خونین شهر

خونین شهر

خونین شهر

خونین شهر

بازی دراز


منطقه عملیاتی بازی دراز

نام بازی دراز نامی است پرآوازه که بسیار از آن شنیده ام . ارتفاعاتی به مثابه عارضه بزرگی درون مثلث قصرشیرین ـ گیلان غرب و سرپل ذهاب که بر منطقه تسلط کامل دارد.

دشمن در روزهای آغازین جنگ از بازی دراز برای دیده بانی استفاده می کرد اما ویژگی این ارتفاعات موجب شد با فعالیت های مهندسی روی آن جاده سازی شود و یگان های عراق در آنجا مستقر شوند و ضمن افزایش سلطه بر قصرشیرین سرپل ذهاب را نیز زیر دید خود بگیرند. برای گرفتن این امتیاز مهم از دشمن پس از سه راه کار نیروهای شناسایی سپاه قرارگاه مقدم غرب سپاه و ارتش نخستین عملیات نیمه گسترده را در این منطقه طرح ریزی کردند که با نام عملیات بازی دراز در تاریخ 1/ 2 /1360 آغاز شد و به مدت 8 روز طول کشید و طی آن نیروهای خودی و دشمن با رها به تک و پاتک متقابل پرداختند.

دشمن با استفاده از پشتیبانی هوایی و جاده های مواصلاتی یگان های خود را حمایت می کرد. اما رزمندگان از جاده و حمایت هوایی کافی و پشتیبانی آتش محروم بودند در نتیجه نتوانستند روی تمام هدف ها مستقر شوند; با وجود این از بین قله های منطقه سه قله آن را تثبیت کردند و تنها در تثبیت قله 1150 و یکی از قله های 1100 ناکام ماندند در این عملیات هوانیروز ارتش نقش به سزایی ایفا کرد و طی آن خلبان علی اکبر شیرودی به شهادت رسید.

                                                  

عملیات بازی دراز 2 (شهید رجایی و باهنر)

در ادامه عملیات های محدود سال 1360 و به منظور تکمیل اهداف عملیات بازی دراز 1 منطقه بازی دراز بار دیگر مورد بررسی قرار گرفت . نیروهای سپاه پاسداران پس از عملیات 1 /2 /1360 شناسایی های بسیاری در این منطقه انجام دادند و راهکارهای متعددی برای اجرای عملیات به فرماندهی منطقه غرب پیشنهاد کردند.

ارتش نیز برای عملیات در بازی دراز آمادگی خوبی داشت . بر این اساس فرماندهی قرارگاه مقدم سپاه و ارتش در غرب طرح ریزی و اجرای عملیات بازی دراز 2 را در دستور کار خود قرار دادند و منطقه وسیع تری را نسبت به عملیات قبل انتخاب کردند; ارتفاعات قراویز بنه دستک و کوره موش به محدوده عملیات افزوده شد و در طرح ریزی عملیات امکان مانور احاطه ای برای تسهیل در آزاد سازی ارتفاعات بازی دراز ایجاد شد . عملیات با شرکت یگان های سپاه پاسداران و لشکر 81 زرهی ارتش در11 /6 /1360 در سه محور به اجرا درآمد. اهداف عملیات در محور شمالی ارتفاعات کوره موش در محورمیانی ارتفاعات بنه دستک و قراویز و در محور جنوبی قله های 1150 و 1100 بود .

عملیات پس از پنج روز ادامه داشت و در این مدت بخشی از کوره موش و چند قله قراویز آزاد شد و ارتفاع 1150 چندبار دست به دست شد اما دشمن با 35 بار پاتک مانع از تثبیت منطقه آزاد شده گردید .


 بر گرفته از یادداشت های یک خبرنگار از سفر به مناطق عملیاتی غرب 

(حسین زکریائی عزیزی) روزنامه جمهوری اسلامی

عملیات بیت المقدس از نگاه ناظران جهانی


فتح خرمشهر

عملیات پیروزمندانه بیت المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر پس از 575 روز گردید، ضربه اساسی و تعیین کننده ای بر پیکر دشمن وارد ساخت و تمامی معادلات، باورها و ذهنیتهایی را که در مورد توانایی و قابلیتهای نظامی جمهوری اسلامی ایران وجود داشت، تغییر داد. بسیاری از کارشناسان نظامی و تحلیلگران رسانه های خارجی، در برابر «سرعت عمل» و «ویژگیهای عملیاتی» نیروهای ایرانی به هنگام فتح خرمشهر، غافلگیر، مبهوت و شگفت زده شدند.

