نمیدانم چیزی از بازی دراز میدانی یا نه، از قصر شیرین، سرپل ذهاب و سالهای جنگ.
نمیدانم چیزی از دو کوهه غرب شنیدهای یا نه. بچههای جنگ، پادگان ابوذر را مادر پادگان دو کوهه مینامند. بعضیها هم به ابوذر میگویند دو کوهه غرب، با این تفاوت که پادگان ابوذر مظلوم است. حداقل غربتش را میتوان در خاطرات مردم حس کرد. آنقدر که مردم دو کوهه را میشناسند با ابوذر آشنا نیستند. شهید شیرودی را که دیگر حتما میشناسی، خلبان هوانیروز بود. زحمت زیادی هم برای جلوگیری از سقوط ابوذر کشید. آخر هم پادگان را به نام پسرش ابوذر نامگذاری کردند تا ابوذر مظلومیت جبهههای غرب را تا ابد برایمان تداعی کند.
بعضیها هم به ابوذر میگویند دو کوهه غرب، با این تفاوت که پادگان ابوذر مظلوم است. حداقل غربتش را میتوان در خاطرات مردم حس کرد. آنقدر که مردم دو کوهه را میشناسند با ابوذر آشنا نیستند.
از کرمانشاه که به سمت اسلامآباد میروی، کرند و تنگه پاتاق را که رد کنی، بیست کیلومتر مانده به سرپل ذهاب پادگان ابوذر را میتوانی ببینی. پادگانی که محل تجهیز و اسکان نیروها در زمان جنگ بوده است. از هوا نیروز و ارتش تا بسیجی و سپاهی، همه در ابوذر بودند. ارتفاعات بازی دراز که به تصرف دشمن درآمد، همه در پادگان ابوذر جمع شدند تا عملیات بازپس گیری بازی دراز را طراحی کنند. ارتفاع 1008 متری بازی دراز نقطه استراتژیک بود و باید در این عملیات از دشمن پس گرفته میشد. بازی دراز کرمانشاه را از همین پادگان از دشمن پس گرفتند. گروههای زیادی به ابوذر میآمدند تا از دشت ذهاب و کوره موش تابان سیدان و تنگ حاجیان دفاع کنند. ساختمانهای بتنی ابوذر در دامنه کوه دیگر آن صلابت روزهای جنگ را ندارد. تن زخمی ساختمانها یادگار روزهای جنگ است. ساختمانهایی که میزبان رزمندهها و شهدای بسیاری از 8 سال دفاع مقدس بوده است.
سردار شاهویسی یکی از رزمندههایی است که در طول جنگ در نقطه به نقطه جبهههای غرب کشور جنگیده است. شاهویسی با اینکه امروز سرداری بازنشسته است، اما کوله باری از خاطره را با خود به دوش میکشد، از قصر شیرین و سرپل ذهاب گرفته تا ارتفاعات بازی دراز و تنگه مرصاد. اتوبوس راهیان نور که به پادگان ابوذر میرسد، سردار شاهویسی وسط اتوبوس میایستد و از روزهای سخت ابوذر برایمان میگوید. از سال 63 و بمباران پادگان با بمبهای خوشهای رژیم بعث ،
شاهویسی میگوید: «شدت حملات خیلی زیاد بود. بیشترین تلفات را هم دشمن در همان حمله به ما تحمیل کرد.» او به آن موقع برمیگردد. وقتی که مجروحان از شدت موج انفجار گوشت بدنشان از استخوانها جدا شده بود: «تنها رگ بود و استخوان. با این حال هنوز زنده بودند و زجر میکشیدند.»
هنوز هم چند ساختمان زخم خورده را به یادگار نگه داشتهاند تا ما فراموش نکنیم پادگان ابوذر و رزمندههایش در آن روزها چه کشیدهاند. داخل پادگان که میشویم هنوز هم بوی غربت میآید. قدیمیها و بچههای جنگ بیقراری میکنند. حاج مجید شفیعزاده که آن روزها در لباس بسیجی برای وطن میجنگید، حالا راوی حماسه ابوذر است. شفیعزاده با بغضی در گلو یاد ارتفاعات سومار میافتد، یاد آن شبی که بچهها در میدان مین گیر کرده بودند و آن شب در ابوذر «بیدار باش» زده بودند تا برای باز کردن میدان مین داوطلب ببرند. از روزها و شبهای پادگان ابوذر میگوید، از ساختمانهای پنج طبقهای که پر بود از رزمنده از دعای کمیل و زیارت عاشورا، از شبها و نماز شب خوانها. از آنهایی که برای عملیات میرفتند عملیاتی که برگشتی نداشت.
یک هفته بعد از آن جمع، چند نفری بیشتر به پادگان برنمیگشتند. خیلیها از همانجا پرواز کرده بودند. ولی ...
شفیعزاده میگوید: یادش به خیر روزهایی که از عملیات بر میگشتیم، یکی لباسهایش را میشست یکی وسایلش را مرتب میکرد...» در همین حین موتورسواری بود که نامههای رزمندهها را میآورد و اگر نامهای داشتند برایشان میبرد.
صدای موتورش که میآمد همه میدویدند بیرون. یکی یکی اسامی را میخواند، آنهایی که نامشان نبود و نامهای نداشتند میگفتند بری ما نامه نداری؟ موتورسوار میرفت و بچهها هم میرفتند داخل اتاقها. شب بیدارباش بود، باید میرفتیم عملیات، بچهها سریع لباسهایشان را جمع و جور میکردند و لباسهای خیس و شسته شدهشان را در ساک میگذاشتند و میرفتند برای عملیات. یک هفته بعد از آن جمع، چند نفری بیشتر به پادگان برنمیگشتند. خیلیها از همانجا پرواز کرده بودند. ولی وقتی این بار موتورسوار با نامهها میآمد بلند صدا میز : «علی حاتمی، رضا سعیدی، حسین عباسی، نیستند؟ نامه دارید ها!». اما کسی نبود که نامههایشان را تحویل بگیرد. همهشان خدایی شده بودند. موتورسوار که با نامههای برگشتی از پادگان خارج میشد، مثل اینکه غربت پادگان ابوذر بیشتر جلوه میکرد. دیگر صدای خواندن دعای کمیل و زیارت عاشورای بچهها به گوش نمیآمد. نماز شب خوانها تعدادشان کم شده بود.
