سال 65 سال ویژه ای در دوران دفاع مقدس بود. روزهای آغازین آن ادامه نبرد فاو و تثبیت دستاوردهای والفجر 8 و دفع حملات پراکنده عراق بود که جزئی از طراحی جدید آنها با عنوان "دفاع متحرک" محسوب می شد.
مهمترین حرکت دشمن به تصرف مهران از سوی آنها منجر شد که دوام چندانی نیافت و کربلای 1 کام بعثی ها را تلخ و ردپای نحس آنها را از مهران پاک نمود. در ادامه هم عملیاتی سلسله وار انجام شد که در مجموع این سال را مشکل ترین و در عین حال پربارترین سال جنگ کرد.
جبهه بندی و آرایش شیاطین ریز و درشت حامی صدام هم جدی تر و در عین حال عیان تر شد که بخش عمده آن ریشه در عملیات محیرالعقول و مات کننده والفجر8 داشت که شوک آن تا مدتها رژیم بعث و صحنه گردان های آنها را به خود مشغول کرد.
مهران و فاو و شلمچه و... نامهای آشنایی هستند که عظمت حوادث آنها آنقدر زیاد است که گذر زمان چیزی را از آن کم نمی کند، اما در این بین، نامها و حوادثی هم وجود دارند که باید بارها و بارها آنها را مرور کرد تا باور کنیم که چه معجزاتی در آن ایام رخ می داد و جنود الهی در خدمت کسانی بودند که خالصانه برای محبوب، هر سختی جانکاهی را به جان خریدند.
این روزها یادآور سلسله عملیات فتح در دل خاک عراق است که "فتح 1" در اواخر مهر 65 بزرگترین و معروفترین آنها شد.
اگرچه قرارگاه رمضان پیش از آن عملیات محدود در داخل خاک دشمن داشت ولی هجم و تأثیر این عملیات به حدی بود که شاید به حق بتوان آن را فتح المبین عملیات برون مرزی دانست.
شهید عاصمی
تیپ ویژه پاسداران با هدف انجام سلسله عملیات فتح در نیمه اول 65 تشکیل شد که در کش و قوس فراخوان نیروهای زبده و قدیمی برای فرماندهی یگانهای آن؛ "علی عاصمی" از اردوگاه شهدای تخریب در جنوب معرفی شد که به عضویت شورای فرماندهی تیپ در آمد و واحد تخریب تیپ را هم بر عهده گرفت. جاذبه او و رابطه او با نیروها از سالها قبل به وجود آمده بود؛ کافی بود تا بسیاری از نیروهای تخریب او را همراهی کنند.
چند روز بعد حرکت به داخل عراق از مرز سردشت آغاز شد که پوشیدن لباس کردی و کنار گذاشتن چفیه و کوتاه کردن ریشها و عادت کردن به کم حرف زدن در طول مسیر و یادگرفتن چند تا اصطلاح دم دستی کردی از توصیه های اولیه بود.
امروز از آن جمع نورانی عده ای با "علی" همنشین در عوالم ناپیدای آسمانی اند و عده ای هم تقدیرشان ادامه حیات دنیوی است که خاطرات آنها از فتح یک تا چهار جوهر واحدی دارد
شهید جعفر هلالات
و آن سختی و مشقت بی حد عملیات در عمق چند ده کیلومتری دشمن، با پای پیاده و طی طریق در مسیرهای صخره ای و کوهستانی آن هم در میان خیل نیروهای نظامی عراق و عمال گروهک منافقین است.
"تنگه کنشت" در دل کوههای سمت طاق بستان مقر نیروهای تخریب شده بود که دو چیز آن خیلی آزار دهنده بود یکی صبحگاههای 2 ساعته و گاهی 5 ساعته با راهپیمایی های چند ده کیلومتری و دیگری عقربهای بی حد و حساب که فکر می کردی فقط عقربها در جنوب پیدایشان می شود.
در اواخر شهریور، عصرگاه خیلی جدی و بی سابقه برگزار شد که کسی هم امکان فرار از آن را نداشت! وقت عصر حرکت نیروها شروع شد که این راهپیمایی همراه با تجهیزات تا عصر روز بعد بدون استراحت و وقفه و تنها برای نماز ادامه یافت. نیروها شهر باختران (کرمانشاه) را از کوه و خیابان و بیابان دورزدند که صبح روز بعد هنگام پهن شدن نور خورشید برگشت شروع شد. گرمای هوا هم بر بی خوابی و خستگی و گرسنگی و تشنگی اضافه شد اما چه می شد کرد؟ وقتی که پلکها از شدت بی خوابی به هم نزدیک شده باز می شد و به دوستان پس و پیش می افتاد که با پای مصنوعی یا دست قطع شده همپای دیگران همین مسیر را می آمدند چیزی نمی شد گفت.