رادیو دولتی انگلستان که در شامگاه نهم اردیبهشت 1361 اعلام می کرد: «چنانچه ایرانیان در صدد بازپس گرفتن خرمشهر برآیند، سخت ترین «گردو» را برای شکستن برگزیده اند»، سرانجام ناچار شد سکوت خود را بشکند و طی گفتاری در روز پنجم خردادماه سال شصت و یک، یعنی دو روز پس از فتح خرمشهر توسط رزمندگان ایران اسلامی، حیرت زده اعلام کند: «از زمانی که خبرنگاران غربی از نیروهای عراقی در خرمشهر دیدن کرده و از روحیه خوب آنها گزارش داده اند، بیش از سه یا چهار روز نمی گذرد که ناگهان همه شهر از دست عراقی ها بیرون کشیده شد.»

 

در ساعت ده و پنجاه و پنج دقیقه بامداد چهارشنبه، چهارم خرداد ،1361 خبرگزاریهای بین المللی، در گزارشهایی که با عنوان «بسیار مهم» از بغداد به سراسر جهان مخابره کردند، برای نخستین بار ضمن استناد به بیانیه نظامی صادره از سوی حکام بغداد، اعلام داشتند که عراق «تلویحاً» به شکست خود اعتراف کرده است. به نوشته وزیر خارجه وقت جمهوری اسلامی ایران، خبرگزاری رسمی عراق ـ آی. ان. ا ـ طی یک اطلاعیه کوتاه ضمن آنکه از خرمشهر با عنوان «بندر خرمشهر» نام برد، اعلام کرد: «سخنگوی ارتش عراق اعلام کرده است بندر خرمشهر را ترک کرده و تا مرزهای بین المللی عقب نشینی کرده اند. خبرنگار عراق افزود که عقب نشینی نیروهای عراقی، از روز یکشنبه اول خرداد1361 آغاز شده بود.»

فتح خرمشهر

همین اطلاعیه تلکس بین المللی خبرگزاری عراق، عصر روز چهارم خرداد 1361 به صورت دیگری از سوی رادیو صوت الجماهیر بغداد به اطلاع افکار عمومی عراق رسانده شد: «یک سخنگوی ارتش عراق اعلام کرده است که نیروهای پیروزمند قادسیه صدام پس از آنکه تمامی حمله های قوای دشمن مجوس و نژادپرست فارس را در مناطق الخفاجیه (سوسنگرد) و الاحواز (اهواز) با اقتدار کامل دفع کردند... صبح روز 24/5/1982 (3/3/61) در یک جابه جایی تحسین برانگیز، عقب نشینی تاکتیکی (!) خود را از جبهه محمره (خرمشهر) با موفقیت کامل انجام داده اند.

 

مجد و افتخار بر لشکریان پیروزمند صدام حسین

این دعاوی درست در شرایطی از رادیوی دولتی بغداد پخش می شد که خبرگزاری آمریکایی «یونایتدپرس» در ساعت بیست و چهار و بیست و دو دقیقه همان روز، در گزارش ارسالی خود از بیروت، سربازان عراقی را در حال فرار توصیف کرد و نوشت:

«... سربازان در حال فرار عراق، سرگرم گریختن از خرمشهر و مناطق اشغالی هستند.»

دکترعلی اکبر ولایتی در کتاب تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران (صفحه104 ) با اشاره به تبلیغات سران دشمن می نویسد: «عراق به صراحت شکست خود را اعتراف نکرد و حتی مدعی بود که گوشمالی لازم را به انقلاب اسلامی ایران داده است و درنتیجه، چون ضرورتی احساس نمی کرد که نیروهایش بیشتر در خرمشهر بمانند، آنها را با درگیری به عقب کشیده است.»