خاطرات شفیع زاده چشمان همه را تر میکند. سرهنگ علی احمد فیض اللهی فرمانده سپاه قصر شیرین و سرپل ذهاب میگوید
: «تو را به خدا بگویید، اینجا هم دو کوهه بوده، اینجا خیلی بیشتر از دو کوهه شهید داده است. همه کاروانهای راهیان نور به جنوب میروند انگار نه انگار که غرب هم شهید داشته است.»منبع :
سند غربت
در شرایـطی که منابـع صنعتـی و اقتصادی و مراکز آب و برق کشور هدف بمباران شدید و گسترده دشمن قرار داشت، در تاریخ 3/10/65 با چهار قرارگاه به نامهای نجف، قدس، کربلا و نوح عملیاتی آغاز شد با نام کربلای 4 و با رمز " یا محمد (ص)
دشمن با استفاده از اطلاعاتی که توسط عوامل بیگانه در اختیارش گذاشته شده بـود، از هـوشیاری کامل برخوردار شده ، لذا بـا استفاده از تاکتیک های ضدغواص و شناور، مانع از انجام عملیات بر اساس پیشبینیهای قبلی شد. دشمن از همان شب عملیـات بـا استفـاده از منورهــای پیاپی و اجرای چند مورد بمباران کنار نهر عرایض (عقبه برخی از یگانها) و همچنین اجرای آتش مؤثر بر روی رودخانه اروند، عملاً سازمان نیروهای غواص را به هم زد، به طوری که نیروها بعضاً پراکنده شده و عمدتاً نمیتوانستند به طور دقیق روی هدف عمل نمایند.
یـکی از مناطـق حساس عملیات، جزیره امالرصاص و نـوک بوارین بود که به رغم کوشش های بسیار که برای تصرف آن صورت گرفت، به خاطر اتش شدید دشمن امکان ادامه درگیری از میان رفت. دشمن با شلیک آتش تیربار روی آب به صورت ضربدری و بـاحجم زیـاد، مانـع عبـور نیروهـا از تنگـه امالرصـاص ـ بـوارین شد بـه رغم کـوشش های بسیـار ، عملاً ادامـه نبرد بـدون اینکه چشمانداز روشنی داشته باشد با مشکلات عدیدهای توأم شد، لذا به منظور حفظ قوا و طراحی مجدد عملیات آتی، از ادامه نبرد اجتناب شد.
علل عدم موفقیت عملیات :
در میان عوامل متعددی که سرنوشت عملیات کربلای 4 را رقم زد دو عامل بیش از بقیه تعیین کننده بود:
دشمن با استفاده از اطلاعاتی که توسط عوامل بیگانه در اختیارش گذاشته شده بـود، از هـوشیاری کامل برخوردار شده ، لذا بـا استفاده از تاکتیک های ضدغواص و شناور، مانع از انجام عملیات بر اساس پیشبینیهای قبلی شد.
الف: افشا شدن عملیات :
نحوه برخورد نظامی عراق با عملیات کربلای 4 و اظهارات بعدی مقامات نظامی این کشور دلالت بر این داشت که وسیله هوشیاری دشمن صرفاً مشاهده تحرکات نیروهای ایرانی نبـود، بلکه آنها عمدتـاً بــراطلاعات واصله از دستگاه جاسوسی آمریکا تکیه داشتند.
چنـانکـه قبـلاً اشـاره شد، در آن مقـطـع ارائـه اطـلاعـات نـظـامی بـه عـراق و مقابـله با هر گونه پیروزی جمهوری اسلامی، به عنوان یک مسئله اساسی و اصولی برای آمریکا مطرح بود چون با تزلزل حاکمیت عراق، روسها از موقعیت به دست آمده نهایت بهرهبرداری را مینمودند.
اظهارات بعدی برخی از مقامات عراقی در مورد اهداف عملیات و نتایج آن حاکی از آن است که اطلاعات ارسالی به عراق حاوی نکات قابل ملاحظهای بوده است:
«هـدف ایـران شهـر بـصره بـوده و هست … ایرانی ها اگر موفق میشدند هدف های خود را تحقق بخشند، ارتباط میان سپاه سوم و هفتم را قطع میکردند و تمام فاو ،خورعبدالله و شمال بصره را به اشغال خود در میآوردند. علت شکست کنونی این است که ما آماده بودیم و نقشههای لازم را طرح کردیم … و از درسهای فاو استفاده نمودیم.»
نکته قابل توجه در اظهارات بعدی عدنان خیرالله، اشاره مستقیم وی به اطلاعات واصله از آمریکا بود. وزیر دفاع عراق ضمن تشکّر از آمریکا اظهار داشت:
«ما بـه خاطر ایـن اطلاعات از آنان تشکّر میکنیم. امـا به آنان خاطر نشان میکنیم که در مقایسه با برخوردشان با ایران، در این مورد تعادل برقرار نبوده است.»
ب: استفاده از تجارب عملیات فاو توسط عراق :
اتـخـاذ استراتژی دفـاع متحرک عـلاوه بر اهـداف اصلی، تناظر بـر این امر بود که دشمن با ایجاد تأخیر در عملیات بعدی جمهوری اسلامی که مرتباً تبلیغات آن نیز در سطح کشور صورت میگرفت، تلاش کرد که تا از یکسو زمین عمومی منطقه فاو تا بصره را مسلح نماید و امکان ادامه عملیات فاو را دراین منطقه از بین ببرد و ازسوی دیگرتدابیری برای مقابله با تاکتیکهای ویژه آن عملیات بیندیشد.
