خونین شهر

خونین شهر

خونین شهر

خونین شهر

عملیات محرم


عملیات مرصاد

عملیات محرم با رمز یا زینب (س) در محور موسیان - ارتفاعات مرزی حمرین به صورت نیمه گسترده در تاریخ 10 ابان 1361 به فرماندهی مشترک انجام شد.

تاریخچه :

با فرا رسیدن ماه محرم، سال ۱۳۶۱ شمسی، گردان‌های عزادار امام حسین (ع) با دسته‌های سینه‌زنی در خطوط جنگی و یگان‌ها به راه می‌افتند و خاطرات جنگ‌های صدر اسلام را متجلی می‌کنند. آوای سوگواری مناجات برای سرور شهیدان همه جا به گوش می‌رسد. نیروهای عراقی از وحشت حمله رزمندگان در ماه محرم به دستور فرماندهان در آمادگی کامل به سر می‌برند.

درپاییز سال ۱۳۶۱ شمسی، .تیپ ۸۴ پیاده خرم اباد از ارتش, لشکرهای ۲۵ کربلا، نجف اشرف، علی‌بن ابی‌طالب (ع) و امام حسین (ع)از سپاه پاسداران ماموریت می‌یابند خود را در در منطقه عملیاتی «موسیان» سازماندهی کنند.

 موقعیت جغرافیایی :

مشخصه مهم این منطقه؛ وجود ارتفاعات جبال حمرین که خط مرزی قراردادی ایران و عراق قبل از تجاوز این کشور به ایران بود. یکی از عوارض طبیعی منطقه، رودخانه چیخراب، دویرج و میمه‌است که فصلی و وحشی بودند، به هنگام طغیان، ارتفاع آب آن بعضا به ۱۰ برابر معمول می‌رسد.

منطقه عملیاتی در حوزه ماموریت سپاه چهارم عراق قرار داشت و پدافند از منطقه عملیاتی محرم، به عهده لشگر ۱۰ زرهی بود.

 مرحله اول عملیات :

عملیات در تاریخ 10/8/1361 ساعت ۲۲:۸ دقیقه، با رمز «یا زینب» (س) در منطقه عملیاتی موسیان و شرهانی، زبیدات، جنوب شرقی دهلران در غرب عین خوش با اهداف آزادسازی ارتفاعات حمرین در جنوب دهلران و تهدید و دسترسی به امکانات نفتی داخل خاک عراق و شهرک زبیدات آغاز می‌شود. تا نزدیک صبح، بیشتر اهداف عملیات تامین می‌شود و الحاق نیروها با موفقیت صورت می‌گیرد ولی در منطقه چپ درگیری، بر اثر بارندگی و طغیان آب شکاف ایجاد می‌شود و تلاش می‌گردد تا دشمن نتواند از آن نقطه استفاده کند. با روشن شدن هوا، هواپیماهای عراق با تمام امکانات اقدام به حمله کرده و با ریختن بمب و راکت تلاش می‌کنند مانع ادامه عملیات شوند که در همین حین نیروی هوایی ایران نیز وارد معرکه شده و پاسخ مناسبی به نیروی هوایی عراق می‌دهد.

آزادی ۵۵۰ کیلومترمربع از خاک میهن اسلامی، ۲۶۰۰ بعثی کشته و زخمی، ۱۹۷۰ نفر اسیر، ۹۰ دستگاه تانک و نفربر و ۱۳ دستگاه خودرو منهدم شده از دستاوردهای مرحله اول است.

 مرحله دوم عملیات :

روز بعد، ساعت ۲:۳۰ بامداد مرحله دوم آغاز می‌شود. به دلیل موفق نشدن نیروها در سمت چپ محور درگیری و امکان انجام عملیات از سوی دشمن، یگان‌های رزمی ایران به سرعت آماده می‌شوند تا نقطه ضعف را پر کنند. پس از عبور از موانع ایذایی و میدان مین، ابتدا گردان سیدالشهدا (ع) که مهم‌ترین گردان لشکر ۲۵ محسوب می‌شود خود را به مواضع عراق می‌رساند که با شلیک تعداد زیادی گلوله و آرپی‌جی اقدام به عملیات ایذایی می‌کند، بدین صورت زمینه برای هجوم لشکرهای امام حسین (ع) و علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) آماده می‌شود. نیروهای سپاه اسلام به دشمن یورش می‌برند. درگیری در خاکریزی‌های دشمن به نبرد تن به تن می‌رسد و تعداد زیادی از عراقی‌ها کشته و زخمی و تسلیم می‌شوند و بقیه فرار می‌کنند. رزمندگان تا صبح خود را به جاده شرهانی می‌رسانند و پاسگاه‌های جم هندی و ربط را فتح می‌کنند.

 مرحله سوم عملیات :

سومین مرحله عملیات چهار شب بعد در ساعت ۲۲ با هدف تسخیر ارتفاعات غربی، دامنه‌های غربی جبال حمرین، جاده‌های تدارکاتی دشمن و تامین اهداف فتح شده در مراحل نخستین آغاز می‌شود.

برای سومین بار پس از عبور از بلندی‌های حمرین به سوی چاه‌های نفت منطقه یورش می‌برند و تمام موانع را پشت سر می‌گذارند. در آستانه ورود به شهرک «زبیدات»، تانک‌های مستقر در بلندی‌ها و شیارها آخرین تلاش را انجام می‌دهند تا مانع ورود به شهر شوند. آرپی‌جی زن‌ها تعدادی از آنها را شکار می‌کنند و باقیمانده تانک‌ها می‌گریزند و در سمت زبیدات موضع می‌گیرند. پس از در هم شکسته شدن آخرین مقاومت‌های دشمن، رزمندگان اسلام وارد شهر تخلیه شده زبیدات می‌شوند و کار تعقیب تا غرب شهرک ادامه می‌یابد.