پس از پخش گزارشهای مستند و خبری و تصاویر تهیه شده از جبهه خرمشهر توسط رسانه های ایرانی و خارجی که در آنها شکست نیروهای عراقی درقالب صفوف هزاران نفره اسرا و انبوه ادوات و تجهیزات منهدم شده یا به غنیمت درآمده دشمن، به گویاترین وجهی به نمایش درآمد، دیگر حتی کشورهای جنوب خلیج فارس نیز که همواره از صدام حمایت می کردند، اکنون به واهی بودن دعاوی حکام بغداد اذعان داشتند. اکنون حتی مردم عراق هم به ماهیت واقعی ماجرا وقوف یافته بودند و به خوبی می دانستند که صدام به خاطر شکست در جبهه محمره! جمع کثیری از زبده ترین فرماندهان خود، از جمله سرلشگر صلاحی قاضی ـ فرمانده سپاه سوم ارتش عراق ،... سرتیپ ستاد جواد اسعد شینته، فرمانده سابق لشگر سوم زرهی، سرهنگ دوم ستاد محسن عبدالله، فرمانده تیپ 12 زرهی ابن ولید، سرهنگ ستاد «شاکر العماری»، فرمانده تیپ ،104 سرتیپ «عطاءالله نوری الدنیمی» معاون سپاه سوم، سرهنگ «احمد زیدان»، فرمانده عملیات خرمشهر را تیرباران کرده است.

فتح خرمشهر

از طرف دیگر رژیم عراق برای فریب افکار عمومی و سرپوش گذاشتن بر شکست خود در عملیات بیت المقدس، اقدام به اعطای «مدال شجاعت»، «نشان لیاقت» و نشان «رافدین» به تعدادی از فرماندهان خود کرد. رادیو دولتی صدای آمریکا پس از پنج شبانه روز سکوت و امتناع از انعکاس خبر فتح خرمشهر توسط نیروهای ایرانی، سرانجام در «گزارش ویژه» 8/3/1361  خود می گوید:

«به رغم مشکلات تدارکاتی، نا آرامی های ناشی از انقلاب و کاهش تدریجی قدرت عملیات نیروی هوایی ایران، ماشین نظامی ایران به گونه ای اعجاب آور عمل کرد.»

روزنامه گاردین چاپ انگلستان درباره فتح خرمشهر می نویسد: «سقوط خرمشهر یعنی سقوط آخرین و مهمترین افتخار جنگی عراق که ایرانی ها با بازپس گرفتن آن، این برگ برنده را که به وسیله آن عراق می کوشید ایران را به پای میز مذاکره بکشاند، از دست بغداد ربودند.»

احمد متوسلیان، در تاریخ 7/3/61 در جلسه رده های مختلف فرماندهی تیپ 27 محمدرسول الله(ص)، در قرارگاه تاکتیکی تیپ 27 «دارخوین» این چنین به جمع بندی دستاوردهای عملیات «الی بیت المقدس» می پردازد: «در مورد عملیات اخیر گفتنی زیاد است؛ لیکن در یک تحلیل فشرده باید گفت که از لحظه سقوط رژیم طاغوت تا به امروز به تعبیر تمام خبرگزاریهای عمده، سابقه نداشت که چنین ضربه سیاسی مهلکی به منافع آمریکا وارد شود. فتح خرمشهر باعث شد توازن نظامی ای که آمریکا در منطقه برقرار کرده بود، به شدت به ضرر غرب برهم بخورد. وزیر امور خارجه آمریکا (الکساندر هیگ) رسماً در شورای امور خاورمیانه وزارت خارجه شان می گوید: «پیروزیهای اخیر ایران در جنگ با عراق برای آمریکا نگران کننده است و منافع غرب خصوصاً آمریکا را در منطقه به خطر انداخته است.»            

 

سایت شهید آوینی

 

جنگ به روایت سردار محمد کوثری(1)


سردار محمد کوثری
اگر بنی صدر خیانت نمی کرد و فرماندهانی این چنین منصوب نمی کرد ‏دشمن نمی توانست به این راحتی پیشروی کند

با شروع جنگ تحمیلی حاج محمد کوثری نیز چون دیگر فرزندان انقلابی این مرز و بوم، به همراه ‏دیگر اقشار مختلف مردم به سوی مناطق غرب و جنوب کشور عازم شد‏‎.‎

کوثری با قبول مسئولیت های مختلف در طول هشت سال دفاع مقدس همواره چون سربازی امین ‏بوده است که درخشان ترین مدال آن فرماندهی بسیجیان تهران در زمان تصدی فرماندهی لشکر 27 ‏محمد رسول الله(ص) در سه سال آخر جنگ و بیش از ده سال دوران سازندگی بوده است‏‎.‎

