در اواخر مرداد 1358 و در جریان پاکسازی منطقه کردستان از ضد انقلاب و به دنبال محاصره شهر پاوه شهید دکتر چمران به همراه نیروهای پاسدار معروف به"دستمال سرخها» به فرماندهی«شهید علی اصغر وصالی» توانستند پس از چند روز درگیری در حالیکه روزه دار بودند منطقه را از لوث وجود ضد انقلاب پاک کنند که در این درگیری ها خون مطهر عده ای از جمله 25 پاسدار مجروح بیمارستان پاوه که بی رحمانه بدست ضد انقلاب به شهادت رسیدند، تقدیم آرمانهای انقلاب گردید.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در تاریخ 22 بهمن 1357 برخی از شهرهای کشور دچار بحران شده و تعدادی از افراد شورشی و ضد انقلاب در برخی از شهرهای مرزی دست به تحرکات نظامی و ترور مردم بی دفاع و شخصیت های فرهنگی و سیاسی زدند. در کردستان، ترکمن صحرا، آذربایجان و خوزستان گروههایی به نام خلق کرد، ترکمن وعرب بوجود آمده بودند و روند جداسازی را دنبال می کردند. در این موقعیت کردستان به دلیل وجود احزاب ضد انقلاب بیشتری وضعیت خطرناک تر و بحرانی تری را پیشرو داشت به طوری که حتی در سنندج دولت خودخوانده ای به رهبری «شیخ عزالدین حسینی» و «قاسملو» تشکیل داده بودند.
در تاریخ 23 مرداد نیروهای حزب دموکرات کردستان به پاوه حمله کردند و این شهر را به محاصره در آوردند و با آتش خمپاره راههای منتهی به شهر را مسدود و حلقه محاصره را تنگ تر کردند.
علیرغم مقاومت نیروهای « دستمال سرخ»، نیروهای ضد انقلاب کرد پیشروی کرده و چند نقطه شهر را به تصرف خود در آوردند که در صورت ادامه پیشروی و تسلط ضد انقلاب به شهر پاوه، راه نفوذ آنان به کردستان نیز باز می شد به همین دلیل با درخواست شهید وصالی از مرکز جهت اعزام نیروی کمکی، در تاریخ 25 مرداد شهید دکتر مصطفی چمران -که در آن زمان معاون نخست وزیر دولت موقت بود- همره با شهید تیمسار فلاحی فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، ابو شریف فرمانده عملیات سپاه با بالگرد وارد پاوه شدند و پس از چند ساعت شهید فلاحی و ابوشریف به کرمانشاه بازگشتند و از آنجا که جنگ به صورت مردمی بود نیروهای دکتر چمران در ترکیب مردم جای گرفتند و نبرد را ادامه دادند.
در روز جمعه 26 مرداد 58 مصادف با آخرین جمعه ماه مبارک رمضان؛ «روز قدس»، درگیری و محاصره با قطع آب و برق و کمبود مهمات و اسلحه شدت گرفت.
به دلیل عدم آمادگی نیروهای انقلابی طی چند روز تمام شهر به جزء ساختمان ژاندارمری به اشغال نیروهای ضد انقلاب در آمد و آنان با اشغال شهر به تنها بیمارستان پاوه وارد شدند و مدافعان مجروحی که در آن بستری بودند را به فجیع ترین وضع به شهادت رساندند و بیمارستان را به آتش کشیدند. بدین ترتیب شهر تا آستانه سقوط کامل پیش رفت و اندک نیروهای باقی مانده در ژاندارمری در خطر اسارت بودند.
در این میان یک فروند بالگرد که از کرمانشاه مأموریت داشت تا با عبور از فراز منطقه اشغال شده به مدافعان محاصره شده مهمات برساند به هنگام بازگشت در حالیکه چند مجروح را نیز حمل می کرد بر اثر اصابت به کوه منهدم شد و همه سرنشینان آن به شهادت رسیدند. این حادثه روحیه قوای خودی را تضعیف کرد و موجب تقویت روحیه ضد انقلاب شد.
با وجود اینکه هزاران نفر از مردم جهت دریافت سلاح و اعزام به پاوه به نخست وزیری مراجعه می کردند و حتی از گوشه و کنار دنیا، سیل تلگراف و تلفن سرازیر شده بود و اهمال و بی توجهی دولت را نسبت به تحرکات ضد انقلاب در کردستان زیر سوال برده بودند، اما دولت موقت درمقابله با جریان ضد انقلاب کردستان معتقد به برخورد مسلحانه نبود به همین دلیل از اعزام نیرو به این منطقه ممانعت می کرد و اعتقاد داشت که این مسئله با خروج نیروهای انقلابی کمیته و سپاه از کردستان با مذاکره حل می شود، غافل از اینکه با این راه حل در واقع کردستان کاملا در اختیار آنان قرار می گرفت و رادیو حزب دموکرات در یک عملیات روانی به نقل از قاسملو دبیر کل این حزب اعلام کرد که دکتر مصطفی چمران -در گروگان آنهاست.