 دستاوردهای عملیات محرم در استان ایلام :

خارج کردن جاده دهلران - عین خوش به طول ۱۰۰ کیلومتر از زیر دید و تیر دشمن

تامین امنیت شهرهای «موسیان»، «دهلران» و پادگان «عین خوش»، «دشت اژیه» و دهکده‌های اطراف آن و آزادسازی کوه‌های «حمرین» .آزادسازی منابع نفتی موسیان، بیات و حوضچه‌های نفتی زبیدات، تلمبه‌خانه و ۷۰ قطعه چاه

تامین قسمتی از مرز به طول ۵۰ کیلومتر . تعداد اسرا ۳۴۰۰ نفر

منبع :

مرکز مطالعات سپاه

رودخانه وحشی و 300 قربانی


عملیات محرم و حوادث آن

سال 1361 در جنگ تحمیلی سال موفقیت های بزرگ و از سویی ناکامی ها و بن بست های ویژه عملیاتی در جنوب و مناطق بالاتر بود. اما با گذشت 27 سال از آن، خاطره مجاهدت هزار شهید عملیات محرم از خاطره رزمندگان پاک نخواهد شد.

دفاع مقدس

آغاز سال 1361 با عملیات فتح المبین بود که به حق "فتح المبین" و پیام آور یک دنیا شور و شادی و اعتماد به نفس برای رزمندگان و مردم بود که ادامه آن "بیت المقدس" بی بدیل را رقم زد و کام و وجود ایرانیان مؤمن و دلدار به جمهوری اسلامی ایران را با آن عطیه الهی یعنی "فتح خرمشهر" سرشار از شکر و خوشی کرد.اما پس از آن ناکامی نسبی عملیات رمضان جرقه این نگرانی را زد که گام رو به جلو در دشتهای پر مانع و مسدود و مسلح شده جنوب ، کار آسانی نیست. از سویی ضرورت ادامه جنگ و مهم تر از همه تأکید امام عزیز تر از جان بر حضور گسترده تر نیروهای مردمی در جبهه ، تحرک لازم  برای بازنگری وضع حاکم بر صحنه های جنگ را فراهم ساخت.

آن روزها این ایده مطرح شد که عملیات محدود برای درگیر ساختن مستمر دشمن و گرفتن فرصت بازسازی سازمان رزمی آن و وارد ساختن ضربات پی در پی به پیکره لطمه دیده ارتش تا دندان مسلح بعثی یک ضرورت است. بر این اساس استراتژی نظامی ایران، اجرای عملیات در مناطق بالای جبهه های جنوبی در نظر گرفته شد.

اوایل مهرماه سال 61 عملیات" مسلم بن عقیل" در غرب سومار و یکماه بعد عملیات "محرم" در منطقه دهلران بر همین اساس به اجرا در آمدند که هر دو عملیات موفقیت هایی را در پی داشت.

دهم آبان سال 61 که چند روزی از عاشورای حسینی گذشته بود رمز مقدس "یا زینب" در منطقه " تپه ماهور" جبال حمرین طنین انداز شد و صفحه دیگری از دوران دفاع مقدس به نام "عملیات محرم" ثبت گردید.

دهم آبان سال 61 که چند روزی از عاشورای حسینی گذشته بود رمز مقدس "یا زینب" در منطقه " تپه ماهور" جبال حمرین طنین انداز شد و صفحه دیگری از دوران دفاع مقدس به نام "عملیات محرم" ثبت گردید.

عملیات محرم

 آنهایی که در عملیات شرکت داشتند امروز با فاصله ای 27 ساله از آن روزها جزئیات زیادی از وقایع را به یاد ندارند اما چند اتفاق برجسته این عملیات را هیچگاه از یاد نمی برند.

رودخانه "دویرج" عمق زیادی ندارد و آب نیز مشکلی برای عبور نیروها محسوب نمی شد اما در آستانه عملیات آنچنان باران سیل آسایی شروع شد که عمق حداکثر 30 سانتی متری رودخانه را 10 برابر افزایش داد و باعث تخریب پل عبوری شد. این تقدیر الهی، ظاهر و باطن آن رود آرام را به کلی عوض کرد ولی یکی از خیرات آن آسوده شدن خیال نیروهای دشمن از حمله احتمالی ایران و تصور محال بودن هرگونه عملیات در آن شب را به همراه داشت و آمادگی رزمی کامل آنها را تا حد زیادی کاهش داد.

اما این خشم غیر منتظره طبیعت جمع زیادی از نیروهای مخلص یگانهای اصفهان را در کام خود فرو برد. از جمع حدود 1000 شهید این استان، در این عملیات 700 نفر از شهر اصفهان بودند که بیشتر از 300 نفر آنها در دل امواج غیر طبیعی رودخانه به شهادت رسیدند. آنچه دو هفته بعد در تشییع به یادماندنی این شهدا در اصفهان رخ داد امام راحل را نیز به تحسین واداشت که فرمودند:" در کجای دنیا جایی را مثل اصفهان پیدا می کنید که چند روز پیش 370 شهیدش را تشییع کردند. همین ملت شهید داده همچنان بر خدمت خود به اسلام ادامه می دهند."

با شروع عملیات وضع رودخانه خیلی خراب شد. عبور از رودخانه وحشی شده یک طرف، عبور از میادین مین از طرفی و خراب شدن پل کار را سخت کرده بود.