معاون عملیاتی سپاه 11 قدر در دوران فرماندهی شهید همت، جانشینی محور عملیاتی سومار و تیپ ‏رزهی 20 رمضان از دیگر مسئولیت های حاج محمد کوثری در حلول 84 ماه حضور مداوم در جبهه ‏های جنگ تحمیلی بوده است، بعد از لشکر محمد رسول الله نیز معاونت امنیت ستاد کل نیروهای ‏مسلح را راهبری و هدایت کرد تا امروز که با مسئولیت نائب رئیسی کمیسیون ‏امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با او به گفتگو نشستیم و ازایشان خواستیم مروری برایمان از ‏ناگفته های جنگ کند و او نیز اینگونه روایت کرد‏‎:‎

تشکیل سپاه به زمانی بر می گردد که بنی صدر از طرف حضرت امام (ره) به عنوان فرمانده کل قوا ‏شناخته شد و امام فرماندهی کل قوا را به او تفویض کرد (در بهمن ماه 1358 حکم ریاست جمهوری ‏بنی صدر تنفیذ کرد و در اسفند ماه 1358 فرماندهی کل قوا را تفویض کردند) بهتر است به کمی قبل ‏تر بر گردیم یعنی زمانی که خبرگان قانون اساسی تشکیل شد و خواستند قانون اساسی را بنویسند در ‏آن مقطع بنی صدر و همراهانش یعنی جبهه ملی و نهضت آزادی و به طور کلی کسانی که مخالف نظام ‏جمهوری اسلامی بودند، می گفتند باید «گارد ملی» تشکیل گردد نه سپاه پاسداران، اما در مقابل، ‏حضرت امام می فرمودند که باید سپاه پاسداران تشکیل شود، اختلاف از همان جا و همان زمان رخ ‏داد، یعنی کسانی که انقلابیون واقعی پیرو امام بودند می گفتند سپاه پاسداران، اما کسانی که ریگی در ‏کفش داشتند می گفتند گارد ملی، تفاوت در این بود که سپاه پاسداران و طرفداران تشکیل سپاه ‏خواهان حفظ ارزشهای انقلاب بودند و الگوی آنها ابا عبدالله الحسین بود و فرمانده مستقیم آن امام ‏‏(ره) اما در آن طرف بنی صدر و کسانی خواهان تشکیل گارد ملی بودند، به اسلام پایبند نبودند و می ‏خواستند ارگانی به وجود آورند که زیر نظر مستقیم خودشان باشد‎.‎

بنابر این اینکه گفته می ‏شود جهل داشته و خائن نبوده صحت ندارد بلکه خائن بوده و جنایت کرده، با همه این اوصاف سپاه ‏وارد میدان جنگ شد اما در همان جا هم بنی صدر می گفت که جنگ فرمول دارد و چنین چیزهایی و ‏شما بلد نیستید بجنگید و‎... ‎

سپاه پاسداران

اگر چه اردیبهشت 1358 سپاه تشکیل شد و رسماً کار خود را آغاز کرد و در این زمان  جنگ هنوز ‏رخ نداده بود اما حضرت امام(ره) چون آینده را می دید که استکبار و ضد انقلاب، انقلاب را رها نمی ‏کند، چون منافع بسیار زیادی از دست آمریکا گرفته شده بود، لذا نیروهایی می خواست که مقتدر ‏باشند و سپاه که بنیان و نیروهای اولیه اش از نیروهای انقلابی بودند، تشکیل شد‎.‎

از همان ابتدا در سپاه یک تفکری بود و آن اینکه سپاه باید 90% عقیدتی و 10% نظامی باشد، بودجه ‏ای به سپاه تخصیص داده نمی شد، پولی که به سپاه می دادند از صندوق قرض الحسنه جاوید بود، ‏سپاه اینگونه رشد کرد، اما درگیری سپاه با ضد انقلاب هر روز دامنه و وسعت بیشتری پیدا می کرد. ‏متوسط عمر حضور افراد در سپاه در اوایل 4 ماه بود و این به خاطر نداشتن امکانات، تجهیزات نبود. ‏آموزشهای لازم بود اما کم کم سپاه پر بارتر شد، در زمانی که جنگ بر ما تحمیل شد، سپاه «سلاح» آن ‏چنانی مانند توپ، تانک، خودرو و حتی سلاح عادی به اندازه کافی نداشت. مثلاً زمانی که من مرداد ‏‏58 به پاوه رفتم و از آنجا در سپاه ماندم اسلحه ای نبود، و اسلحه هایی که افراد از گاردیهای شاه در ‏زمان انقلاب گرفته بودند با خود می آوردند. اعزام نیرو توسط افرادی از جمله مقام معظم رهبری، ‏مرحوم خلخالی، هادی غفاری و ... صورت می گرفت‏‎. ‎