عراقیها طی فرصت حاصله توانستند با توجه به تاکتیک نیروهای سپاه برای عبور از رودخانه که عمدتاً متکی به نیروهای غوّاص بود و با در نظر گرفتن شرایط و وضعیت جزر و مّد آب، تاکتیک های جدیدی را برای مقابله با نیروی غّواص اتخاذ کنند.
روزنامه ساندی تلگراف نوشت:
«پیروزی عراق، آن حماسه نظامی که عدنان خیرالله ادعا کرده، نبود. اما ثابت کرد که مراکز دفاعی عراق میتواند در مقابل ایران مقاومت کند.»
بنابراین، در آستانه عملیات کربلای 4 دشمن بااستفاده از یک فرصت ده ماهه با مسلح کردن زمین منطقه، ایجاد مواضع و استحکامات در ساحل رودخانه و همچنین آرایش سلاح برای پوشاندن سطح آب جهت ممانعت از حرکت نیروهای غواص و سایر اقدامات، از آمادگی لازم برای مقابله با تهاجم رزمندگان اسلام برخوردار شده بود.
بازتاب عملیات کربلای 4:
عراقیها که از مدتها قبل نسبت به اجرای عملیات گسترده و سرنوشتساز از سوی ایران، دراضطراب و نگرانی بودند،بلافاصله پس از عدم حصول نتیجه مطلوب ایران از عملیات مزبور، تبلیغات وسیعی را مبنی بر شکست نبرد سرنوشتساز آغاز کردند. عراقیها با تأکید بر گستردگی این عملیات با هدف تصرف بصره، در نظر داشتند بر پیروزی عراق تأکید نمایند. فرمانده سپاه هفتم عراق طی مصاحبهای، در مورد عملیات اظهار داشت:
«هدف ایران ازحمله اخیر به خاک عراق، اشغال منطقه بصره و یکسره کردن جنگ به نفع خود بود …حمله اخیر ایران یک حمله گسترده و وسیع بود و شکست آن موجب متلاشی شدن نیروهای ایران گردید. اما این بدان معنا نیست که ایران بار دیگر نیروهای خود را جمعآوری نکرده و به عراق حمله نکند.»
فرمانده سپاه سوم عراق نیز طی مصاحبهای، با اشاره به تاکتیک عملیات و عواقب زیانآور آن برای عراق در صورت پیروزی ایران، گفت:
«خطرناکترین محور عملیاتی جنوب،حّد فاصل مرزهای مشترک میان سپاههای هفتم و سوم میباشد، زیرا از طریق سپاه سوم میتوان به منطقه شلمچه نفوذ کرد واز آنجا به ابوالخصیب و سپس به بصره راه یافت و از منطقه سپاه هفتم میتوان با نفوذ به عمق آن، به پشت سپاه هفتم رسید.»
در میان عکسالعملهایی که به دنبال عملیات کربلای 4 در محافل سیاسی ـ نظامی و رسانههای عمومی جهان به وجودآمد، هیاهوی تبلیغاتی عراق مبنی بر شکست عملیات سرنوشتساز، بیش از سایر مسائل مورد توجه قرار گرفته و اظهارات گوناگون را سبب گردید.در مرحله اول، برخی از رسانهها سروصدای زیاد عراق را بنا به وضعیت خاّص سیاسی حاکمان عراق، تلاش در جهت افزایش ثبات سیاسی ـ نظامی و تقویت روحیه ارتش عراق تلقی کردند، چنانکه روزنامه دیولت نوشت:«سر و صدای زیاد عراق مبنی بر کسب پیروزی، برای دامن زدن به جنگ روانی است. اینگونه اعمال برای تقویت روحیه مردم عراق بود دلیلی بر خسته بودن مردم این کشور از جنگ میباشد.»
در همین زمینه، روزنامه تایمز مالی اقدامات تبلیغاتی عراق را به عنوان کودتای تبلیغاتی برای صدام ذکر کرده، نوشت:
«دیپلمات ها در بغداد و مقامات واشنگتن این عملیات را کوچکتر از آنچه که ادعا شده، دانستهاند. دیپلمات ها معتقدند که این پیروزی عراق یک کودتای تبلیغاتی به موقع برای صدام، در پایان سالی که در آن عراق فاو را از دست داده بود به حساب میآید."
در میان عکسالعملهایی که به دنبال عملیات کربلای 4 در محافل سیاسی ـ نظامی و رسانههای عمومی جهان به وجودآمد، هیاهوی تبلیغاتی عراق مبنی بر شکست عملیات سرنوشتساز، بیش از سایر مسائل مورد توجه قرار گرفته و اظهارات گوناگون را سبب گردید.
علاوه برمطالبی که نسبت به ناباوری صاحبنظران سیاسی ـ نظامی درخصوص تبلیغات عراق ذکر شد، عامل اساسیتر، عدم مشابهت عملیات کربلای 4 با خصوصیات یک عملیات گسترده، در مقایسه با گذشته جنگ بود.
تنهاروزنامه ایندیپندنت در این زمینه نوشت:
«شکی نیست که این عملیات یک حمله گسترده و عمده به شمار میآید، ولی به هیچوجه نمیتوان آن را حمله نهایی دانست. ایران در این منطقه تعداد زیادی نیرو مستقر کرده است که در حمله اخیر، عمدة آنها شرکت نداشتند.»