شهید علی عاصمی که از هر عملیاتی در جنوب و غرب خاطره داشت در مورد این عملیات می گفت: " قبل از عملیات "مسعود قانعی" و دیگر برادران برای شناسایی رفته و در نزدیکی دشمن چادری زده بودند. یکبار که نزد آنها رفتم وضع طوری بود که صدای ما اگر بلند می شد عراقی ها متوجه می شدند. با شروع عملیات وضع رودخانه خیلی خراب شد. عبور از رودخانه وحشی شده یک طرف، عبور از میادین مین از طرفی و خراب شدن پل کار را سخت کرده بود به طوریکه برای عبور از آب از برانکارد به صورت عمودی استفاده می شد و عده ای در وسط راه غرق شدند. پس از مدتی که یک پل متحرک آوردند در مسیر بر اثر یک انفجار از بین رفت و منتظر پل بعدی شدیم که آن هم با خمپاره دشمن صدمه دید.

افق رودخانه کشتگان است

تنها راهی که برای ما مانده بود طی مسیر چند کیلومتری در طول رودخانه برای رسیدن به پل بعدی بود که آن هم مشکلات خاص خود را داشت. درست در نقطه اوج دلتنگی ها و ناامیدی به گوشه ای رفتم و قرآن جیبی ام را درآوردم تا آیه ای از آن، امید دوباره ای به ما بدهد که چشمم به این آیه افتاد " و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم..." نتیجه این شد که با عبور از پل بعدی هم پیروزی به ما عطا شد و هم اینکه کیلومترها بر وسعت مناطق آزاد شده اضافه شد."

پس از عبور از رودخانه بیش از هر چیز عمق بی سابقه میادین مین به چشم آمد که اصلا قابل مقایسه با موانع قبلی نبود. دهها ردیف مین و دهها ردیف سیم خاردار افقی و حلقوی حکایت تکراری اما این بار شدیدتر ترس دشمن از جنود الهی بود که همین ها را هم پشت سر گذاشتند و البته آثار آن موانع هنوز در منطقه باقی است و کار پاکسازی آن کماکان ادامه دارد.

از جمع حدود 1000 شهید این استان، در این عملیات 700 نفر از شهر اصفهان بودند که بیشتر از 300 نفر آنها در دل امواج غیر طبیعی رودخانه به شهادت رسیدند.

آن شب یکی از شهدای گردان تخریب به نام "مرتضی یوسفیان" از شاهرود که سجده های طولانی او در نمازها زبانزد بود با تیری که به پیشانی اش اصابت کرد به شهادت رسید. " مسعود قانعی" هم این عملیات را مقدمه ای برای پرواز ابدی خود تا جوار رحمت الهی در عملیات بعدی کرد. او هم که به تهجد و انس با نماز شب معروف بود از ناحیه پیشانی گلوله ای خورد و در دل میدان مین بر زمین سجده کرد.


منبع :

خبرگزاری مهر

نوشته مجید جعفر آبادی نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس

فرمانده محور دارخوین (2)


عملیات ثامن‏ الائمه علیهم‏السلام

به روایت سرلشکر شهید حسن باقری

شهید حسن باقری

طرح به اجرا در نیامد زیرا نفت ها زود تر از موعد مشتعل شد ولی توسط بادی که در منطقه بود ، دود به سمت جنوب حرکت کرد و به پاسگاه فرماندهی تیپ 3، که در دویست، سیصدمتری پاسگاه فرماندهی عملیات سپاه بود، رسید. پاسگاه فرماندهی  تیپ 3 تعطیل شد و به پاسگاه فرماندهی سپاه آمدند. ما هم یکی دو تا از بی‏سیم‏های خود را در اختیار آنها گذاشتیم تا گردان‏های خود را هدایت کنند، اما کنترل جزء به جزء عملیات در دست برادرانی بود که کاملاً، نسبت به طرح توجیه شده بودند و در داخل عمل می‏کردند. در نتیجه، اخلال در فرماندهی تیپ 3 به روند عملیات ضربه  نزد، اما به دلیل اینکه، سپاه تمام بی‏سیم‏ها و انتقال مهمات و تدارکات را اداره می‏کرد، اگر این دود به فرماندهی سپاه می‏رسید، قطعًا، در کنترل عملیات مشکل ایجاد می‏کرد. دود تا صد متری پاسگاه سپاه را فرا گرفته بود و حتی جنگل را پوشانده و قسمتی از آن را آتش زده بود، اما درست صد متر مانده به پاسگاه ما، باد شدیدی وزیدن گرفت که تا به حال، در منطقه ندیده بودیم. در این زمان، باد فیبرهایی را که برای پاسگاه زده بودیم، بلند کرد و دود تا ارتفاع صدمتر از سطح زمین را پوشاند و از صدمتر مانده به پاسگاه تا صد متر بعد از آن را فرا گرفت. پس از آن، وزش باد قطع شد و دود به مسیر خود ادامه داد. در این هنگام به سرهنگ پرورش، فرمانده تیپ 3، گفتم خودش از نزدیک ببیند که دود به اینجا که رسید، از بین رفت تا بعد نگوید خرافه بافته‏ایم.

درست صد متر مانده به پاسگاه ما، باد شدیدی وزیدن گرفت که تا به حال، در منطقه ندیده بودیم. در این زمان، باد فیبرهایی را که برای پاسگاه زده بودیم، بلند کرد و دود تا ارتفاع صدمتر از سطح زمین را پوشاند و از صدمتر مانده به پاسگاه تا صد متر بعد از آن را فرا گرفت. پس از آن، وزش باد قطع شد و دود به مسیر خود ادامه داد.