چون هیچ امکانات و تجهیزاتی نبود و بنی صدر که فرماندهی کل قوا را به عهده داشت به فکر این ‏نبود که جنگ شده و جنگ بر ما تحمیل شده و همه را بسیج و هماهنگ کند و به وحدت برساند، همه ‏اش به فکر این بود که اختلاف بیندازد و به ارتش هم ابلاغ کرده بود که یک دانه فشنگ به سپاه ندهند ‏چه برسد به اسلحه‎. ‎

همانطور که می دانیم طبق قانون اساسی فرماندهی ‏کل قوا بر عهده ولی فقیه می باشد اما از آنجا که بنی صدر جو سازی می کرد که نیروهای نظامی با او ‏مخالفند و از اوتبعیت نمی کنند و او نمی تواند اقدام لازم داشته باشد، امام فرماندهی را به او تفویض ‏کرد
بنی صدر

حضرت امام (ره) 5 مهر 1358 فرمان تشکیل ارتش بیست میلیونی بسیج مستضعفین را صادر کرد، ‏دیده می شود که تا یک سال بعد از این فرمان که 2 یا 3 ماه هم از جنگ گذشت چیزی به نام بسیج ‏نبود چون که بنی صدر اعتقادی به بسیج نداشت، حتی بعضی از افراد به تمسخر می گفتند که ما در ‏همین اندازه هم مانده ایم، حالا می خواهند ارتش 20 میلیونی راه اندازی کنند. نه تنها به سپاه امکاناتی ‏نمی دادند، به خاطر اینکه زیر نظر امام بود، بنی صدر سپاه را قبول نداشت. حتی آن زمانی که فرماندهی ‏کل قوا بود، سپاه و بسیج را هم قبول نداشت. 

 از طرف دیگر بنی صدر جو سازی می کرد که ‏نیروهای مسلح نمی گذارند که من کار کنم و امام هم فرماندهی کل قوا را به او واگذار کرد. البته امام ‏امت(ره) از بنی صدر ترس و واهمه ای نداشت از اینکه فرمانده کل قوا هم به او تفویض کند، و با ‏اینکه درباره او شناخت داشت اما هراسی نداشت، همانطور که می دانیم طبق قانون اساسی فرماندهی ‏کل قوا بر عهده ولی فقیه می باشد اما از آنجا که بنی صدر جو سازی می کرد که نیروهای نظامی با او ‏مخالفند و از اوتبعیت نمی کنند و او نمی تواند اقدام لازم داشته باشد، امام فرماندهی را به او تفویض ‏کرد، امام در زمان حکم ریاست جمهوری به بنی صدر   همه نصیحت ها را گوشزد کرد ولی از آنجا ‏که فکر او و حتی تمام وجودش وابسته به استکبار بود، مخالفت می کرد و تفرقه افکنی می کرد ولی از ‏آنجا که کسی نتوانسته بود ثابت کند، نمی توانستند اقدامی انجام دهند اگر چه حرکاتش زیر نظر بود و ‏متوجه نیز شده بودند که عامل استکبار است و بعداً هم اظهر من الشمس شد.

بنابر این اینکه گفته می ‏شود جهل داشته و خائن نبوده صحت ندارد بلکه خائن بوده و جنایت کرده، با همه این اوصاف سپاه ‏وارد میدان جنگ شد اما در همان جا هم بنی صدر می گفت که جنگ فرمول دارد و چنین چیزهایی و ‏شما بلد نیستید بجنگید و‎... ‎

ادامه دارد...

منبع: هیات رزمندگان اسلام

تنظیم برای تبیان: حسین رحمانی

 

رسول قبل از عملیات «والفجر 5» می‌دانست که بر نمی‌گردد


شهید

قبل از عملیات «والفجر 5 » از رسول پرسیدم «کی بر می‌گردی؟»، نگاه معنا داری به من کرد و گفت«دیگه بر نمی‌گردم».

