هماکنون که دسترنج چند سالة خود را هدیه به پیشگاه صاحب حق و مبدأ آفرینش کردهاید، انتظار میرود که پاسدار خوبی از رسالتی سنگین که بر دوش شما قرارگرفته است، با تمام وجود باشید. دادن خون موقعی بها پیدا میکند که از آن خون به خوبی پاسداری شود. حال که به سرای دیگر هجرت گزیدهام، حال با چه توشهای؟ آیا جزء شهدا باشم یا نباشم؟ تشخیصدهنده خداوند است که ببیند با چه نیتی محشور میشوم، و لیکن برحسب ظاهر، جزء خانوادة شهدا قراگرفتهاید. تکلیف شما سخت است و مورد آزمایش خداوند قرارگرفتهاید. هماکنون باید خیلی بیشتر از گذشته مواظب اعمال ود باشید. اکنون اگر اشتباهی از شما رخ دهد، به حساب شخصی نمیگذارند بلکه به حساب اسلام میگذارند. شما قداست خاصی در جامعه دارید، باید این قداست را همیشه و همواره حفظ کنید. خلاصه کاری نکنید که موجب گرفتگی روح برای من باشد.
مادرم بر خود ببال و افتخار کن که یگانه فرزندت را در راه خدا دادی. همچون مادر وهب شیردل و صبور باش. جامة نو بپوش و بر سر مزارم شیرینی تقسیم کن. مادرم، خواهرانم را جمع کن و شادی کنید و برای من گریه نکنید. من خود آگاهانه این را هرا انتخاب کردهام، همان راهی که حسین(ع) برای خویشتن انتخاب کرد.
مادر، چهقدر از یک مادر صبور مصیبت دیده خوشم میآید! واقعاً چنین مادرانی یک قیافة نورانی پیدا میکنند که انسان با دیدنشان احساس معنویت میکند و واقعاً چهقدر حیف است که قیافة روحانی با شیون و بیتابی کردن مخدوش شود. این حالت روحانی را همچون آن حالات امام عزیزمان، خمینی بتشکن، دوست دارم.
پدر بزرگوارم و مادر محنتکشم، میدانم که فرزند بدی برای شما بودم، همانطوری که عبد ناصالحی برای خدا بودم، ولی از شما تشکر میکنم که با لقمة حلال و شیر پاک و عزاداری، روح و جانم را پروراندید و راه درست زندگانی را به من آموختید که به قول اباعبدالله الحسین، «مرگ سرخ به از زندگی ننگین است.» پدر و مادر ارجمندم و عزیزتر از جانم، اگرچه فراق و دوری من برای شما، بسیار سخت است، ولی بدانید که وقتی ابراهیم، اسماعیل خود را به قربانگاه برد و اسماعیل را خداوند به عنوان قربانی قبول نکرد، ناراحت شد و گفت: «ای کاش قبول میکردی و من هم جزء مصیبتدیدگان عالم قرار میگرفتم.» اگر دادگر منان مرا از شما گرفت، ولی بدانید مقامی به شما داد که ملائکه و انبیاء و اوصیا حسرت این مقام را میخورند، چونکه گلی را در گلزار اباعبدالله الحسین(ع) نهادهاید که باغبان آن گلها فاطمة زهراست. و مگر از اول، برنامة کربلا بدین صورت نبوده که باید کالای گرانقیمت داده شود تا به زیارت کربلا رفت. حال این جان شیرین است و چه خوش است! اگر قرار است که جان داد، بهتر است که در راه کرب و بلا جان داد که کربلا رفتن خون میخواهد که همة جانهای عالمیان فدای یک لحظه دیدار رخ نیلگون اباعبدالله الحسین مادر و پدرم، ناراحت نباشید. انشاءالله وعدة بعدی ما در روز قیامت کنار آقا اباعبدالله. هر وقت من از این دانشگاه عشق برمیگشتم، برایم قربانی میکردی. دوست دارم اینبار قربانی، خودم باشم و شما دست به سوی آسمان بلند کنید و بگویید: «خداوندا، این قربانی را در ره کربلا بپذیر.» و گریه برای اباعبدالله الحسین کنید و مجلس را فزونی بخشید که صاحب عزای آن فاطمة پهلوشکسته است. و بدانید که من به نیت زیارت کربلا از خانه خارج شدهام که اکنون به کربلا رسیدهام، و به جای کربلا، خود اباعبدالله الحسین را در اینجا دیدهام. و بدانید که اگر آقا به شما نظری نداشت، مرا از شما نمیگرفت که گویند:
اگر با دیگرانش بود میلی چرا جام مرا بشکست لیلی؟
بدانید اباعبدالله الحسین(ع)، بر شما نظر داشته است، و برای شما همین بس.خدا را شکر کنید که چنین رهبری برای ما فرستاد. او بود که ما را از ظلمت به سوی نور دعوت کرد پس قدر این رهبر را بدانید و دست از یاری او برندارید، چون راه او راه پیامبران است، و هدفش اسلام میباشد. امیدوارم که امام را تنها نگذارید و همیشه پشتیبان و پیرو ولایت فقیه باشید.