در تاریخ 27 مرداد 58 با صدور فرمان تاریخی حضرت امام (ره) مبنی بر لزوم شکست حصر پاوه مقاومت نیروهای انقلابی مضاعف شد و مردم کرمانشاه نیز پس از این پیام با ابزار آلات بعضا غیرجنگی به سوی پاوه حرکت کردند، هجوم مردم و نیروهایی که به سمت پاوه می آمدند باعث عقب نشینی ضد انقلاب و شکست حصر پاوه شد. متن این فرمان که از رادیو پخش شد در واقع مهلت 24 ساعته ای بود که امام به دولت و ارتش جهت شکست حصر پاوه و پاکسازی منطقه از لوث ضد انقلابیون داد. امام خمینی(ره) در بخشی از پیام خود فرمود:
بدین ترتیب در 28 مرداد 58 نیروهای مسلح ارتش وارد پاوه شدند و نقاط حساس نیز به دست نیروهای سپاه پاسداران افتاد و مهاجمین با تخلیه مناطق حساس شهر به ارتفاعات اطراف گریختند و عملیات پاکسازی با تعقیب آنان ادامه پیدا کرد. از مجموع 180 پاسدار اعزامی از تهران و اصفهان بیش از 150 تن از آنان زخمی و یا به شهادت رسیدند.
در این راه شهیدان والا مقامی چون دکترمصطفی چمران، اصغر وصالی، ابراهیم همت، محمد بروجردی، کاظمی، حسین خرازی، آبشناسان، علی صیاد شیرازی و دلیر مردان نام آشنای دیگری با تلاش خالصانه خویش سعی وافر در پاکسازی این خطه تابناک ایران اسلامی نمودند.
منبع:ساجد
عنوان : راضی نیستم حرف کسی را بزنید
راوی :خانواده شهدا
منبع :سیره شهید دکتر بهشتی
منزل
که میآمد همیشه بحث بود و کتاب و مطالعه. حساب این نبود که کسی
بیایددور هم جمع بشوند دروغ بگویند، بخندند یا غیبت کنند، حتی حاضر
نمیشدکوچکترین حرفی پشت سر همین بنیصدر یا دشمنهای دیگرش بزند،
اگرکوچکترین حرفی هم زده میشد، فوراً ناراحت میشد، اخم میکرد و
میگفتحرف دیگر نداریم بزنیم؟ اگر حرفی نداریم برویم دنبال کار و
مطالعه. من راضینیستم حرف هیچکس را بزنید شما بهجای اینکه
بنشینید پشت سر این یا آن حرفبزنید، بگویید خدا به راه راست
هدایتش کند. با وجود اینکه اینها این همه دشناممیدادند، این همه
حرف میزدند، اصلاً هیچ وقت قلبش، وجدانش قبول نمیکردکسی بنشیند
پشت سر آنها حرف بزند.
همسر شهید بهشتی
عنوان : باید برنامهریزی برای حکومت آینده بکنیم
راوی :خانواده شهدا
منبع :سیره شهید دکتر بهشتی
قبل
از انقلاب به خاطر دارم آقای بهشتی برخلاف بعضی که تفکر اعتقادی
آنها جنبهحکومتی نداشت به من میگفتند باید برنامهریزی کنیم که
اگر حکومتی جدیدبهوجود آمد و شکل گرفت مطالب دستهبندی شدهای
دراختیار داشته باشیم و برهمین اساس احساس میکردند کارگزاران
آینده نظام باید افکار و اندیشههایمشترک داشته باشند و در این جهت
باید بحثهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسیآنها بر محور نظام و حکومت
اسلامی دستهبندی شود لذا در این جهت برنامهریزیکردند و خودشان با
جمعی که اطلاعات اقتصادی داشتند این اطلاعات رادستهبندی کردند و
به مجلس، دولت و قوه قضاییه که میخواستند وارد این مسائلبشوند
میدادند.
سید علیرضا بهشتی
عنوان : یک تنه با همه بحث میکرد
راوی :خانواده شهدا
منبع :سیره شهید دکتر بهشتی
آیتالله
بهشتی قدرت استدلال فوِالعادهای داشت و با صبر و حوصلهاستدلالهای
خود را مطرح میکرد. بعد از دستگیری امام جلسهای در دستگرد
خیاراصفهان در باغی که متعلق به دایی پدرم بود تشکیل شد.
آیتالله بهشتی جمعی ازسیاسیون اصفهان و مرحوم شهید آیت و پدرم
حضور داشتند. در این میهمانی یاجلسه که از صبح تا عصر به طول
انجامید بین آیتالله بهشتی از یک سو و بقیه کههمه تحصیلکرده،
دکتر و کارکشته مسائل سیاسی بودند بحث داغی درباره مسائلنهضت،
جریان جبهه ملی، آیتالله کاشانی و مظفر بقایی و... در گرفت و
آقایبهشتی با حوصله و استدلال یک تنه بر همه تفوِ داشت.
سید علیرضابهشتی
عنوان : نباید حرمت ماه رمضان از بین برود
راوی :خانواده شهدا
منبع :سیره شهید دکتر بهشتی
ماه
رمضانی بود که برادرم با جمعی از همراهانشان برای بازدید به
اصفهان آمدند.خواهر بزرگترم که میدانست مسافر هستند برای آنها
ناهاری تهیه کرد و مقداری آبهندوانه گرفت که با توجه به گرمی
هوا میل کنند. برادرم وقتی بوی غذا را شنیدپرسید برای چی غذا درست
کردهاید؟ خواهرم گفت مگر شما مسافر نیستید؟ برادرگفت چرا ولی معنای
مسافر بودن این نیست که در ماه رمضان سفره بیندازیم و غذابخوریم
و حرمت ماه رمضان را از بین ببریم. بعد خود و همراهانشان مقداری
آبهندوانه خوردند و منزل را ترک کردند.
زینت السادات بهشتی