نکته‏ی در خور توجه اینکه، این دود در موفقیت عملیات بسیار موثر بود؛ چرا که توپ‏های عراقی از خط اول، که سقوط نکرده بود، نفت‏ها را مجدداً مشتعل کردند، به طوری که تا خاک ریز دوم را دود فرا گرفته بود و از خاک ریز دوم به بعد، که نیروهای ما به کنار رودخانه رسیده بودند، اصلاً دودی دیده نمی‏شد. عراقی‏ها در بی‏سیم می‏گفتند: ظلمات است نمی‏دانیم چه کار کنیم. از آن طرف رودخانه، دیگر چیزی برادران ما را تهدید نمی‏کرد به رغم اینکه پشت بی‏سیم مراقب کل عملیات بودیم و می‏گفتیم واحد عقبی کجاست، مواظب جناح چپ و راست خودت باش، ولی پیشروی عملیات دست ما نبود. در جناح چپ ما، نیرویی به دشمن حمله نکرده بود، می‏خواستیم ساعت 6 صبح، پدافند شمال نهر شادگان را برقرار و سپس، به سمت پل قصبه حرکت کنیم، اما به علت اینکه نیروهای محور آبادان به دلیل داشتن جبهه باز نتوانسته بودند به سرعت در جبهه‏ی دارخوین پیشروی کنند، مجبور بودیم با احتیاط پیش برویم؛ زیرا ممکن بود عمده نیروی دشمن برای فرار کردن به قلب نیروی ما بزند.

در ساعت 30: 6 صبح، به ما خبر دادند که برادران خودی رفته و پل قصبه را گرفتند .باید یادآور شد که فاصله‏ی پدافند پل قصبه تا نهر شادگان حدود 2 الی 5/2کیلومتر ست. در ساعت 9 صبح در هشتصد متری جنوب قصبه خط پدافندی برقرار کردیم. تشخیص ما این بود زمانی که نیروهای آبادان به پل حفار برسند و تامین پل را برقرار کنند، در جنوب پل قصبه، دو خط پدافند یکی در کناره‏ی جاده‏ی آبادان- اهواز برای تامین در مقابل نیروهای شرق که به آنها حمله‏ای نشده بود؛ یکی هم در جنوب لازم بود.

شهید حسن باقری

 مابرای پدافند لودر و بلدوزر فرستادیم  تا خاک ریز بزند اما برادران گزارش دادند که این خاک ریز را عراقی‏ها برای تامین ما زده بودند و برادران پدافند خود را برقرار کردند. بین ساعت 9 تا 10 صبح، به دلیل اینکه نیروی جنوب ما به این قسمت از شرق رودخانه فشار آوردند تا از پل حفار فرار کنند و یک گردان تانک موفق شد، از منطقه فرار کند. برادران ما حدود هفت کیلومتر پیشروی کردند و نه از رده خاک ریز رد شدند و از آنجا که کسی با راه آشنا نبود و عراق جاده‏ی آسفالت را بریده بود، نیروهای تدارکاتی، داخل این همه خاک ریز گم می‏شدند با وجود حداکثر تلاشی که انجام می‏گرفت. نمی‏توانستیم مهمات برسانیم، تدارک رسانی واقعاً مشکل بود؛ زیرا، هنوز در داخل سنگرها، نیروهای عراقی پنهان شده بودند. هنگامی که برادران دیدند تانک‏های عراقی دارند از پل حفار فرار می‏کنند، نتوانستند تحمل کنند در این زمان، به فرمانده لشگر 77 اطلاع دادیم: خودتان اقدام کنید یا مسئولیت را به عهده بگیرید و پیامدهای آن را بپذیرید. در این کش و قوس‏ها بودیم که خبر دادند برادرانی که از بالا آمده بودند، حمله کردند و حدود ساعت 13 یا 14 پل حفار را گرفتند از آنجا که نیروهای دشمن در منطقه پخش و کنترلی نسبت به آنها وجود نداشت و ما حداکثر توانسته بودیم چهار کیلومتر زیر نهر شادگان و حدود سه کیلومتر پدافند را در جنوب آن برقرار کنیم، این تانک‏ها برای باز کردن راه پل، فشار می‏آوردند بدین ترتیب، نیروی ما بارها، در بین دو پل حفار و قصبه محاصره شدند،

عراق برای اینکه آبروی خود را در سطح بین‏المللی حفظ کند و اعلام کند که همچنان، در شرق کارون حضور دارد پانزده تانک را در قسمت شرقی پل حفار مستقر کرده بود که یا از غرب کارون آورده بود یا همان تانک هایی بودند که در شرق کارون حضور داشتند.

 هرازگاهی، چند تانک حمله می‏کردند و پس از اینکه با دفاع برادران روبه رو می‏شدند، به عقب برمی‏گشتند و تعداد دیگری می‏آمدند، اما بی‏فایده بود؛ بنابراین، سی دستگاه تانک که روی آنها نیروهای زیادی سوار بودند، آماده‏ی تسلیم شدند نخست، فرمانده گردانی که در منطقه بود، خود را تسلیم کرد. سپس، براداران با کمک خود راننده‏های تانک، تانک‏ها را به عقب تخلیه کردند. به علت گرمای شدید و خستگی زیاد برادران و حجم زیاد آتش دشمن و فاصله‏ی زیاد موقعیت خودی از پل، برادران نتوانستند پل را نگه دارند هر چند در اینجا، از یک گروهان احتیاط و امتیاز رده‏ی دوم استفاده کرده بودیم، اما هیچ نیرویی از ارتش به پل حفار نرسیده بود، مشکلی که در روز دوم، برای ما تلفات زیادی به بار آورد.

برادران قطعه‏ی چهارم یا پنجم پی ام پی پل قصبه را هنگام شب با مواد منفجره منهدم کرده بودند و قصد داشتند در مورد پل حفار نیز همین کار را انجام دهند، اما به دلیل درگیری شدید مجبور شدند هفتصد تا هشتصد متر عقب بنشینند .