از این بالاتر اینکه چشمها هم محو جمال و وقار برادر علی بود که در قامت یک فرمانده متین و آرام، بی وقفه می آمد، در حالی که حضور 5 ساله او در جنگ جسم سالمی برای او نگذاشته بود و این را در یک نگاه می توانستی ببینی. واقعا اگر او در این رزم شرکت نمی کرد هیچ کس بر او خرده نمی گرفت. چند روز بعد حرکت به داخل عراق از مرز سردشت آغاز شد که پوشیدن لباس کردی و کنار گذاشتن چفیه و کوتاه کردن ریشها و عادت کردن به کم حرف زدن در طول مسیر و یادگرفتن چند تا اصطلاح دم دستی کردی از توصیه های اولیه بود.
مسیر عملیات بر روی نقشه 150 کیلومتری بود ولی بر روی زمین با آن ارتفاعات بی شمار حدود 3 برابر می شد که نیروهای تیپ و از جمله نیروهای جوان و نوجوان تخریب که تجربه قبلی نداشتند باید آن را با پای پیاده و مهمات بر دوش طی می کردند. خیلی از مواقع هم باید در شب حرکت می کردند تا حضور گشتی های بعثی در روشنای روز دردسر ساز نشود. حمل مهمات در این مسیر طولانی و کوهستانی هم قصه عجیب دیگری است.
ادامه دارد ... .
منبع :
خبرگزاری مهر - نوشته مجید جعفر آبادی
فتح خرمشهر به عنوان یک حادثه تاریخی و سرنوشتساز، پایانبخش دوره اول جنگ است که با تجاوز عراق به ایران در تاریخ 31 شهریور سال 1359 آغاز شد و با آزادسازی مناطق اشغالی به پایان رسید. ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر به مدت شش سال و تحولاتی که در این مرحله از جنگ صورت گرفت، به ویژه نحوه پایان جنگ، پرسش از علت ادامه جنگ را به یک پرسش بنیادین تبدیل کرده است. در این زمینه ملاحظاتی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد:
تصمیمگیری برای پایان دادن یا ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر با نظر اجماع نخبگان و مسئولان سیاسی ـ نظامی کشور و در حضور امام راحل و پس از برگزاری جلسات متعدد، اتخاذ شد.
شرایط تصمیمگیری، ناظر بر این معنا بود که قوای نظامی ایران با آزادسازی مناطق اشغالی، ماهیت جنگ تجاوزکارانه و فرسایشی را با کسب برتری سیاسی ـ نظامی تغییر دادهاند و در چنین وضعیتی به زعم آمریکا و غرب، ارائه هرگونه امتیاز به ایران به معنای به رسمیت شناختن برتری نظام برآمده از انقلاب اسلامی و با منافع غرب در تضاد است. بنابراین، اجتناب از ارائه هرگونه امتیاز به ایران، یک سیاست کلی و مورد توافق بود که از سوی آمریکا و غرب دنبال میشد. بر پایه همین ملاحظه با تعریف برتری ایران به عنوان تهدید منافع آمریکا و غرب، مهار این برتری هدف سیاستهای جدید منطقهای آمریکا قرار گرفت.
راهحلهای پیشنهادی برای پایان دادن به جنگ در این مرحله، عموما از سوی برخی کشورهای منطقه، از جمله عربستان مطرح شد که بیشتر ناظر بر تشکیل صندوق مشترک برای پرداخت خسارت به ایران و عراق بود. به این ترتیب که کشورهای منطقه با تشکیل صندوقی مشترک، مبالغی را به صندوق واریز کنند و تدریجا برای بازسازی ایران و عراق پرداخت شود. در این زمینه، صحبت از مبلغ 25 میلیارد دلار تا 50 میلیارد دلار مطرح شد؛ اما به دلیل اینکه راهحل متناسب با شرایط برتری ایران نبود و سایر خواستههای ایران مانند محکوم کردن متجاوز، عقبنشینی کامل از خاک ایران، مورد توجه قرار نگرفته بود، زمینه انجام مذاکرات فراهم نشد، در نتیجه رقم قطعی مشخص نیست.
فاصله زمانی تصمیمگیری ایران پس از فتح خرمشهر تا انجام عملیات رمضان با وقوع برخی رخدادهایی همراه شد که نقش مهمی در شکلگیری ادامه جنگ داشت. در حالی که در سوم خرداد سال 1361 خرمشهر فتح شد و در تاریخ 14 خرداد، اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد، تصور اولیه در ایران، ناظر بر این معنا بود که نگرانی از پیروزی ایران منجر به گشایش جبهه جدید شده است. واکنش سیاسی ـ نظامی ایران با اعزام هیأت دیپلماتیک در تاریخ 17 خرداد و سپس اعزام برخی از نیروهای نظامی و اعلام آمادگی برای جنگ در دو جبهه، متأثر از همین ملاحظات بود.
