شهیدان پوینده راه امام حسین(ع) که فریاد هل من ناصر ینصرنى حسین زمان را لبیک گفتند و از خود گذشتند و بخدا رسیدند.
مادرجان، دلم میخواهد مثل حضرت زینب ندای اسلام را به گوش همه برسانی و در تشییع جنازهام جلوی صف راه بروی تا دشمنان خیال نکنند خون جوانان کمر مادران را خم میکند. دلم میخواهد وقتی شهید شدم، مثل یک ستون استوار باشی و در شهادتم خرما ندهی، بلکه شیرینی و شربت پخش کنی تا دشمن چشمش کور شود و بداند در راه اسلام شهید شدن آرزوی ماست.
مادرجان، من دوست دارم، وقتی که خبر شهادت مرا به تو میدهند، خوشحال شوی، مثل مادری که جنازة پسرش را در قبر میبوسید و گریه نمیکرد. تو باید افتخار کنی که فرزندی در راه اسلام دادی و به دوستان و آشنایان بگو که این راه سعادت است از نظر خدا.
پدر و مادر عزیزم، افتخار کنید که در راه پیروزی اسلام و کمک به عزیز زهرا(س)، حسین زمان، آن پیرجماران، امام خمینی، شهید شدم. ای مادر، از تو میخواهم بیتابی نکنی و بدانی که من در بیت شهدا آسوده هستم. گیرم چند سالی دیگر هم زنده بودم، ولی عاقبت باید میمردم. خوشحال باش که در بهار عمر و جوانی، به سوی خدا رفتم و جزء مادران شهیدان قرار خواهی گرفت.