فرمانده محور دار خوین (2)

عراق برای اینکه آبروی خود را در سطح بین‏المللی حفظ کند و اعلام کند که همچنان، در شرق کارون حضور دارد پانزده تانک را در قسمت شرقی پل حفار مستقر کرده بود که یا از غرب کارون آورده بود یا همان تانک هایی بودند که در شرق کارون حضور داشتند. برادران با کمک نیروهای سمت بالا و پایین محور و محور 3 موفق شدند پل را تصرف و در شب دوم آن را منفجر کنند. عدم هدایت عملیات در سطح لشکر، که نتوانسته بود دو تیپ را با هم هماهنگ کند، یکی از علل عمده‏ی افزایش تلفات ما در کنار پل حفار بود. یگان‏های تانک‏ در شرق و غرب جاده‏ی آسفالت در همان منطقه مستقر بودند و هنوز به سمت کناره‏ی کارون پیشروی نکرده بودند، تنها حدود یک گروهان تانک چیفتن به یک کیلومتری کارون آمده بود و اجرای آتش آن هم به صورت دیده بانی بود با این حال، عراقی‏ها در این محور تلفات بسیاری را متحمل شدند به برادران ، یادآور شده بودیم که همانند تجربه‏ی حملات پیشین، در وهله‏ی نخست، به گرفتن اسیر مشغول نشوند و بدین ترتیب، برادران، تنها از ساعت 10 صبح ، کم کم نیروهای دشمن را اسیر کردند.


منبع :

ماهنامه شمیم عشق

جنگ به روایت سردار محمد کوثری(2)


سردار محمد کوثری
امام می فرمود آن چنان سیلی به صدام بزنیم ‏که نداند از کجا خورده مگر می شود دزدی به خانه آدم بیاید و از دیوار خانه بالا برود و آن وقت ‏چیزی به او نگفت.

نمایندگان حضرت امام (ره) در دوران دفاع مقدس رهبر معظم انقلاب و شهید چمران بودند. چمران ‏ستادی تحت عنوان ستاد جنگ های نامنظم تشکیل داد. آقای خلخالی نیز نیروهایی تحت عنوان ‏فدائیان اسلام تشکیل داده بود اما اینجا بنی صدر به جای اینکه وحدت ایجاد کند، تفرقه می انداخت. ‏به هر حال نیروهای مردمی و سپاه جلوی پیشروی دشمن را گرفتند، اما بعضی جاها مثل خرمشهر ‏دشمن فشار می آورد، در یک ماه اول تقریباً جبهه ها ثابت شد، اما در خرمشهر هنوز درگیری بود، اما ‏حضور نیروهای مردمی، ارتش و سپاه از پیشروی دشمن به سمت آبادان جلوگیری کرد، سپاه همچنان ‏درگیر مبارزه با ضد انقلاب بود، سپاه هم باید در جبهه حضور می داشت و هم شهر ها را آرام می کرد ‏چون ضد انقلاب و کسانی که قبلاً به صورت تئوریک به مبارزه با انقلاب می پرداختند حالا به صورت ‏عملی مبارزه می کردند و خود بنی صدر هم مانع از وحدت نیروها می شد‏‎. ‎

 خرمشهر تا 34 روز دوام آورد، به یاد دارم که آقای مرتضی رضایی که فرمانده سپاه بود با دفتر بنی ‏صدر تماس گرفتند که پشتیبانی صورت گیرد و مهمات و اسلحه برای نیروها ارسال گردد، بنی صدر ‏قول داد اما عمل نکرد و الاّ خرمشهر بعد از 34 روز هم سقوط نمی کرد‏‎. ‎

 از طرف دیگر فرماندهانی که از طرف بنی صدر منصوب شده بودند خائن بودند. مثلاً سپهبد صیاد ‏شیرازی رحمه الله را بیرون کرد و سرهنگ عطاریان به جای او گذاشت، سرهنگ عطاریان در زمان ‏طاغوت به ظاهر اخراجی ارتش بود اما عامل توده بود، بعد از اینکه مسئول عملیات غرب کشور شد، ‏همه اخبار و اطلاعات را از طریق حزب توده به شوروی می داد و از شوروی به عراق می رفت. یا ‏فرمانده لشکر زرهی 81 کرمانشاه فردی به نام باوند پور بود که جزء کودتاچیان نوژه بود که تا پای ‏چوبه دار هم رفت اما نجات پیدا کرد.

 سپاه که تجهیزات کافی نداشت، آموزشهای لازم ندیده بود برای حفظ ارزشهای انقلاب و حفظ کیان ‏اسلام وارد میدان شده بود و هر روز بیشتر درگیر می شد، بیشتر کمکها از طریق مردم به سپاه می رسید، ‏چون که بودجه ای از طرف دولت به سپاه اختصاص داده نشده بود، سپاه حتی سازماندهی منظم ‏نداشت، اما کم کم منظم شد و سازماندهی پیدا کرد. معنویتی که با فرار بنی صدر در جبهه به وجود ‏آمد فوق العاده بود و این معنویت بود که موتور محرک بچه ها شد، 10 ماه بعد از شروع جنگ بود که بنی صدر و رجوی با حالت بسیار زننده و زشت فرار کردند، بعد از فرار فرمانده کل قوا به ‏صورت مستقیم حضرت امام(ره) شد و هم اینکه انسجام و وحدت بین ارتش، سپاه، جهاد سازندگی به ‏وجود آمد. و هم ستاد جنگهای چریکی و نا منظم و نیروهای فدائیان اسلام در سپاه ادغام شدند، بسیج ‏راه اندازی شد و به گونه ای شد که هشت ماه بعد از فرار بنی صدر در عملیات فتح المبین حدود 30 ‏هزار بسیجی سازمان یافته و در عملیات بیت المقدس حدود 60 هزار نفر حضور یافتند.