در تاریخ 20 خرداد، عراق آمادگی برای عقبنشینی یکجانبه را اعلام و در تاریخ 30 تیر آن را اجرا کرد. در این مرحله 5 هزار کیلومتر از خاک ایران، همچنان در اشغال ارتش عراق بود که در عقبنشینی تنها 2500 کیلومتر از آن تخلیه شد و مناطق حساس مانند ارتفاعات استراتژیک و شهر نفتشهر در اشغال نیروهای عراقی باقی ماند.
ملاحظات سیاسی ـ نظامی جدید سبب شد، امام(ره) با احساس نگرانی از ماهیت سیاستهای جدید آمریکا و اسرائیل و عراق، روند اعزام نیرو به لبنان را متوقف و دستور بازگشت نیروها را صادر کردند.
در چنین فضایی، قطعنامه 522 در تاریخ 22 تیر ماه از سوی سازمان ملل صادر شد که هیچکدام از درخواستهای ایران مورد توجه قرار نگرفته بود و همچنان از جنگ به عنوان وضعیت میان دو کشور نام برده میشد!
مجموعه رخدادهای سیاسی ـ نظامی در سطح منطقه، مواضع جدید آمریکا، ماهیت قطعنامه جدید سازمان ملل، تماما نگرانی ایران را ـ مبنی بر اینکه کلیه تلاشها و سیاستها برای مهار و برتری ایران سازماندهی شده است ـ تشدید کرد و در نتیجه، تصمیمگیری اولیه پس از فتح خرمشهر، با آغاز عملیات رمضان در تاریخ 23 تیر ماه سال 1361 و با هدف تأمین صلح شرافتمندانه و تنبیه متجاوز به اجرا گذاشته شد.
نقد و بررسی تصمیمگیری برای ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و طرح پرسش در این زمینه، برای نخستین بار از سوی نهضت آزادی مطرح شد. مسئله قابل توجه در این زمینه، این است که انتقاد نهضت آزادی نزدیک به یک سال پس از تصمیمگیری و اجرای آن و با مشاهده نتایج این تصمیمگیری، اعلام شد. حال آنکه اگر نهضت در این زمینه دیدگاه و موضعی داشت، برای تأثیرگذاری بر روند تصمیمگیریها باید همانند حزب توده که در همان موقع، اقدام به موضعگیری کرد، با صدور بیانیه، مواضع خود را رسما اعلام میکرد.
فارغ از این ملاحظه، نقدهای ناظر بر تصمیمگیری برای ادامه جنگ، اصولا بر اساس نتیجه و بدون توجه به شرایط طرح میشود، حال آنکه جدا کردن یک تصمیم از شرایط و بستر تاریخی آن، مانع از فهم ضرورتها و دلایل این تصمیمگیری خواهد شد.
گزینههای موجود برای تصمیمگیری ایران، به گونهای بود که اگر برای توقف جنگ تصمیمگیری میشد، امتیاز قابل ملاحظهای به ایران واگذار نمیشد و هیچ تناسبی با شرایط برتری ایران نداشت و احتمالا زمینه درگیری مجدد ایران و عراق نیز فراهم میشد. امروز همان تصمیمگیری با طرح این پرسش روبروست که چرا ایران اینگونه جنگ را پایان داد؟ و حال آنکه، در آن هنگام از موضع برتر برخوردار بود و دشمن دچار شکست شده بود؟
این توضیح ناظر به این معناست که پیچیدگیهای حاکم بر شرایط تصمیمگیری پس از فتح خرمشهر، به گونهای بوده است که هرگونه تصمیمگیری با توجه به پیامدهای آن میتوانست، پرسشزا باشد و تنها تفاوت در نوع پرسشهاست، نه اصل آن.
مرکز پژوهشهای اجتماعی نخستوزیری در خرداد سال 1361، طی یک نظرسنجی از عدهای با شرایط سنی، تحصیلی و جنسیت متفاوت، «نظرات مردم در مورد ادامه جنگ و ورود به خاک عراق» را مورد بررسی قرار داده است. در این نظرسنجی، «نظر مردم در مورد ادامه جنگ»، وارد شدن به خاک عراق در صورتی که عراق شرایط ما را نپذیرد و دلایل عدم ورود به خاک عراق، مورد توجه قرار گرفته است.
در پاسخ به این پرسش که جنگ را تا کجا ادامه باید داد، خروج عراق از خاک ایران با 7/30 درصد و سقوط صدام با 5/28 درصد، بیشترین آرا را کسب کرده است. دیگر گزینهها همچون گرفتن خسارت 4/12 درصد و صلح تنها 2 درصد را به خود اختصاص دادهاند. در حالی که پاسخ نمیدانم، 4 درصد بوده است.
در پاسخ به این پرسش که اگر عراق شرایط ما را نپذیرد، آیا صلاح میدانید وارد خاک عراق شویم، بر حسب جنسیت پاسخ مثبت، 1/70 درصد، پاسخ منفی 1/15 درصد و نمیدانم 2/9 درصد و بر حسب سن، پاسخ مثبت 9/76، پاسخ منفی 7/7 و نمیدانم 4/15 درصد است. بر حسب میزان سواد پاسخگویان، پاسخ مثبت 4/48، پاسخ منفی 2/32 و پاسخ نمیدانم 5/6 درصد است.