به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت خبرگزاری فارس، بهمن حیدری‌فر، همرزم و دوست شهید «رسول‌الله دمیاد»، به معنویت وی اشاره می‌کند و می‌گوید: شهید رسول‌الله مسئول مخابرات گروهان شهادت بود و عملیات والفجر 5، آخرین عملیات وی بود که شربت شهادت را نوشید.

وی ادامه می‌دهد: انگار خودش می‌دانست که در آن عملیات به آرزویش خواهد رسید چون قبل از عملیات «والفجر 5» از رسول پرسیدم «کی بر می‌گردی؟»، نگاه معنا داری به من کرد و گفت «دیگه بر نمی‌گردم».

حیدری‌فر اظهار می‌دارد: من و رسول در زمان عضویت در بسیج، موظف بودیم بازرسی اتومبیل‌ها را انجام دهیم. یک‌بار به یک ماشینی ایست دادیم اما راننده ماشین توقف نکرد و به حرکت خود ادامه داد.

وی می‌افزاید: رسول با صدای خیلی بلند به ماشین ایست داد تا راننده توقف کرد. وقتی راننده از ماشین پیاده شد، شروع به فحاشی کرد.

حیدری‌فر ادامه می‌دهد: رسول با آرامشی عجیب به راننده گفت «چرا وقتی بچه‌ها ایست دادند، ماشین را متوقف نکردی؟» راننده پاسخ داد

«خانمی که در ماشینم نشسته باردار است و می‌خواهم او را به بیمارستان برسانم. اگر خواهر خودت بود، ماشین را متوقف می‌کردی؟»

وی می‌گوید: رسول با اعتماد به نفس عجیبی جواب داد«بله ماشین را متوقف می‌کردم چراکه به جای این صحبت‌ها و ناراحتی‌ها کارم انجام شده بود و مسیرم را ادامه می‌دادم».

عملیات مرصاد

 

عملیات والفجر 5

رمز عملیات: یازهرا (س)

هدف عملیات: آزاد سازی ارتفاعات منطقه ی چنگوله

منطقه عملیاتی: منطقه ی چنگوله (حدفاصل مهران و دهلران)

تاریخ شروع: ساعت 00/24  -  27/11/1362

نتایج عملیات

مناطق آزاد شده:

وسعت منطقه آزاد شده : 110 کیلومتر مربع

ارتفاعات بندپیر علی، تنگه ی چنگوله، تونل، چغاعسکر و عباس عظیم

پاسگاه های شمالی، عین عبد، طارق و الرباغی عراق

شهرک های یک سایه، آل یاسین و روستای شیخ احمر

تسلط بر جاده ی طیب -  بدره ی عراق

تجهیزات منهدم شده ی دشمن:

40 دستگاه تانک و نفربر

مقدار زیادی سلاح سبک و نیمه سنگین

2 فروند هلی کوپتر

دهها دستگاه خودرو نظامی

10 انبار مهمات

یگان های منهدم شده ی دشمن:

تیپ بازسازی شده 4 گارد مرزی، یک واحد کماندویی، تیپ 4 کوهستانی

یک گردان تانک از تیپ 50 زرهی لشگر 12

تعداد کشته و زخمی های دشمن: بیش از 3600 نفر

تعداد اسراء: 170 نفر

غنائم:

دهها دستگاه تانک و نفربر

تعدادی خودرو نظامی

مقدار زیادی سلاح سبک و نیمه سنگین

 

والفجر مقدماتی، مقدمه شکست عراق


تانک

نام‌ عملیات: والفجر مقدماتی‌  

زمان‌ اجرا: 11/18 /1361

تلفات‌ دشمن‌:4620 (کشته، زخمی‌ و اسیر)

رمز عملیات: یا الله‌ -   یا الله‌ -   یا الله‌ 

مکان‌ اجرا: منطقه‌ عمومی‌ فکه‌ 

ارگان‌های‌ عمل‌کننده:  رزمندگان‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و نیروی‌ زمینی‌ ارتش‌ جمهوری‌ اسلامی‌ 

اهداف‌ عملیات: تصرف‌ پل‌ غزیله‌ و پیشروی‌ به‌ سوی‌ شهر العماره‌ عراق‌

در این‌ عملیات‌ بیش‌ از80  دستگاه‌ تانک‌ و نفربر،120  دستگاه‌ خودرو و تعداد زیادی‌ سلاح‌ سبک‌ و نیمه‌ سنگین،5  فروند هواپیما منهدم‌ و4620  نفر از نیروهای‌ دشمن‌ کشته، زخمی‌ و اسیر شدند.