گذشته از اینها، تحلیل های دیگری بر اساس نتیجه عملیات کربلای 4 ارائه شد که بعضاً آمادگی و قوّت عراق را در خصوص رویارویی با تهاجمات قوای نظامی ایران خاطر نشان میساخت. در این زمینه روزنامه ساندی تلگراف نوشت:
«پیروزی عراق، آن حماسه نظامی که عدنان خیرالله ادعا کرده، نبود. اما ثابت کرد که مراکز دفاعی عراق میتواند در مقابل ایران مقاومت کند.»
منبع :
برگرفته از کتاب سیری در جنگ های ایران و عراق
عملیات طریق القدس ، دو ماه پس از عملیات ثامن الائمه طراحی شده و در تاریخ 8/9/1360 به مرحله اجرا در امد . برخی از ویژگی های قابل ملاحظه این عملیات عبارت بود از :
1- افزایش وسعت منطقه عملیات : اعتماد به نفس رزمندگان و درک صحیح از نقاط ضعف و ناتوانی دشمن، همراه با افزایش ظرفیت به کارگیری تمامی امکانات موجود، به انتخاب منطقه عملیاتی طریق القدس با وسعتی بیش از دو برابر منطقه عملیاتی ثامن الائمه انجامید.
2- گسترش اهداف عملیاتی: رسیدن به مرزهای بین المللی، قطع ارتباط جبهه شمالی دشمن با جبهه جنوبی (در منطقه اشغالی جنوب)، آزادسازی شهر مرزی بستان، انهدام دشمن و پاکسازی مناطق، آزادسازی نیروهای خودی و ... بخشی از اهداف و نتایج عملیات را تشکیل می داد. افزایش سطح اهداف عملیاتی، نشانگر ظرافت، دقت برنامه ریزی در تدبر و طراحی عملیات، و همچنین حاکی از افزایش توان عملیاتی رزمندگان اسلام بود.
3-افزایش ظرفیت سازماندهی نیروهای مردمی: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به طور مشخص، در عملیات طریق القدس و به دنبال افزایش جذب نیروهای مردمی، سازمان رزم خود را گسترش داد. یکی از فرماندهان سپاه پاسداران، گسترش سازمان رزم سپاه را نتیجه تغییر شرایط و فضای کاری دانسته و می گوید:
" به خوبی توانستیم با تجدید نظر و سازماندهی نیروهایمان، بخش وسیعی از نیروهای مردمی که عامل موثری در این عملیات بودند را وارد صحنه کرده و تجارب با ارزشی به دست آوریم."
به عبارت دیگر، عملیات طریق القدس، تجلی گاه بارز حضور نیروهای مردمی در جبهه های جنگ بود که به دنبال پاکسازی جبهه انقلاب از عناصر آلوده و خائن، به منصه ظهور رسید.
4- اتخاذ تاکتیک ویژه: طراحی عبور از رمل، به عنوان محور شمالی عملیات، یکی از ویژگیهای عملیات و ناشی از خلاقیت و ابتکار متاثر از گسترش حضور نیروهای مردمی در جنگ بود که موجب دور خوردن دشمن و تضمین کننده پیروزی عملیات گردید. این مساله، به قدری به دور از انتظار دشمن بود که حتی اسرای دشمن در سایر عملیات، همواره تاکید داشتند که رزمندگان اسلام به صورت "هلی برد"، در این محور وارد عمل شده اند، چرا که رمل به طور طبیعی، مانعی اساسی و غیرقابل عبور است، و این در حالی بود که رزمندگان جهت رسیدن به اهداف مورد نظر، هیچ استفاده ای از هلی کوپترها نکرده بودند.
"افرایم کارش"، یکی از کارشناسان برجسته نظامی، در ارزیابی عملیات طریق القدس و تایید بر شکل گیری تاکتیک جدید رزمندگان اسلام می نویسد:
" عملیات طریق القدس، نتایح مهم عملیاتی را در بر داشت. با این تلاش وسیع ایرانی ها در جنگ، تا این مرحله، قدرت برنامه ریزی عملیاتی و مهارتهای فرماندهی و کنترلشان تا حدود زیادی افزایش یافت. در واقع، این عملیات، بیانگر لیاقت ایرانی ها در ایجاد و کنترل عملیات نظامی مختلف، در سطح وسیع بود. ثانیاً، پاتک بستان، ایران را قادر ساخت که برای اولین بار با موفقیتی چشمگیر، تاکتیهای موج انسانی را که بعدها تاکتیک حاکم بر جبهه های جنگ شده، به مرحله آزمایش گذاشت.
دشمن، اگر چه علل شکست نیروهایش در عملیات ثامن الائمه را ناشی از "نحوه استقرار ناقص نیروها" و "محدود بودن عقبه آنها به دو پل بر روی رودخانه کارون"، عنوان کرد، لیکن، در عملیات طریق القدس، نظر به اینکه از لحاظ نظامی، توجیهی برای شکست خود نداشت، مجبور به پذیرش واقعیات جدید گردید.
بنابراین، شکل گیری تاکتیک جدید عملیاتی از یکسو، و تغییر ذهنیت غلط دشمن و باور توانائی رزمی رزمندگان از سوی دیگر، ازعواملی بود که تاثیرات خود را در صحنه نبردهای آتی، باقی گذاشت. دشمن، از این پس، با شک و تردید به ادامه حضور خود در مناطق اشغالی می نگریست، زیرا استقرار ناقص نیروهای عراقی، آنان را در برابر توانائی جدید رزمندگان و تهاجمات احتمالی آنان، در معرض انهدام و آسیب پذیری جدی قرار داده بود. حمله دشمن به پل سابله، پس از گذشت چند روز از عملیات طریق القدس، و سپس عقب نشینی آنها از شمال رودخانه نیسان، به اعتقاد صاحبنظران جنگ، اولین تحول در باور و نگرش دشمن بوده، چرا که از این پس، نیروهای عراقی برای ادامه حضور در مناطق اشغالی، نیاز به تصمیم گیری تازه ای داشتند.