درصد پاسخها به تناسب مناطق بیستگانه تهران متفاوت است. چنانکه پاسخ کسانی که یکی از بستگان آنها در جبهه بوده است، در مورد ورود به خاک عراق، 3/58 درصد مثبت و 20 درصد منفی و 20 درصد نمیدانم میباشد.
این نظرسنجی، فارغ از اینکه تا چه میزان میتواند از نظر علمی اعتبار داشته باشد، بیانگر بخشی از واقعیت اجتماعی و افکار عمومی نسبت به مسئله جنگ و تصمیمگیری در مورد پایان یا ادامه آن و در میان اقشار مختلف با موقعیتها و شرایط متفاوت است که با میانگین 70 درصد با آنچه پس از فتح خرمشهر واقع شد، موافقت خود را بر ادامه جنگ اعلام کردهاند.
منبع: فصلنامه مطالعات تاریخی ـ شماره 2، بهار 1383
تنظیم: بخش هنر مردان خدا
عملیات محرم با رمز یا زینب (س) در محور موسیان - ارتفاعات مرزی حمرین به صورت نیمه گسترده در تاریخ 10 ابان 1361 به فرماندهی مشترک انجام شد.
تاریخچه :
با فرا رسیدن ماه محرم، سال ۱۳۶۱ شمسی، گردانهای عزادار امام حسین (ع) با دستههای سینهزنی در خطوط جنگی و یگانها به راه میافتند و خاطرات جنگهای صدر اسلام را متجلی میکنند. آوای سوگواری مناجات برای سرور شهیدان همه جا به گوش میرسد. نیروهای عراقی از وحشت حمله رزمندگان در ماه محرم به دستور فرماندهان در آمادگی کامل به سر میبرند.
درپاییز سال ۱۳۶۱ شمسی، .تیپ ۸۴ پیاده خرم اباد از ارتش, لشکرهای ۲۵ کربلا، نجف اشرف، علیبن ابیطالب (ع) و امام حسین (ع)از سپاه پاسداران ماموریت مییابند خود را در در منطقه عملیاتی «موسیان» سازماندهی کنند.
موقعیت جغرافیایی :
مشخصه مهم این منطقه؛ وجود ارتفاعات جبال حمرین که خط مرزی قراردادی ایران و عراق قبل از تجاوز این کشور به ایران بود. یکی از عوارض طبیعی منطقه، رودخانه چیخراب، دویرج و میمهاست که فصلی و وحشی بودند، به هنگام طغیان، ارتفاع آب آن بعضا به ۱۰ برابر معمول میرسد.
منطقه عملیاتی در حوزه ماموریت سپاه چهارم عراق قرار داشت و پدافند از منطقه عملیاتی محرم، به عهده لشگر ۱۰ زرهی بود.
مرحله اول عملیات :
عملیات در تاریخ 10/8/1361 ساعت ۲۲:۸ دقیقه، با رمز «یا زینب» (س) در منطقه عملیاتی موسیان و شرهانی، زبیدات، جنوب شرقی دهلران در غرب عین خوش با اهداف آزادسازی ارتفاعات حمرین در جنوب دهلران و تهدید و دسترسی به امکانات نفتی داخل خاک عراق و شهرک زبیدات آغاز میشود. تا نزدیک صبح، بیشتر اهداف عملیات تامین میشود و الحاق نیروها با موفقیت صورت میگیرد ولی در منطقه چپ درگیری، بر اثر بارندگی و طغیان آب شکاف ایجاد میشود و تلاش میگردد تا دشمن نتواند از آن نقطه استفاده کند. با روشن شدن هوا، هواپیماهای عراق با تمام امکانات اقدام به حمله کرده و با ریختن بمب و راکت تلاش میکنند مانع ادامه عملیات شوند که در همین حین نیروی هوایی ایران نیز وارد معرکه شده و پاسخ مناسبی به نیروی هوایی عراق میدهد.
آزادی ۵۵۰ کیلومترمربع از خاک میهن اسلامی، ۲۶۰۰ بعثی کشته و زخمی، ۱۹۷۰ نفر اسیر، ۹۰ دستگاه تانک و نفربر و ۱۳ دستگاه خودرو منهدم شده از دستاوردهای مرحله اول است.