عملیات‌ «والفجر مقدماتی» با هدف‌ تصرف‌ پل‌ «غزیله» و سپس‌ پیشروی‌ به‌ سوی‌ شهر «العماره» عراق‌ طرح‌ ریزی‌ شده‌ بود. البته‌ انجام‌ عملیات‌ محرم‌ دسترسی‌ به‌ این‌ مهم‌ را آسان‌ جلوه‌ می‌داد.

دراین‌ عملیات ‌48 گردان‌ از سپاه‌ و16  گردان‌ از ارتش‌ به‌ مصاف ‌80  گردان‌ از عراق‌ رفتند. در ساعت ‌21 و 30  دقیقه‌  18بهمن‌ ماه‌1361  رمز عملیات‌ از قرارگاه‌ «خاتم‌الانبیا» به‌ گوش‌ رزمندگان‌ مستقر در خطوط‌ «فکه» رسید:

 «یاالله‌ یا الله‌ یا الله». حمله‌ از سه‌ محور آغازشد و نیروها در تاریکی‌ مطلق‌ شب‌ به‌ منظور شکستن‌ خطوط‌ دفاعی‌ دشمن‌ پیش‌ رفتند. نکته‌ قابل‌ ملاحظه‌ در این‌ عملیات، موانع‌ ایذایی، استحکامات، کانال‌های‌ عمیق‌ و متعدد و وجود میدانهای‌ مین‌ فراوان‌ و گوناگون‌ دشمن‌ در دشت‌های‌ رملی‌ و خشک‌ بود که‌ عراق‌ طی‌ چند ماه‌ کوشش‌ آنها را فراهم‌ آورده‌ و چیده‌ بود. این‌ عوامل‌ سبب‌ کندی‌ حرکت‌ یگانهای‌ خودی‌ شده‌ و در نتیجه‌  با وجود شکسته‌ شدن‌ خط‌ دشمن، نیروها به‌ یکدیگر ملحق‌ نشده‌ و همان‌جا در عمق‌ موانع‌ و خطوط‌ دشمن‌ موضع‌ گرفتند. این‌ موضوع‌ با روشنایی‌ سپیده‌ دم‌ مشکل‌ را دو چندان‌ کرد. عراقیها هر آنچه‌ از عملیات‌ رمضان‌ و حمله‌های‌ مشابه‌ درس‌ گرفته‌ بودند، از ‌ لایه‌های‌ تو در تو و پیچیده‌ دفاعی در عملیات‌ والفجر مقدماتی‌ (فکه) به‌ کار بستند. از آنجا که‌ انجام‌ این‌ حمله‌ با روزهای‌ دهه‌ فجر سال‌1361  مقارن‌ شده بود، پیش‌بینی‌ می‌شد که‌ در سرنوشت‌ جنگ‌ تاثیرگذار باشد، ولی‌ چنین‌ نشد و پسوند «مقدماتی» بر عملیات‌ «والفجر» گذاشته‌ شد.

شهید حسن باقری

در آستانه‌ این‌ عملیات‌ «غلامحسین‌ افشردی» معروف‌ به‌ «حسن‌ باقری» فرمانده‌ اطلاعات‌ و عملیات‌ قرارگاه‌ خاتم‌الانبیا و فرمانده‌ نیروی‌ زمینی‌ سپاه‌ و چند تن‌ دیگر از جمله‌ «مجید بقایی» فرمانده‌ قرارگاه‌ کربلا به‌ شهادت‌ رسیدند. 

در این‌ عملیات‌ بیش‌ از80  دستگاه‌ تانک‌ و نفربر،120  دستگاه‌ خودرو و تعداد زیادی‌ سلاح‌ سبک‌ و نیمه‌ سنگین،5  فروند هواپیما منهدم‌ و4620  نفر از نیروهای‌ دشمن‌ کشته، زخمی‌ و اسیر شدند.

منبع: سایت ساجد