ادامه دارد ...
منبع :
از خونین شهر تا خرمشهر
... حمل مهمات در این مسیر طولانی و کوهستانی هم قصه عجیب دیگری است. بسیاری از ادوات به صورت تکه تکه و به عنوان فرش ایرانی! با قاطرها حمل می شد که این حیوانات ، بی خبر از همه جا که گویی تجربه اولشان بود گاهی در رودخانه هایی با عمق و جریان زیاد با بارشان تلف می شدند و گاهی بیچاره ها با آن وزن زیاد در سینه کش ارتفاعات سر به آسمان ساییده به ته دره ها سقوط می کردند.
در مسیر اولین روستا که مسیر کمونیستهای احزاب عراقی بود خود را کمونیستهای ترکیه معرفی کردیم!
خورد و خوراک نیروها هم متنوع ولی بی مزه و عجیب بود. گاهی نان و پیاز، گاهی آب گوجه و پیاز، گاهی بیسکوییت خالی و گاهی هم خیلی خوب در حد کنسرو بود. در وقت خواب هم اگر فرصت خوبی پیدا می شد و ترس از کمین منافقین و بعثی ها آنها را به نگهبانی وادار نمی کرد پتویی را روی خود می کشیدند و اگر نبود هم دو نیم تنه خود را در داخل دو گونی می کردند و چرتی می زدند.اینها همه قصه دور از ذهن و تا حدی باور نکردنی "فتح 1" است که در اوایل پاییز اتفاق افتاد ولی آنچه در فتح دو تا چهار پیش آمد در دل سرمای خارج از وصف کوهستانهای شمال عراق و اردوکشی در میان دیواره های چند متری برف بود که ذکر وقایع آنها چیزی شبیه به افسانه را تداعی می کند.
شهید داود پاک نژاد
" داود پاک نژاد" از تخریب چی های قدیمی قرارگاه بود که از سال 61 بارها عملیات دیده بود و مسئولیت های متعددی در پاکسازی میادین خرمشهر و هویزه و... داشت و در جهنم آتش طلائیه در عملیات خیبر تیر کالیبر سنگ کمین استخوان ساق پای او را خرد کرد ولی دل از تخریب نمی کند و هر جا "علی عاصمی" بود او هم بود. او با نیروها در "فتح 1" پا به پا آمد ولی در "فتح 3" که اوضاع جوی کاملا عوض شده بود و شدت سرما و پیاده روی مدام، ضعف آنچنان بر او غالب شد که او را برخلاف میل درونی اش بر روی قاطر نشاندند که پس از دقایقی به خاطر عدم تحرک دچار سرمازدگی شد که معجزه وار نجات یافت؛ اگرچه تقدیر او شهادت در یکماه بعد از آن بر اثر انفجار بمب بود.
وقتی مهمان یک خانه شدیم عکس افسر عراقی را که روی دیوار دیدیم ترسیدیم و قصد فرار کردیم که صاحبخانه متوجه شد و گفت که این عکس برادرم است که خدا را صد هزار مرتبه شکر اسیر دست سپاه ایران است."
گفتنی ها از سلسله عملیات فتح زیاد و در عین حال شاید غیر قابل باور باشد. در نتایج نظامی آنها به ویژه فتح 1 هم شک و تردیدی نیست اما حقیقت این است که پیروزی در باطن این عملیات نهفته بود. اصلا پیروزی از نقطه آغازین آن رخ نمود. آنجا که جمعی نیروی کم سن و سال و بدون هیچ تجربه جنگ پارتیزانی و نفوذی فقط و فقط با انگیزه الهی خود را برای هرگونه سختی آن هم در دل دشمن آماده کردند. پیروزی دیگر این بود که همه آنها با هم خود را به مقصد رساندند در حالیکه در دست آنها صدها قبضه سلاح و مهماتی بود که با تدبیر از کوره راهها با خود برده بودند و بی جهت نبود که در آن زمان صدام برای اسارت هر کدام از آنها بیش از 2 میلیون تومان جایزه گذاشته بود.
از راست؛ نفر دوم شهید مشکوری و نفر چهارم شهید امیر گلپیرا
فتح واقعی وقتی رقم خورد که در گیرودار آن همه سختی و هوشیاری روزافزون دشمن که نیروهای خودی تقریبا یقین کرده اند که راه بازگشتی ندارند؛ دعا و توکل بر خدا راهها را بر روی آنها باز کرد. وجه دیگر پیروزی علاوه بر حیرت دشمن، فتح قلوب مردم مظلوم کرد بود که چشمانشان به جمال فرشتگان الهی در روی زمین روشن شد.
" شهید علی عاصمی" در بازگشت از عملیات خاطرات خود از عملیات را بازگو کرد که در بخشی از آن چنین می گوید: "
قرار ما با نیروها این بود که کسی حتی الامکان حرف نزند و اگر ضرورت هم داشت فارسی حرف نزند. در مسیر اولین روستا که مسیر کمونیستهای احزاب عراقی بود خود را کمونیستهای ترکیه معرفی کردیم! و دو تا دو تا وارد خانه ها شدیم. صاحبخانه تا ما را دید گفت که قیافه شما داد می زند که ایرانی هستید و اخلاقتان هم اصلا به کمونیستها نمی خورد چون آنها با زور وارد خانه های ما می شوند و مردم را اذیت می کنند ولی شما ...
یا در روستایی از سلیمانیه وقتی مهمان یک خانه شدیم عکس افسر عراقی را که روی دیوار دیدیم ترسیدیم و قصد فرار کردیم که صاحبخانه متوجه شد و گفت که این عکس برادرم است که خدا را صد هزار مرتبه شکر اسیر دست سپاه ایران است."