مرحله دوم عملیات :
روز بعد، ساعت ۲:۳۰ بامداد مرحله دوم آغاز میشود. به دلیل موفق نشدن نیروها در سمت چپ محور درگیری و امکان انجام عملیات از سوی دشمن، یگانهای رزمی ایران به سرعت آماده میشوند تا نقطه ضعف را پر کنند. پس از عبور از موانع ایذایی و میدان مین، ابتدا گردان سیدالشهدا (ع) که مهمترین گردان لشکر ۲۵ محسوب میشود خود را به مواضع عراق میرساند که با شلیک تعداد زیادی گلوله و آرپیجی اقدام به عملیات ایذایی میکند، بدین صورت زمینه برای هجوم لشکرهای امام حسین (ع) و علیبنابیطالب (ع) آماده میشود. نیروهای سپاه اسلام به دشمن یورش میبرند. درگیری در خاکریزیهای دشمن به نبرد تن به تن میرسد و تعداد زیادی از عراقیها کشته و زخمی و تسلیم میشوند و بقیه فرار میکنند. رزمندگان تا صبح خود را به جاده شرهانی میرسانند و پاسگاههای جم هندی و ربط را فتح میکنند.
مرحله سوم عملیات :
سومین مرحله عملیات چهار شب بعد در ساعت ۲۲ با هدف تسخیر ارتفاعات غربی، دامنههای غربی جبال حمرین، جادههای تدارکاتی دشمن و تامین اهداف فتح شده در مراحل نخستین آغاز میشود.
برای سومین بار پس از عبور از بلندیهای حمرین به سوی چاههای نفت منطقه یورش میبرند و تمام موانع را پشت سر میگذارند. در آستانه ورود به شهرک «زبیدات»، تانکهای مستقر در بلندیها و شیارها آخرین تلاش را انجام میدهند تا مانع ورود به شهر شوند. آرپیجی زنها تعدادی از آنها را شکار میکنند و باقیمانده تانکها میگریزند و در سمت زبیدات موضع میگیرند. پس از در هم شکسته شدن آخرین مقاومتهای دشمن، رزمندگان اسلام وارد شهر تخلیه شده زبیدات میشوند و کار تعقیب تا غرب شهرک ادامه مییابد.
دستاوردهای عملیات محرم در استان ایلام :
خارج کردن جاده دهلران - عین خوش به طول ۱۰۰ کیلومتر از زیر دید و تیر دشمن
تامین امنیت شهرهای «موسیان»، «دهلران» و پادگان «عین خوش»، «دشت اژیه» و دهکدههای اطراف آن و آزادسازی کوههای «حمرین» .آزادسازی منابع نفتی موسیان، بیات و حوضچههای نفتی زبیدات، تلمبهخانه و ۷۰ قطعه چاه
تامین قسمتی از مرز به طول ۵۰ کیلومتر . تعداد اسرا ۳۴۰۰ نفرمنبع :
مرکز مطالعات سپاه
سال 1361 در جنگ تحمیلی سال موفقیت های بزرگ و از سویی ناکامی ها و بن بست های ویژه عملیاتی در جنوب و مناطق بالاتر بود. اما با گذشت 27 سال از آن، خاطره مجاهدت هزار شهید عملیات محرم از خاطره رزمندگان پاک نخواهد شد.
آغاز سال 1361 با عملیات فتح المبین بود که به حق "فتح المبین" و پیام آور یک دنیا شور و شادی و اعتماد به نفس برای رزمندگان و مردم بود که ادامه آن "بیت المقدس" بی بدیل را رقم زد و کام و وجود ایرانیان مؤمن و دلدار به جمهوری اسلامی ایران را با آن عطیه الهی یعنی "فتح خرمشهر" سرشار از شکر و خوشی کرد.اما پس از آن ناکامی نسبی عملیات رمضان جرقه این نگرانی را زد که گام رو به جلو در دشتهای پر مانع و مسدود و مسلح شده جنوب ، کار آسانی نیست. از سویی ضرورت ادامه جنگ و مهم تر از همه تأکید امام عزیز تر از جان بر حضور گسترده تر نیروهای مردمی در جبهه ، تحرک لازم برای بازنگری وضع حاکم بر صحنه های جنگ را فراهم ساخت.
آن روزها این ایده مطرح شد که عملیات محدود برای درگیر ساختن مستمر دشمن و گرفتن فرصت بازسازی سازمان رزمی آن و وارد ساختن ضربات پی در پی به پیکره لطمه دیده ارتش تا دندان مسلح بعثی یک ضرورت است. بر این اساس استراتژی نظامی ایران، اجرای عملیات در مناطق بالای جبهه های جنوبی در نظر گرفته شد.
اوایل مهرماه سال 61 عملیات" مسلم بن عقیل" در غرب سومار و یکماه بعد عملیات "محرم" در منطقه دهلران بر همین اساس به اجرا در آمدند که هر دو عملیات موفقیت هایی را در پی داشت.
دهم آبان سال 61 که چند روزی از عاشورای حسینی گذشته بود رمز مقدس "یا زینب" در منطقه " تپه ماهور" جبال حمرین طنین انداز شد و صفحه دیگری از دوران دفاع مقدس به نام "عملیات محرم" ثبت گردید.
