ربودند.»

احمد متوسلیان، در تاریخ 7/3/61 در جلسه رده های مختلف فرماندهی تیپ 27 محمدرسول الله(ص)، در قرارگاه تاکتیکی تیپ 27 «دارخوین» این چنین به جمع بندی دستاوردهای عملیات «الی بیت المقدس» می پردازد: «در مورد عملیات اخیر گفتنی زیاد است؛ لیکن در یک تحلیل فشرده باید گفت که از لحظه سقوط رژیم طاغوت تا به امروز به تعبیر تمام خبرگزاریهای عمده، سابقه نداشت که چنین ضربه سیاسی مهلکی به منافع آمریکا وارد شود. فتح خرمشهر باعث شد توازن نظامی ای که آمریکا در منطقه برقرار کرده بود، به شدت به ضرر غرب برهم بخورد. وزیر امور خارجه آمریکا (الکساندر هیگ) رسماً در شورای امور خاورمیانه وزارت خارجه شان می گوید: «پیروزیهای اخیر ایران در جنگ با عراق برای آمریکا نگران کننده است و منافع غرب خصوصاً آمریکا را در منطقه به خطر انداخته است.»            

 

سایت شهید آوینی

 

جنگ به روایت سردار محمد کوثری(1)


سردار محمد کوثری
اگر بنی صدر خیانت نمی کرد و فرماندهانی این چنین منصوب نمی کرد ‏دشمن نمی توانست به این راحتی پیشروی کند

با شروع جنگ تحمیلی حاج محمد کوثری نیز چون دیگر فرزندان انقلابی این مرز و بوم، به همراه ‏دیگر اقشار مختلف مردم به سوی مناطق غرب و جنوب کشور عازم شد‏‎.‎

کوثری با قبول مسئولیت های مختلف در طول هشت سال دفاع مقدس همواره چون سربازی امین ‏بوده است که درخشان ترین مدال آن فرماندهی بسیجیان تهران در زمان تصدی فرماندهی لشکر 27 ‏محمد رسول الله(ص) در سه سال آخر جنگ و بیش از ده سال دوران سازندگی بوده است‏‎.‎

معاون عملیاتی سپاه 11 قدر در دوران فرماندهی شهید همت، جانشینی محور عملیاتی سومار و تیپ ‏رزهی 20 رمضان از دیگر مسئولیت های حاج محمد کوثری در حلول 84 ماه حضور مداوم در جبهه ‏های جنگ تحمیلی بوده است، بعد از لشکر محمد رسول الله نیز معاونت امنیت ستاد کل نیروهای ‏مسلح را راهبری و هدایت کرد تا امروز که با مسئولیت نائب رئیسی کمیسیون ‏امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با او به گفتگو نشستیم و ازایشان خواستیم مروری برایمان از ‏ناگفته های جنگ کند و او نیز اینگونه روایت کرد‏‎:‎

تشکیل سپاه به زمانی بر می گردد که بنی صدر از طرف حضرت امام (ره) به عنوان فرمانده کل قوا ‏شناخته شد و امام فرماندهی کل قوا را به او تفویض کرد (در بهمن ماه 1358 حکم ریاست جمهوری ‏بنی صدر تنفیذ کرد و در اسفند ماه 1358 فرماندهی کل قوا را تفویض کردند) بهتر است به کمی قبل ‏تر بر گردیم یعنی زمانی که خبرگان قانون اساسی تشکیل شد و خواستند قانون اساسی را بنویسند در ‏آن مقطع بنی صدر و همراهانش یعنی جبهه ملی و نهضت آزادی و به طور کلی کسانی که مخالف نظام ‏جمهوری اسلامی بودند، می گفتند باید «گارد ملی» تشکیل گردد نه سپاه پاسداران، اما در مقابل، ‏حضرت امام می فرمودند که باید سپاه پاسداران تشکیل شود، اختلاف از همان جا و همان زمان رخ ‏داد، یعنی کسانی که انقلابیون واقعی پیرو امام بودند می گفتند سپاه پاسداران، اما کسانی که ریگی در ‏کفش داشتند می گفتند گارد ملی، تفاوت در این بود که سپاه پاسداران و طرفداران تشکیل سپاه ‏خواهان حفظ ارزشهای انقلاب بودند و الگوی آنها ابا عبدالله الحسین بود و فرمانده مستقیم آن امام ‏‏(ره) اما در آن طرف بنی صدر و کسانی خواهان تشکیل گارد ملی بودند، به اسلام پایبند نبودند و می ‏خواستند ارگانی به وجود آورند که زیر نظر مستقیم خودشان باشد‎.‎

بنابر این اینکه گفته می ‏شود جهل داشته و خائن نبوده صحت ندارد بلکه خائن بوده و جنایت کرده، با همه این اوصاف سپاه ‏وارد میدان جنگ شد اما در همان جا هم بنی صدر می گفت که جنگ فرمول دارد و چنین چیزهایی و ‏شما بلد نیستید بجنگید و‎... ‎