چهارمین نفر از سمت راست؛ شهید گردن صراحی
یکی دیگر از نیروهای تخریب که برای شناسایی مناطق عملیاتی چند ماه در منطقه ای معروف به مال بند 3 و 4 مستقر شده بود ضمن بیان نکات غریب از این چند عملیات گفته است که وقتی اقامت من طولانی شد ارتباط گیری و رفاقت با کادر اتحادیه میهن کردستان هم زیاد شد. رئیس این مال بند(ناحیه) دو پسر نوجوان داشت که کاملا مستعد شنیدن سخن حق بودند که در زمانی احساسا نیاز به کتابهایی برای تبیین حقیقت باطل مارکسیست نموندم که این دو را در مقابل القائات فکری مستمر نیروهای فکری حزب معروف"معلم" مصون کنم که به ناچار دهها کیلومتر راه را از دل کوههای به ایران آمدم و به اندازه بار دو قاطر کتاب خریدم و به آنجا بردم که البته سران این حزب موضوع را فهمیدند و از نزدیک شدن آن دو به من جلوگیری کردند."
اینکه گفته شد تنها یک نما از این برهه زمانی سال 65 بود که کمتر از آن سخن گفته می شود.
آیا به راستی انچه در آن روزها اتفاق افتاد معجزه نبود؟
اگرچه در آن عملیات کسی شهید نشد که این هم وجهی از آن معجزه الهی است اما پس از آن در عرصه های مختلف دفاع مقدس جمعی از آن گروه تخریب به شهادت رسیدند که درود و سلام خالصانه خود را نثار آنان می کنیم و یاد
علی عاصمی، داود پاک نژاد، احسان کشاورز، محسن گردن صراحی، تقی مشکوری، امیر گلپیرا، جعفر هلالات، حاج اصغر صالحی، اکبر وعظ شنو و... را گرامی می داریم.
منبع :
خبرگزاری مهر - مجید جعفر آبادی
با استقرار رژیم بعثی کودتا در عراق به رهبری حسن البکر و نظریه پردازی میشل عفلق در سال 1968 م و الگو قراردادن سازمانهای ارتشهای بلوک شرق در سازمان ارتش عراق و به تبع آن پیروی از الزامات نظام بلوک شرق در دستیابی به جنگ افزارهای شیمیایی نیز در دستور کار ارتش عراق قرار گرفته و تلاشهای بی وقفه ای در نیل به این مهم صورت گرفت.
در مطالعه و بررسی سابقه پرونده شیمیایی عراق اولین خبر رسمی مربوط است به خبر مورخ 28 آوریل1974 مطابق (8/2/1353) روزنامه انگلیسی «ساندی تایمز» در خصوص نگرانی کردهای شمال عراق از قصد نظامیان آن کشور به استفاده از سلاحهای شیمیایی که به نقل از منابع اطلاعاتی ونظامیان کرد ارتش عراق منتشر گردید در این خبر تصریح شده بود که عراق به دو عامل خطرناک خردل وطاعون مسلح می باشد و در پادگانهای «التاجی» در غرب بغداد و کرکوک و موصل مواد و عوامل شیمیایی مزبور را ذخیره و آموزشهای لازم رانیز به نظامیان خود تعلیم داده است ومردم کرد عراق نیز مشغول آموزشهای دفاعی و تهیه ماسکهای ضدگاز می باشند.
خبر فوق را می توان مبنای دستیابی رژیم عراق به سلاحهای شیمیایی به شمار آرود.
عراق از اواخر دهه هشتاد میلادی با کمک مستقیم کارشناسان و دانشمندان شوروی سابق و یوگسلاوی، آمریکا، آرژانتین، برزیل، اسپانیا، هلند، ایتالیا، مصر، آلمان، فرانسه و چندکشور دیگر مبادرت به خرید مواد و تجهیزات تولید در کنار خرید مستقیم عوامل مخرب شیمیایی نمود و به تدریج کارخانجات تولید این عوامل را در «عکاشه»، «القائم»، «سلمان پاک» ، «اتاجی»، «القلوجه» با عناوین پوششی فریبنده دایر و سرانجام مخوفترین کارخانجات اسرارآمیز سامره را ایجاد می کند و با تولید گازهای تاولزا آغاز و با دستیابی به دانش پیچیده تر، گازهای بس خطرناک سری اعصاب و عوامل مؤثر برخون (سیانور) را در مقیاسی انبوه با نظارت کارشناسان غربی و مساعدت شرکتهای مختلف مستقیماً تولید و ذخیره و درکوران جنگ تحمیلی بر علیه ایران در سطحی گسترده به کار می گیرد تمام مراحل معامله، خرید، انتقال مواد اولیه وتولید عوامل شیمیایی تحت پوشش وعناوین فریبنده نظیر سموم دفع آفات کشاورزی، سموم حشره کشها، کودشیمیایی و با آگاهی کامل کشورها و شرکتهای غربی از مقاصد اصلی عراق صورت گرفته است.
در این راستا در دوم نوامبر1974(1353)، «عزت الدوری» عضو شورای فرماندهی عراق و وزیر کشاورزی نخستین قرارداد احداث آزمایشگاه باکتری شناسی در عراق را بامؤسسه «مریو» در پاریس امضا کرد.
در سال1975 عزت الدوری مأموریت خرید و دایر نمودن کارخانه گاز سمی از آمریکا را برعهده گرفت زیرا عدنان خیرالله وزیر دفاع عراق عقیده داشت «سلاح شیمیایی قدرت نیروهای نظامی را چندبرابر می کند» لذا دستور خرید وتولید گازهای خردل، تابن و سارین را صادر کرد.