دهم آبان سال 61 که چند روزی از عاشورای حسینی گذشته بود رمز مقدس "یا زینب" در منطقه " تپه ماهور" جبال حمرین طنین انداز شد و صفحه دیگری از دوران دفاع مقدس به نام "عملیات محرم" ثبت گردید.
آنهایی که در عملیات شرکت داشتند امروز با فاصله ای 27 ساله از آن روزها جزئیات زیادی از وقایع را به یاد ندارند اما چند اتفاق برجسته این عملیات را هیچگاه از یاد نمی برند.
رودخانه "دویرج" عمق زیادی ندارد و آب نیز مشکلی برای عبور نیروها محسوب نمی شد اما در آستانه عملیات آنچنان باران سیل آسایی شروع شد که عمق حداکثر 30 سانتی متری رودخانه را 10 برابر افزایش داد و باعث تخریب پل عبوری شد. این تقدیر الهی، ظاهر و باطن آن رود آرام را به کلی عوض کرد ولی یکی از خیرات آن آسوده شدن خیال نیروهای دشمن از حمله احتمالی ایران و تصور محال بودن هرگونه عملیات در آن شب را به همراه داشت و آمادگی رزمی کامل آنها را تا حد زیادی کاهش داد.
اما این خشم غیر منتظره طبیعت جمع زیادی از نیروهای مخلص یگانهای اصفهان را در کام خود فرو برد. از جمع حدود 1000 شهید این استان، در این عملیات 700 نفر از شهر اصفهان بودند که بیشتر از 300 نفر آنها در دل امواج غیر طبیعی رودخانه به شهادت رسیدند. آنچه دو هفته بعد در تشییع به یادماندنی این شهدا در اصفهان رخ داد امام راحل را نیز به تحسین واداشت که فرمودند:" در کجای دنیا جایی را مثل اصفهان پیدا می کنید که چند روز پیش 370 شهیدش را تشییع کردند. همین ملت شهید داده همچنان بر خدمت خود به اسلام ادامه می دهند."
با شروع عملیات وضع رودخانه خیلی خراب شد. عبور از رودخانه وحشی شده یک طرف، عبور از میادین مین از طرفی و خراب شدن پل کار را سخت کرده بود.
شهید علی عاصمی که از هر عملیاتی در جنوب و غرب خاطره داشت در مورد این عملیات می گفت: " قبل از عملیات "مسعود قانعی" و دیگر برادران برای شناسایی رفته و در نزدیکی دشمن چادری زده بودند. یکبار که نزد آنها رفتم وضع طوری بود که صدای ما اگر بلند می شد عراقی ها متوجه می شدند. با شروع عملیات وضع رودخانه خیلی خراب شد. عبور از رودخانه وحشی شده یک طرف، عبور از میادین مین از طرفی و خراب شدن پل کار را سخت کرده بود به طوریکه برای عبور از آب از برانکارد به صورت عمودی استفاده می شد و عده ای در وسط راه غرق شدند. پس از مدتی که یک پل متحرک آوردند در مسیر بر اثر یک انفجار از بین رفت و منتظر پل بعدی شدیم که آن هم با خمپاره دشمن صدمه دید.
تنها راهی که برای ما مانده بود طی مسیر چند کیلومتری در طول رودخانه برای رسیدن به پل بعدی بود که آن هم مشکلات خاص خود را داشت. درست در نقطه اوج دلتنگی ها و ناامیدی به گوشه ای رفتم و قرآن جیبی ام را درآوردم تا آیه ای از آن، امید دوباره ای به ما بدهد که چشمم به این آیه افتاد " و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم..." نتیجه این شد که با عبور از پل بعدی هم پیروزی به ما عطا شد و هم اینکه کیلومترها بر وسعت مناطق آزاد شده اضافه شد."
پس از عبور از رودخانه بیش از هر چیز عمق بی سابقه میادین مین به چشم آمد که اصلا قابل مقایسه با موانع قبلی نبود. دهها ردیف مین و دهها ردیف سیم خاردار افقی و حلقوی حکایت تکراری اما این بار شدیدتر ترس دشمن از جنود الهی بود که همین ها را هم پشت سر گذاشتند و البته آثار آن موانع هنوز در منطقه باقی است و کار پاکسازی آن کماکان ادامه دارد.
از جمع حدود 1000 شهید این استان، در این عملیات 700 نفر از شهر اصفهان بودند که بیشتر از 300 نفر آنها در دل امواج غیر طبیعی رودخانه به شهادت رسیدند.
آن شب یکی از شهدای گردان تخریب به نام "مرتضی یوسفیان" از شاهرود که سجده های طولانی او در نمازها زبانزد بود با تیری که به پیشانی اش اصابت کرد به شهادت رسید. " مسعود قانعی" هم این عملیات را مقدمه ای برای پرواز ابدی خود تا جوار رحمت الهی در عملیات بعدی کرد. او هم که به تهجد و انس با نماز شب معروف بود از ناحیه پیشانی گلوله ای خورد و در دل میدان مین بر زمین سجده کرد.