سیاست امام این بود جنگ جنگ تا رفع فتنه، یعنی حضرت امام می خواستند ‏ریشه فتنه که آمریکا بود از بین برود چون این نشد امام فرمودند جام زهر را می نوشم‎.‎
رهبر انقلاب در جبهه

 ناگفته نماند در مورد آقای هاشمی رفسنجانی باید بگویم ایشان جانشین فرمانده کل قوا بود و در ‏صحنه های جنگ حضور پیدا می کرد. البته بعد از فرار بنی صدر آقای خامنه ای تقریبا یک سالی بصورت ‏مداوم از طرف امام (ره) در جبهه ها حضور داشت و هدایت می کرد. اما بعداً آقا از طرف امام (ره) از ‏حضور در جبهه ها منع شد، به عنوان مثال اواخر سال 65 بعد از عملیات کربلای 5 سر تیم محافظان ‏حضرت آقا (که آن زمان رئیس جمهور بود) تماس گرفت که آقا دو هفته دیگر به آنجا می آید. یک ‏هفته بعد تماس گرفت که معظم له نمی آیند. ما هم نپرسیدیم چرا. تا اینکه نزدیک پذیرش قطعنامه، آقا ‏به جبهه تشریف آوردند. من پرسیدم که حضرتعالی قرار بود که سال 65 بیائید، چرا نیامدید، فرمود:

من ‏دلم همه اش اینجا بود، می خواستم بیایم، مشتاق دیدن جبهه ها و شما بودم، اما امام من را از حضور در ‏‏5 استانِ خوزستان، آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و ایلام منع کرده بودند- که این هم نشانگر ‏آینده نگری امام راحل بود- ایشان فرمودند البته من خواستم بیایم و به آقای هاشمی گفتم که یکی دو ‏هفته تهران بماند تا من بروم جنوب و سری به رزمنده ها بزنم و بیایم، آقای هاشمی هم بی خبر نزد ‏امام رفته بود و ماجرای رفتن مرا به جبهه ها به ایشان گفته بودند. امام رضوان الله هم فرموده بودند: ‏سلام من به ایشان{مقام معظم رهبری} برسانید و بگوئید، مگر نگفتم که از تهران بیرون نروید‎.‎  

امام یک جاهایی را می دید که ما جلوی پاهایمان هم نمی توانیم ببینیم، آقای هاشمی رفسنجانی هم ‏انصافاً حضور مستمر و پر رنگی در جبهه ها داشت و به عنوان جانشین فرمانده کل قوا حضور پیدا می ‏کرد. در سال 66 آقای هاشمی ستاد کل نیروهای مسلح را تشکیل داد. نقش آقای هاشمی در جبهه و ‏جنگ بسیار بسزا بود. یادم هست در بین عملیات کربلای 4 و 5 بود که آمدند، تا40 ساعت جلسه ‏مستمر برگزار کردند و به صورت مصمم و محکم به نظرات گوش دادند و تصمیم گرفتند که عملیات ‏کربلای 5 انجام بگیرد، اما از آنجا که آقای هاشمی ریاست مجلس هم به عهده داشت نمی توانست ‏دائم حضور داشته باشد، هم ریاست مجلس به عهده داشت و هم نماز جمعه و هم اینکه در جبهه ‏حضور داشت اگر چه از سال 65 حضور بیشتری در جبهه ها پیدا کرد‏‎. ‎

امام خمینی رضوان الله تعالی علیه

با فرار بنی صدر عملیات ها شروع شد. در سال 60 عملیات ثامن الائمه، طریق المقدس، فتح المبین در ‏شمال خوزستان، عملیات بیت المقدس در جنوب خوزستان باعث حیرت صدامیان شد و این عملیات ‏باعث آزاد سازی خرمشهر، هویزه و ... شد، بعد از آزاد سازی خرمشهر زمزمه هایی بود که عراق ‏حاضر است پای میز مذاکره بنشیند.

 هیأت های مختلفی از سازمان ملل و حتی یاسر عرفات به ایران می آمدند. امام به آنها فرمودند که اگر ‏شما راست می گوئید، نماینده تام الاختیار هستید، صلح می خواهید، ما که بهتر از شما صلح می ‏خواهیم اما اگر می خواهید که جنگ ادامه پیدا نکند، اول به نیروهای عراقی بگوئید بروند لب مرز، ما ‏هم می آییم لب مرز، آن وقت با هم مذاکره می کنیم، آنها جوابی نداشتند که بدهند چون کاره ای نبودند ‏و اختیاری از خود نداشتند. از طرفی عراق هم حاضر به عقب گرد و عقب نشینی نبود می خواستند تا ‏همان جایی که آمده بودند بمانند و آتش بس برقرار کنند. امام می فرمود آن چنان سیلی به صدام بزنیم ‏که نداند از کجا خورده مگر می شود دزدی به خانه آدم بیاید و از دیوار خانه بالا برود و آن وقت ‏چیزی به او نگفت. بعد از عملیات بیت المقدس گفتند که ما می رویم عقب، چون عملیات های پی در ‏پی علیه شان شده بود و ضربه ای محکم تر نسبت به قبل به آنها وارد شد، از ترس روی ارتفاعات ‏رفتند که نتوانیم راحت به آنها ضربه بزنیم و تلفات کمتری بدهند، این بود که در بوق و کرنا کردند که ‏می خواهیم عقب نشینی کنیم در صورتی که هنوز قسمت اعظمی از کشور در دست آنها بود مثلاً در ‏عملیات خیبر هویزه صد در سیزده کیلومتر دست آنها بود و‎ ... ‎

 استدلال ایران این بود که؛

اولاً: چه کسی تضمین می دهد که عراق حمله نکند، آیا مرجع بین المللی ‏هست که تضمین دهد که عراق وقتی خود را بازسازی کرد دوباره حمله نکند‎.‎

ثانیاً: تجاوز گر باید رسماً معرفی شود‏‎.‎

ثالثاً: خسارت از طرف عراق باید پرداخت شود‏‎.‎

امام خمینی قدس ره

رابعاً: کل سرزمین هایی که در تصرف عراق است باد تخلیه شود و تا مرز عقب نشینی کنند. اگر این ‏شرایط را می پذیرفتند، جنگ ادامه پیدا نمی کرد ما دنبال جنگ نبودیم، بلکه دفاع می کردیم‎.‎