در سال1976 عدنان حمدانی وزیر برنامه و بودجه عراق در برنامه پنجم سال 1976-80 تولید تسلیحات و سلاحهای شیمیایی را تحت عنوان توسعه امور کشاورزی در دستور کار قرار داد. لذا با استخدام پنج هزار تکنسین خارجی جهت راه اندازی آزمایشگاه عوامل شیمیایی و میکربی مبادرت به احداث کارخانجات محرمانه واسرارآمیز «سامره» نمود (تحت عنوان کارخانه حشره کش) با قابلیت تولید سالانه یک هزارتن ترکیبهای آلی فسفری که عناصر اصلی ترکیب و تولید گازهای فلج کننده اعصاب نظیر تابن وسارین بود. بدین ترتیب «الحمدانی» در اواخر سال 1975 از «عزت الدوری» خواست تا نسبت به خرید تجهیزات و مواد اولیه کارخانجات تولید گازهای سمی و کشنده اقدام نماید (به دستورمستقیم صدام حسین) بدین منظور شرکت فرانسوی «ناسه» Nace که در آمریکا نمایندگی داشت به شرکت آمریکایی «فادلر»Fadler در نیویورک مراجعه و آن شرکت نیزبا اعزام دو مهندس شیمی به سامره موافقت کرد به نامهای جوزف ام کالوتا «و موریس گروور» جهت مشارکت دررسواترین حادثه شیمیایی جهان روز 27 ژانویه 1976 ژاک شیراک دوست شخصی و معتمد صدام برای یک دیدار خصوصی سه روزه عازم بغداد شد. او دردهلی نو به هنگام عزیمت به بغداد به خبرنگاران گفت: «صرفاً برای ادای احترام به دوستش صدام حسین به بغداد می رود». صدام از نخست وزیر فرانسه همانند یک رئیس جمهور استقبال کرد و در کنارش نشست وفهرست تفصیلی نیازهای تسلیحاتی اش را به او عرضه داشت. او نیز به آقای «امون بار» وزیر تجارت خارجی که نقش کلیدی در تجارت تسلیحاتی و شیمیایی با عراق ایفا نمود دستور همه نوع همکاری را صادرنمود .خبرنگار «لوموند» که همراه شیراک بود ارزش قراردادهای تسلیحاتی را میلیاردها دلار اعلام نمود واز همین نقطه وامضای این قرارداد پای فرانسه به مشارکت در جنایات بیشمار عراق در طول جنگ تحمیلی بر علیه ایران گشوده و بغداد هم پیمان تأمین کننده تسلیحات عراق درآمد.
شیراک در بازگشت به فرانسه مقامهای نیروی هوایی را از توافقات خود در مورد واگذاری جنگنده های میراژ F7 که هنوز در نیروی هوایی فرانسه به کار گرفته نشده بود آگاه ساخت وآنها از این اقدام شیراک به حیرت افتادند.
از مشهورترین دلالان و کارشناسان عراق در خرید جنگ افزارهای مدرن وتسلیحات شیمیایی از غرب آثار «رفری دلول» فلسطینی تبار آواره مقیم لندن، مشاور نظامی، جادوگر صنایع نظامی فرانسه آقای «مارسل داسو» از صاحب منصبان نیروی هوایی فرانسه و یکی از مهره های عمده و با نفوذ فروش تسلیحات با زیر فشار قراردادن مقامات فرانسوی به عراق می باشد. همچنین همکاری های دستورات مستقیم شخص ژاک شیراک و سپس فرانسوا میتران و نیز رئیس سازمان جاسوسی فرانسه «الکساندر مارشت» در فروش جنگ افزارهای پیشرفته و تسلیحات شیمیایی به عراق بسیار مؤثر بوده اند. بدین ترتیب بزرگترین شرکتها وصنایع تسلیحاتی فرانسه نظیر «تامسون سی.اس.اف» ، «آلکاتل» ، «ماترا» ، «پترو براس» و... طرف رجوع و معامله این دلال معروف بوده اند که میلیاردها دلار تسلیحات منجمله مواد و جنگ افزارهای شیمیایی را برای عراق معامله کرد وی علاوه بر فرانسه نقش مهمی را در هدایت عراق به سوی دیگر کشورهایی که مایل به فروش تسلیحات بودند ایفا نمود به نحوی که معاملات کلانی را با کشورهای یوگسلاوی، برزیل، آرژانتین ، کشورهای جنوب اروپا و... برای عراق انجام داده و فن آوری نظامی و تجهیزات همطراز شوروی سابق و غرب را با قیمتی ارزان تر از آن کشورها خریداری کرد و علاوه بر ارزانی قیمتها، از قید و شرطهای سیاسی نیز آزاد ومحدودیتهای آنها را نداشتند.
از بزرگترین شرکتهای صادرکننده جنگ افزار و تسلیحات شیمیایی به عراق می توان از شرکت «پتروبراس» به مدیریت فروش بین المللی آقای «کارلوس سانتانا» اشاره نمود.
در اواخر سال 1976 هیأت عراقی به دو شرکت انگلیسی تولید صنایع شیمایی (ici) به نامهای «بابکاک » و «ویلکاکس » مراجعه و درخواست دایرنمودن کارخانه تولید عوامل شیمیایی ولی با پوشش حشره کشهای: آمیتون، دمنون، پارااکسان و پارایتون را نمود که اطلاعات چگونگی توافقات و انجام تعهدات به دلیل محرمانه بودن پرونده بایگانی شده است.
هیأت عراقی به دو شرکت بزرگ تولید مواد شیمیایی به نامهای مونته دیسون و تکنی پترول "TP8MD" جهت تولید گاز فلج کننده اعصاب مراجعه کردند که نام آن شرکتها ورد زبان روزنامه نگاران گردید و کمیته روابط سیاسی خارجه آمریکا در زمره فروشندگان سلاحهای شیمیایی به عراق به ثبت رسیده است. همچنین آن دو شرکت از سال 1977 در تولید سلاحهای شیمیایی مستقیما ً نقش داشتند که اسامی و نقش آنها در برنامه جام جهان نمای بنگاه دولتی بی بی سی در 27 اکتبر 1986(1364) با عنوان راز سامره و دیگر منابع آمده است.