منبع :
خبرگزاری مهر
نوشته مجید جعفر آبادی نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس
عملیات ثامن الائمه علیهمالسلام
به روایت سرلشکر شهید حسن باقری
طرح به اجرا در نیامد زیرا نفت ها زود تر از موعد مشتعل شد ولی توسط بادی که در منطقه بود ، دود به سمت جنوب حرکت کرد و به پاسگاه فرماندهی تیپ 3، که در دویست، سیصدمتری پاسگاه فرماندهی عملیات سپاه بود، رسید. پاسگاه فرماندهی تیپ 3 تعطیل شد و به پاسگاه فرماندهی سپاه آمدند. ما هم یکی دو تا از بیسیمهای خود را در اختیار آنها گذاشتیم تا گردانهای خود را هدایت کنند، اما کنترل جزء به جزء عملیات در دست برادرانی بود که کاملاً، نسبت به طرح توجیه شده بودند و در داخل عمل میکردند. در نتیجه، اخلال در فرماندهی تیپ 3 به روند عملیات ضربه نزد، اما به دلیل اینکه، سپاه تمام بیسیمها و انتقال مهمات و تدارکات را اداره میکرد، اگر این دود به فرماندهی سپاه میرسید، قطعًا، در کنترل عملیات مشکل ایجاد میکرد. دود تا صد متری پاسگاه سپاه را فرا گرفته بود و حتی جنگل را پوشانده و قسمتی از آن را آتش زده بود، اما درست صد متر مانده به پاسگاه ما، باد شدیدی وزیدن گرفت که تا به حال، در منطقه ندیده بودیم. در این زمان، باد فیبرهایی را که برای پاسگاه زده بودیم، بلند کرد و دود تا ارتفاع صدمتر از سطح زمین را پوشاند و از صدمتر مانده به پاسگاه تا صد متر بعد از آن را فرا گرفت. پس از آن، وزش باد قطع شد و دود به مسیر خود ادامه داد. در این هنگام به سرهنگ پرورش، فرمانده تیپ 3، گفتم خودش از نزدیک ببیند که دود به اینجا که رسید، از بین رفت تا بعد نگوید خرافه بافتهایم.
درست صد متر مانده به پاسگاه ما، باد شدیدی وزیدن گرفت که تا به حال، در منطقه ندیده بودیم. در این زمان، باد فیبرهایی را که برای پاسگاه زده بودیم، بلند کرد و دود تا ارتفاع صدمتر از سطح زمین را پوشاند و از صدمتر مانده به پاسگاه تا صد متر بعد از آن را فرا گرفت. پس از آن، وزش باد قطع شد و دود به مسیر خود ادامه داد.
نکتهی در خور توجه اینکه، این دود در موفقیت عملیات بسیار موثر بود؛ چرا که توپهای عراقی از خط اول، که سقوط نکرده بود، نفتها را مجدداً مشتعل کردند، به طوری که تا خاک ریز دوم را دود فرا گرفته بود و از خاک ریز دوم به بعد، که نیروهای ما به کنار رودخانه رسیده بودند، اصلاً دودی دیده نمیشد. عراقیها در بیسیم میگفتند: ظلمات است نمیدانیم چه کار کنیم. از آن طرف رودخانه، دیگر چیزی برادران ما را تهدید نمیکرد به رغم اینکه پشت بیسیم مراقب کل عملیات بودیم و میگفتیم واحد عقبی کجاست، مواظب جناح چپ و راست خودت باش، ولی پیشروی عملیات دست ما نبود. در جناح چپ ما، نیرویی به دشمن حمله نکرده بود، میخواستیم ساعت 6 صبح، پدافند شمال نهر شادگان را برقرار و سپس، به سمت پل قصبه حرکت کنیم، اما به علت اینکه نیروهای محور آبادان به دلیل داشتن جبهه باز نتوانسته بودند به سرعت در جبههی دارخوین پیشروی کنند، مجبور بودیم با احتیاط پیش برویم؛ زیرا ممکن بود عمده نیروی دشمن برای فرار کردن به قلب نیروی ما بزند.
در ساعت 30: 6 صبح، به ما خبر دادند که برادران خودی رفته و پل قصبه را گرفتند .باید یادآور شد که فاصلهی پدافند پل قصبه تا نهر شادگان حدود 2 الی 5/2کیلومتر ست. در ساعت 9 صبح در هشتصد متری جنوب قصبه خط پدافندی برقرار کردیم. تشخیص ما این بود زمانی که نیروهای آبادان به پل حفار برسند و تامین پل را برقرار کنند، در جنوب پل قصبه، دو خط پدافند یکی در کنارهی جادهی آبادان- اهواز برای تامین در مقابل نیروهای شرق که به آنها حملهای نشده بود؛ یکی هم در جنوب لازم بود.