سپاه پاسداران

اگر چه اردیبهشت 1358 سپاه تشکیل شد و رسماً کار خود را آغاز کرد و در این زمان  جنگ هنوز ‏رخ نداده بود اما حضرت امام(ره) چون آینده را می دید که استکبار و ضد انقلاب، انقلاب را رها نمی ‏کند، چون منافع بسیار زیادی از دست آمریکا گرفته شده بود، لذا نیروهایی می خواست که مقتدر ‏باشند و سپاه که بنیان و نیروهای اولیه اش از نیروهای انقلابی بودند، تشکیل شد‎.‎

از همان ابتدا در سپاه یک تفکری بود و آن اینکه سپاه باید 90% عقیدتی و 10% نظامی باشد، بودجه ‏ای به سپاه تخصیص داده نمی شد، پولی که به سپاه می دادند از صندوق قرض الحسنه جاوید بود، ‏سپاه اینگونه رشد کرد، اما درگیری سپاه با ضد انقلاب هر روز دامنه و وسعت بیشتری پیدا می کرد. ‏متوسط عمر حضور افراد در سپاه در اوایل 4 ماه بود و این به خاطر نداشتن امکانات، تجهیزات نبود. ‏آموزشهای لازم بود اما کم کم سپاه پر بارتر شد، در زمانی که جنگ بر ما تحمیل شد، سپاه «سلاح» آن ‏چنانی مانند توپ، تانک، خودرو و حتی سلاح عادی به اندازه کافی نداشت. مثلاً زمانی که من مرداد ‏‏58 به پاوه رفتم و از آنجا در سپاه ماندم اسلحه ای نبود، و اسلحه هایی که افراد از گاردیهای شاه در ‏زمان انقلاب گرفته بودند با خود می آوردند. اعزام نیرو توسط افرادی از جمله مقام معظم رهبری، ‏مرحوم خلخالی، هادی غفاری و ... صورت می گرفت‏‎. ‎

چون هیچ امکانات و تجهیزاتی نبود و بنی صدر که فرماندهی کل قوا را به عهده داشت به فکر این ‏نبود که جنگ شده و جنگ بر ما تحمیل شده و همه را بسیج و هماهنگ کند و به وحدت برساند، همه ‏اش به فکر این بود که اختلاف بیندازد و به ارتش هم ابلاغ کرده بود که یک دانه فشنگ به سپاه ندهند ‏چه برسد به اسلحه‎. ‎

همانطور که می دانیم طبق قانون اساسی فرماندهی ‏کل قوا بر عهده ولی فقیه می باشد اما از آنجا که بنی صدر جو سازی می کرد که نیروهای نظامی با او ‏مخالفند و از اوتبعیت نمی کنند و او نمی تواند اقدام لازم داشته باشد، امام فرماندهی را به او تفویض ‏کرد
بنی صدر

حضرت امام (ره) 5 مهر 1358 فرمان تشکیل ارتش بیست میلیونی بسیج مستضعفین را صادر کرد، ‏دیده می شود که تا یک سال بعد از این فرمان که 2 یا 3 ماه هم از جنگ گذشت چیزی به نام بسیج ‏نبود چون که بنی صدر اعتقادی به بسیج نداشت، حتی بعضی از افراد به تمسخر می گفتند که ما در ‏همین اندازه هم مانده ایم، حالا می خواهند ارتش 20 میلیونی راه اندازی کنند. نه تنها به سپاه امکاناتی ‏نمی دادند، به خاطر اینکه زیر نظر امام بود، بنی صدر سپاه را قبول نداشت. حتی آن زمانی که فرماندهی ‏کل قوا بود، سپاه و بسیج را هم قبول نداشت. 

 از طرف دیگر بنی صدر جو سازی می کرد که ‏نیروهای مسلح نمی گذارند که من کار کنم و امام هم فرماندهی کل قوا را به او واگذار کرد. البته امام ‏امت(ره) از بنی صدر ترس و واهمه ای نداشت از اینکه فرمانده کل قوا هم به او تفویض کند، و با ‏اینکه درباره او شناخت داشت اما هراسی نداشت، همانطور که می دانیم طبق قانون اساسی فرماندهی ‏کل قوا بر عهده ولی فقیه می باشد اما از آنجا که بنی صدر جو سازی می کرد که نیروهای نظامی با او ‏مخالفند و از اوتبعیت نمی کنند و او نمی تواند اقدام لازم داشته باشد، امام فرماندهی را به او تفویض ‏کرد، امام در زمان حکم ریاست جمهوری به بنی صدر   همه نصیحت ها را گوشزد کرد ولی از آنجا ‏که فکر او و حتی تمام وجودش وابسته به استکبار بود، مخالفت می کرد و تفرقه افکنی می کرد ولی از ‏آنجا که کسی نتوانسته بود ثابت کند، نمی توانستند اقدامی انجام دهند اگر چه حرکاتش زیر نظر بود و ‏متوجه نیز شده بودند که عامل استکبار است و بعداً هم اظهر من الشمس شد.

بنابر این اینکه گفته می ‏شود جهل داشته و خائن نبوده صحت ندارد بلکه خائن بوده و جنایت کرده، با همه این اوصاف سپاه ‏وارد میدان جنگ شد اما در همان جا هم بنی صدر می گفت که جنگ فرمول دارد و چنین چیزهایی و ‏شما بلد نیستید بجنگید و‎... ‎

ادامه دارد...

منبع: هیات رزمندگان اسلام

تنظیم برای تبیان: حسین رحمانی