 بحث دیگری که هست مربوط می شود به جمله ای که امام راحل در هنگام پذیرش قطعنامه فرمودند ‏که این جام زهر را می نوشم و قطعنامه را قبول می کنم. ما از دید خود پیروز بودیم اما از نظر امام باید ‏آن کسانی که تجاوز کرده بودند و آن عامل هایی که باعث این همه مشکلات و عقب ماندگی شده ‏بودند، تنبیه کامل شوند. سیاست امام این بود جنگ جنگ تا رفع فتنه، یعنی حضرت امام می خواستند ‏ریشه فتنه که آمریکا بود از بین برود چون این نشد امام فرمودند جام زهر را می نوشم‎.‎

 پیروزی صد در صد از آن ما بود، چون آنها آمده بودند و نزدیک به 15 یا 20 هزار کیلومتر مربع از ‏خاک ما گرفته بودند و ما آنها را بیرون کردیم و تا مرز پیش رفتم، آیا این پبروزی نبود، آیا هشت سال ‏ایستادگی بدون اینکه بتوانند متری از خاک ما را بگیرند، پیروزی نبود، به گفته صدام تا چند روز دیگر ‏می خواست بیاید در تهران سخنرانی کند اما هشت سال خودش را به آب و آتش زد و حتی نتوانست تا ‏لب مرز بیاید حداقل ایران را ببیند چه برسد تهران و خرمشهر، این نهایت پایداری یک ملت بود‎. ‎

منبع: هیات رزمندگان اسلام

تنظیم برای تبیان:حسین رحمانی

فرمانده محور دارخوین (1)


عملیات ثامن‏ الائمه علیهم‏السلام

به روایت سرلشکر شهید حسن باقری

عملیات ثامن الائمه

مقدمه :

تاریخ عملیات : 5/7/60

رمز : با رمز مقدّس (نصر من الله و فتح قریب)

هدف: تصرف پل‏های دشمن بر روی رود کارون، تصرف و تامین جاده آبادان - ماهشهر و آبادان - اهواز، شکست محاصره آبادان و انهدام نیروهای دشمن

نیروها عمل کننده: سپاه و ارتش

مناطق و تاسیسات آزاد شده:

* جاده آسفالته ماهشهر- آبادان و جاده اهواز- آبادان

* کارخانه قایق‏سازی و کارخانه شیر پاستوریزه.

* تصرف و انهدام سه پل مواصلاتی دشمن بر روی رود کارون.

* پاکسازی 150 کیلومتر مربع از خاک خوزستان

تجهیزات منهدم شده دشمن: حدود 90 دستگاه تانک و نفربر ، حدود 100 دستگاه خودرو ، چندین انبار مهمات ، 2 پل پی ام پی

یگان‏های منهدم شده دشمن: انهدام لشکر 3 رزهی شامل 8 تیپ مکانیزه تیپ 6 زرهی و دو تیپ دیگر تحت امر این لشکر.

غنایم: 160 دستگاه تانک و نفربر ، 150 دستگاه خودرو ، 30 دستگاه بولدوزر ، 5 قبضه توپ 152 میلمتری ، 2قبضه کاتیوشا ،تعدادی تفنگ 106 میلیمتری و سلاح سبک و سنگین ، مقدار زیادی مهمات و سلاح انفرادی

تعداد کشته و زخمی دشمن: بیش از 2000نفر کشته و زخمی

تعداد اسرا: 1800 نفر

در جلسه‏ای که بعد از عملیات ثامن‏الائمه تشکیل شد، فرماندهان سپاه عملکرد محورهای عملیاتی مربوط را بیان کردند. آنچه می‏خوانید، بیانات حسن باقری فرمانده محور دارخوین است.

با توجه به تجربه‏هایی که از حملات پیش داشتیم و بر خلاف روشی که عراق نسبت به نیروهایش عمل می‏کرد و آنها را در بی خبری کامل می‏گذاشت، سعی ما این بود که طرح عملیات و نکاتی را که درباره‏ی حمله به آنها رسیده بودیم، برای تمامی فرماندهان تا رده 22 نفر توضیح دهیم و آنها را توجیه کنیم. در سطح محور دارخوین تعداد فرماندهان به بیش از 50 نفر می‏رسید و سعی ما بر این بود که تمامی را از جزئیات طرح آگاه کنیم تا آنها اظهارنظر کرده و در زمان حمله آگاهانه عمل کنند. در این راستا تعداد زیادی عکس هوایی و کالک‏های 12000/1 تهیه شد تا فرماندهان در حین عملیات از آنها استفاده کنند و در ضمن چون ممکن بود در جریان عملیات یکی از فرماندهان شهید یا خدا نکرده اسیر شود، به آنها یاد آور شده بودیم که کاملاً از نقشه‏ها حفاظت کنند.

از آنجا که دشمن از پیش به دلیل نقل و انتقالات و سر و صدای زیاد متوجه حمله شده بود، شروع به شلیک منور کرد. به طوری که هربار سه تا چهار منور می‏زد.

فاصله‏ی خاک‏ریز ما تا هدف‏ دارخوین حدود 7 تا 8 کیلومتر بود و نیروی پیاده تنها می‏توانست در زیر آتش توپخانه دشمن 3 کیلومتر از این مسیر را پیش برود. بنابراین مجبور بودیم از راه‏های مختلف حمله کنیم... قرار بود نیروها ساعت 1: 0 بامداد به خاک‏ ریز دشمن سرازیر شوند. البته از آنجا که دشمن از پیش به دلیل نقل و انتقالات و سر و صدای زیاد متوجه حمله شده بود، شروع به شلیک منور کرد. به طوری که هربار سه تا چهار منور می‏زد. هر چند شلیک منورها شدید بود، اما با لطف و عنایت خدا، برادران توانستند بدون آن که دیده شوند تا 200 و 300 متری خاک ریز دشمن پیشروی کنند.