نقش آمریکا در دهه هفتاد در تجهیز عراق به سلاحهای مخرب شیمیایی عیان تر می شود. به نحوی که از سال1977 (1356) تا نیمه سال 1983 (1361) عراق از طریق دلال بزرگ دیگر تسلیحات نظیر آقای «الحداد» عرب تباری با شناسنامه آمریکایی که به کمک دلال معروف آمریکا «دلول» فلسطینی تبار آمده بود توانست مواد اصلی تولید گاز سمی سارین یعنی «دی متیل فسفونات» را به دست آورد. همچنین دلال دیگر آقای دکتر العانی از شرکت بازرگانی هلندی «ک.بی.اس » پانصد تن مواد ترکیب گاز خردل و از شاخه بلژیکی شرکت «نفت فیلیپس» نیز از همین مواد خریداری و به بغداد ارسال کرد (با پوشش مؤسسه دولتی تولید آفت کش عراق یا سپ).
شرکتهای آلمانی «هی برگ »، «کارل کولب»، «پروساگ» و... عمده ترین قسمتهای فنی و تجهیزاتی کارخانجات «سامره» را ساخته و بانظارت مهندسان و کارشناسان خبره آنان راه اندازی گردید و بیست ودو نفر هم از مهندسان شوروی و تعدادی از متخصصان فرانسوی نیز با آنان همکاری داشتند. گاز خردل (ایپریت) نخستین محصول کارخانجات افسانه ای سامره در سال 1983 حاصل این همکاریهای شیطانی بود که عراق در عملیات خیبر با حضور وزیر خارجه آمریکا در بغداد بر علیه رزمندگان ایران آن را به کار گرفت و آمریکاییان به قصد نزدیکی بیشتر عراق به آمریکا بر این جنایات چشم پوشیدند. از این پس جنایات عراق با تشویق آمریکا و سکوت مجامع بین المللی سال به سال فزون تر گشته از انواع عوامل کشنده به کار گرفت. برای مثال بعد از گاز ایپریت از گازهای خفه کننده، اعصاب (ابتدا تا بون و سپس سارین) و عوامل مؤثر بر خون (هیدرونیدسیانید) به کمک کارشناسان کشورهای مختلف تولیدو بر علیه نیروهای ایران استفاده نمود.
در پایان مبحث چگونگی دستیابی و تجهیز عراق به مخوف ترین تسلیحات انهدام جمعی به نام آشنای دیگری که از دلالان بنام جهانی است برمی خوریم و آن کسی جز «کارلوس آرکا دوین» شیلیایی نمی باشد که در جریان سوداگری مرگ با عراق همکاری نزدیکی داشته است و نیز در سال 1985 (1363) بیش از 150 شرکت آلمانی در بغداد در این سوداگری دفاتر بازرگانی داشته اند!
بدین ترتیب رهبران جنایت پیشه عراق با ایجاد سلسله کارخانجات اسرارآمیز مجهز به عظیم ترین و پیشرفته ترین صنایع تولید عوامل مختلف شیمیایی شده و با تولید و ذخیره فراوان، بی سی با آن عوامل را بر علیه ایران استفاده و ننگ و ذلت ابدی را برای خود در تاریخ به یادگار گذاشتند. حمایتهای بی دریغ آمریکا و غرب از صدام نه تنها سبب شهادت و مجروحیت دهها هزار نفر از ایرانیان گشت بلکه باعث حمله بی رحمانه عراق به مردم مسلمان حلبچه و کشتا ر بیش از پنج هزار نفر از کودکان، زنان و سالخوردگان گردید و این جنایت هولناک در پی بی توجهی و بی تفاوتی سازمانهای بین المللی و آمریکا جهان غرب در حمله ددمنشانه عراق به مردم بیگناه سردشت در تاریخ هفتم تیرماه 1366 می باشد که باعث شهادت و مصدومیت صدها نفر از هموطنان مرزنشین و غیرسردشتی گردید.
در پایان برای نمونه از صدها اعتراف روزنامه نگاران، شخصیتها و محققین غربی در خصوص این تعامل و همکاریهای جهان غرب در همکاری با عراق به نوشته آقای «پلیپ هیرو» روزنامه نگار سرشناس هفته نامه آبزرور انگلیسی در روز 12شهریور 1381 بسنده می کنم.
آقای هیرو در مقاله ای فاش کرد آمریکا در سال1988 می دانست که بغداد از سلاحهای شیمیایی علیه کردها استفاده می کند ولی 14 سال سکوت مصلحتی نمود و سرانجام در هنگامی که منافع غرب در کویت به خطر افتاد موضع گیری کرد.
وی همچنین به خاطرات سرهنگ «ریک فرانکونا» از آژانس امنیت دفاعی آمریکا استناد می کند و می نویسد: صدام از سال 1983 تا 1988 حدود یکصدهزار واحد از انواع سلاحهای شیمیایی تولید کرد با آگاهی کامل رئیس جمهوری رونالد ریگان و آمریکا نه تنها مخالفت نکرد بلکه با ماهواره های جاسوسی و هواپیماهای تجسسی آواکس مستقر در عربستان اطلاعات محرمانه نظامی ایران را در اختیار عراق قرار می داد...
در این مجال اندک فرصت کافی و مناسب برای شکافتن عمیق موضوع و بازگویی وقایع دخالت آمریکا و همدستان آن در استفاده سلاحهای کشتار جمعی و ممنوعه نیست و این را در کتابی که در دست انتشار دارد به صورت مشروح و مستدل در اختیار محققان قرار خواهد داد.
محمدباقر نیکخواه
منبع: روزنامه ایران
تنظیم برای تبیان: حسین رحمانی