مابرای پدافند لودر و بلدوزر فرستادیم تا خاک ریز بزند اما برادران گزارش دادند که این خاک ریز را عراقیها برای تامین ما زده بودند و برادران پدافند خود را برقرار کردند. بین ساعت 9 تا 10 صبح، به دلیل اینکه نیروی جنوب ما به این قسمت از شرق رودخانه فشار آوردند تا از پل حفار فرار کنند و یک گردان تانک موفق شد، از منطقه فرار کند. برادران ما حدود هفت کیلومتر پیشروی کردند و نه از رده خاک ریز رد شدند و از آنجا که کسی با راه آشنا نبود و عراق جادهی آسفالت را بریده بود، نیروهای تدارکاتی، داخل این همه خاک ریز گم میشدند با وجود حداکثر تلاشی که انجام میگرفت. نمیتوانستیم مهمات برسانیم، تدارک رسانی واقعاً مشکل بود؛ زیرا، هنوز در داخل سنگرها، نیروهای عراقی پنهان شده بودند. هنگامی که برادران دیدند تانکهای عراقی دارند از پل حفار فرار میکنند، نتوانستند تحمل کنند در این زمان، به فرمانده لشگر 77 اطلاع دادیم: خودتان اقدام کنید یا مسئولیت را به عهده بگیرید و پیامدهای آن را بپذیرید. در این کش و قوسها بودیم که خبر دادند برادرانی که از بالا آمده بودند، حمله کردند و حدود ساعت 13 یا 14 پل حفار را گرفتند از آنجا که نیروهای دشمن در منطقه پخش و کنترلی نسبت به آنها وجود نداشت و ما حداکثر توانسته بودیم چهار کیلومتر زیر نهر شادگان و حدود سه کیلومتر پدافند را در جنوب آن برقرار کنیم، این تانکها برای باز کردن راه پل، فشار میآوردند بدین ترتیب، نیروی ما بارها، در بین دو پل حفار و قصبه محاصره شدند،
عراق برای اینکه آبروی خود را در سطح بینالمللی حفظ کند و اعلام کند که همچنان، در شرق کارون حضور دارد پانزده تانک را در قسمت شرقی پل حفار مستقر کرده بود که یا از غرب کارون آورده بود یا همان تانک هایی بودند که در شرق کارون حضور داشتند.
هرازگاهی، چند تانک حمله میکردند و پس از اینکه با دفاع برادران روبه رو میشدند، به عقب برمیگشتند و تعداد دیگری میآمدند، اما بیفایده بود؛ بنابراین، سی دستگاه تانک که روی آنها نیروهای زیادی سوار بودند، آمادهی تسلیم شدند نخست، فرمانده گردانی که در منطقه بود، خود را تسلیم کرد. سپس، براداران با کمک خود رانندههای تانک، تانکها را به عقب تخلیه کردند. به علت گرمای شدید و خستگی زیاد برادران و حجم زیاد آتش دشمن و فاصلهی زیاد موقعیت خودی از پل، برادران نتوانستند پل را نگه دارند هر چند در اینجا، از یک گروهان احتیاط و امتیاز ردهی دوم استفاده کرده بودیم، اما هیچ نیرویی از ارتش به پل حفار نرسیده بود، مشکلی که در روز دوم، برای ما تلفات زیادی به بار آورد.
برادران قطعهی چهارم یا پنجم پی ام پی پل قصبه را هنگام شب با مواد منفجره منهدم کرده بودند و قصد داشتند در مورد پل حفار نیز همین کار را انجام دهند، اما به دلیل درگیری شدید مجبور شدند هفتصد تا هشتصد متر عقب بنشینند .
عراق برای اینکه آبروی خود را در سطح بینالمللی حفظ کند و اعلام کند که همچنان، در شرق کارون حضور دارد پانزده تانک را در قسمت شرقی پل حفار مستقر کرده بود که یا از غرب کارون آورده بود یا همان تانک هایی بودند که در شرق کارون حضور داشتند. برادران با کمک نیروهای سمت بالا و پایین محور و محور 3 موفق شدند پل را تصرف و در شب دوم آن را منفجر کنند. عدم هدایت عملیات در سطح لشکر، که نتوانسته بود دو تیپ را با هم هماهنگ کند، یکی از علل عمدهی افزایش تلفات ما در کنار پل حفار بود. یگانهای تانک در شرق و غرب جادهی آسفالت در همان منطقه مستقر بودند و هنوز به سمت کنارهی کارون پیشروی نکرده بودند، تنها حدود یک گروهان تانک چیفتن به یک کیلومتری کارون آمده بود و اجرای آتش آن هم به صورت دیده بانی بود با این حال، عراقیها در این محور تلفات بسیاری را متحمل شدند به برادران ، یادآور شده بودیم که همانند تجربهی حملات پیشین، در وهلهی نخست، به گرفتن اسیر مشغول نشوند و بدین ترتیب، برادران، تنها از ساعت 10 صبح ، کم کم نیروهای دشمن را اسیر کردند.
ماهنامه شمیم عشق