همچنین برادران گروه مهندسی سپاه نیز توانستند با زحمات و تلاش فراوان 7 معبر میدان مین را باز کنند تا به خاک ریز دشمن برسند در این حمله 11 گروهان 90 نفره سپاه و 2 گردان 300 نفره ارتش به صورت ادغام شده شرکت کردند. بدین ترتیب که یک گردان ارتش و 4 گروهان 90 نفره از بالا و یک گردان و 5 گروهان سپاه از پایین (نهرشادگان) وارد عمل شدند. در این میان تنها 4 گروهان احتیاط از سپاه در نظر گرفته بودیم و یک گروهان احتیاط هم برای تیپ 3 که در این محور با سپاه همکاری می‏کرد در نظر گرفته شد. سازماندهی گروهان‏های سپاه براساس تجربه‏های گذشته بود. هر گروه 22 نفر 3 نفر آرپی‏ جی‏ زن داشت و هر 71 نفر 22نفر تخلیه مجروح، اسیر و تدارکات داشتند. این وضعیت بی‏نظیر بود. به طوری که مجروحین ما خیلی زود تخلیه شدند هر چند با کمبود آمبولانس رو به رو بودیم. از آن جا که دشمن به خط اول توجه زیادی کرده بود، در حد فاصل کارون و جاده اهواز -  آبادان مقاومت شدیدی کرد به طوری که سقوط نیروهایش ساعت‏ها به طول انجامید.

عملیات ثامن الائمه

 اما از شرق جاده آبادان – اهواز بهتر توانستیم عمل کنیم. به طوری که خاک ریز اول و دوم و سوم سقوط کردند. البته از آنجا که حمله با اختفای بیشتری انجام شده بود، خاک ریز سوم سریع‏تر از دو خاک ریز دیگر سقوط  کرد و تا ساعت 3 و 30 صبح برادران توانستند پیاده 5 کیلومتر از نهر شادگان پیشروی کنند و خط را به جاده اهواز - آبادان برسانند. در ساعت 3:00 تا صبح دشمن به مرکز خود اطلاع داد: خاک ریز سوم ما را هم دور زده‏اند و محاصره شده‏ایم.

این در حالی بود که خط مقدم هنوز مقاومت می‏کرد و به رغم آن که برادران به دشمن رسیده بودند، هر آن ممکن بود که از بالا و پایین تهدید شوند. در ساعت 5 صبح هنگام روشن شدن هوا، برادران پیشروی خود را تا کناره رود کارون ادامه دادند و عقبه دشمن را کاملاًٌ بستند. در ساعت 6 صبح از آنجا که خط دوم دشمن هنوز مقاومت می‏کرد، به یکی از واحدهایی که از پایین حمله می‏کرد، گفتیم که به سمت شمال حمله کند و خود را به سمت حمله‏ای که از بالا شده بود، بکشاند و منطقه را پاکسازی کند از ساعت 30: 5 تا 6 صبح آخرین خاک ریز که خاک ریز دوم دشمن بود، پاکسازی شد و برادران به سرعت توانستند از خمپاره اندازهای موجود دشمن استفاده کنند. همچنین ترتیبی داده شده بود تا خمپاره‏های 81، 82، 60 م. م که قابلیت تحرک بیشتری دارند، برای انتقال به سمت پایین آماده باشند.

اصابت گلوله‏ی توپ به منبعی که نفت از آنجا پخش می‏شد، نفت‏ها را در ساعت 2:00 صبح مشتعل کرد و دود بسیار غلیظی در منطقه پخش شد که نقل و انتقال در پشت جبهه را اندکی با رکود روبرو کرد .

در ساعت 6 صبح با وجود اینکه دشمن نیروهای جنوب نهر را آماده باش کامل داده بود و حتی نیرویی را در شمال و شرق جاده آسفالت آماده می‏کرد که از پل نهر شادگان بالا بیاید، نیروهای خودی با تحکیم پدافند در شمال شادگان خود را به دو پل دشمن رساندند و آماده شدند تا به جنوب نهر بروند در کنار این طرح، برادران طرح دیگری برای آتش زدن رودخانه کارون و قطع ارتباط شرق و غرب این رودخانه با همکاری شرکت نفت و دیگر نهادها داشتند که بر اساس آن با استفاده از لوله‏های نفت از اوایل شب بر رودخانه‏ی کارون نفت سیاه ریخته می‏شد که در نقاط شمالی 1تا 3 سانتی‏متر عمق داشت و هر چه پایین‏تر می‏رفت پخش و در ساعت 5 صبح آتش زده می شد تا به این ترتیب ارتباط عراق در دو سمت شرق و غرب کارون قطع شود. طرحی که به اجرا در نیامد. چرا که اصابت گلوله‏ی توپ به منبعی که نفت از آنجا پخش می‏شد، نفت‏ها را در ساعت 2:00 صبح مشتعل کرد و دود بسیار غلیظی در منطقه پخش شد که نقل و انتقال در پشت جبهه را اندکی با رکود روبرو کرد با این حال مجدداً عنایت خدا ما را یاری کرد و به علت بادی که در منطقه بود، دود به سمت زمین کشیده شد. به این ترتیب یک ساعت جاده‏ی محمّدیه - دارخوین بسته بود و مجروحان مادر منطقه ماندند .

                                                                                         ادامه دارد ... .

مطالب مرتبط :

پیام امام پس از عملیات ثامن الائمه

عکس عملیات ثامن الائمه (1)

عکس عملیات ثامن الائمه (2)

کتابشناسی عملیات شکست حصر آبادان

عملیات ثامن الائمه

تاریخ جنگ (پنجم مهر ماه)


منبع :

ماه نامه شمیم عشق