در مورد جنگ تحمیلى و علل وقوع آن، پذیرش قطعنامه و... در داخل کشور بحثهاى زیادى صورت گرفته که اکثر آنها از منظر درونى و توسط تئوریسینهاى داخلى انجام شده است . در مطلب زیر، نویسنده براى روشن شدن هر چه بیشتر ذهن نسل جوان در مورد واقعیات جنگ کوشیده است تا تحلیل هاى سیاستمداران خارجى را نیز در مورد جنگ مورد بررسى قرار دهد.
تاکنون نظریه پردازان و تحلیلگران بسیارى علل آغاز جنگ را به طور گسترده بررسى کردهاند. در این مقاله نیز دیدگاههاى تنى چند ازمحققان و شخصیتها را در خصوص علل وقوع جنگ به اجمال و با توجه به منابع موجود بررسى خواهیم کرد. لازم به تذکر است که بیان دیدگاههاى زیر هرگز به معنى قبول و تأیید کامل آراى ارائه شده نیست و تنها با هدف آگاهى بیشتر مخاطبان صورت مىگیرد.
شهرام چوبین، مدیر بخش پژوهش مرکز سیاستهاى امنیتى در ژنو، شروع جنگ را غیرمنتظره نمى داند. وى در خصوص آثار بدست آمده از انقلاب ایران معتقد است که تغییر وسیع در کشور و به حاکمیت رسیدن رژیم انقلابى و همچنین ادعاهاى آن مبنى بر صدور انقلاب، لاجرم به ثبات منطقه زیان مىرساند. به نظر چوبین یکى دیگر از دلایل وقوع جنگ عدم توجه به توازن نظامى بین دو کشور بود. توازن نظامى پیش از انقلاب به سود ایران بود، ولى پس از انقلاب به دلیل عدم استحکام حکومت، نیروهاى مسلح ایران وضعیت نابسامانى داشتند و هیچ کدام از ابرقدرتهاى بزرگ جهان نیز از حکومت انقلابى ایران حمایت نمىکردند.
به عقیده پروفسور رمضانى ، استاد بازنشسته دانشگاه ویرجینیا در آمریکا که تألیفاتى نیز در مورد ایران دارد، جنگ عراق علیه ایران واکنشى بود نسبت به تهدیدى که کشورهاى عربى - و به ویژه عراق - از اصولگرایى و بنیادگرایى اسلامى در ایران احساس مىکردند. او مىگوید: «صدام با توجه به ویژگىهاى فردى و شخصى خود و معضل ژئوپلتیکى عراق مى خواست خلأ قدرت ناشى از سقوط شاه و شکلگیرى روندجدید در خاورمیانه را بازسازى کند.
به عقیده پروفسور رمضانى، صدام از پیامدهاى انقلاب ایران، از جمله تضعیف و به حاشیه راندن رادیکالیسم عراق و هویت ناسیونالیسم عربى ناخشنود بود و به همین منظور جنگ را آغاز کرد.
جیمز بیل، استاد علوم سیاسى و رئیس کالج ویلیام مرى دانشگاه ویرجینیا در آمریکا، دلیل واقعى جنگ را درگیرى سیاسى براى دست یافتن به برترى و تسلط بر خلیج فارس مىداند و مىگوید: « رژیم صدام خواستار استیلاى سیاسى بر منطقه بود و همچنین نابودى انقلاب ایران که آن را تهدیدى علیه وضعیت سیاسى کشورهاى منطقه مىدانست.»
توضیحات ریچارد نیکسون، رئیس جمهورى پیشین آمریکا درباره جنگ ایران و عراق، متأثر از فضاى دوران جنگ سرد و نظام دوقطبى جهان است. تغییر رفتار عراق به همان اندازه انقلاب اسلامى موازنه قوا را در منطقه بر هم زده بود . به عقیده نیکسون استراتژى آمریکا در دهه 1970 مهار عراق رادیکال با اتکا بر ایران بود و در سالهاى 1980 باهدف مهار انقلاب اسلامى با اتکا به عراق طراحى و جنگ عراق علیه ایران نیز به همین منظور آغاز شد.
آنتنى کردزمن، مدیر مؤسسه بررسىهاى استراتژیک در آمریکا مىگوید: «جنگ ایران و عراق برآیند عوامل تاریخى، فرهنگى و نظامى متعددى بوده است، مانند اختلافهاى تاریخى طولانى بین دو فرهنگ و دو ملت عرب و عجم و نیز شخصیتها و نوع جهان بینى رهبران دو کشور و همچنین اختلافهاى جغرافیایى مانند کنترل راه آبى اروند و کنترل نقاط پدافندى مهم در طول مرز زمینى. به ویژه در مناطق وصولى به بغداد و... ، کردزمن علاوه بر اختلاف مرزى میان دو کشور، به تصورات ایران و عراق نسبت به هم نیز اشاره مىکند و مىنویسد: «عراقىها بر این باور بودند که براى سلطه بر خلیجفارس و خاتمه حوادث آن زمان ایران، باید با زور وارد عمل شد.»
فولر، نویسنده و تحلیلگر سابق سازمان سیا و متخصص در امور جهان اسلام که هم اکنون عضو مؤسسه تحقیقات رند [RAND] وابسته به وزارت دفاع آمریکاست نیز مانند آنتنى کردزمن منازعات مرزى و سیاسى و تاریخى را از علل اصلى آغاز جنگ مىداند. او در توضیح این نظریه به بررسى دوره هاى مختلف مىپردازد و چنین نتیجه مىگیرد که مناسبات دو کشور با نظام پادشاهى نسبتاً هماهنگ بود. اما با وقوع انقلاب در عراق صحنه سیاست هاى منطقه اى به کلى دگرگون شد و این موازنه تغییر کرد و با انقلاب ایران و ظهور نیروى جدید برآمده از تشیع، ملىگرایى ایران و جنبش تودهاى حقیقى، مرحله جدیدى شکل گرفت که با توجه به اختلافهاى تاریخى و مرزى، در نهایت به شروع جنگ انجامید.
ابوغزاله، وزیر دفاع مصر در طول دوران جنگ ایران و عراق، در کتاب خود درباره جنگ عراق و ایران نوشته است: «جنگ ایران و عراق، جنگ بین عرب و فارس بود، که ریشه تاریخى آن به صدها سال قبل بازمى گردد. وى به تأثیر انقلاب در تغییر توازن منطقه مىپردازد و حرکت عراق را استفاده از فرصتى مناسب و تکرار نشدنى براى بازیابى نقش ژاندارم منطقه خلیجفارس پس از سقوط شاه مىداند.
ابوغزاله همچنین احتمال صدور انقلاب به کشورهاى خلیجفارس و ترس دولتهاى آن ها را عامل پشتیبانى بى حد و حصر مالى کشورهاى عربى از صدام معرفى مى کند و معتقد است تشکیلات نظامى ایران به هنگام شروع جنگ بسیار ضعیف بود و همین ضعف صدام را به جنگ علیه ایران ترغیب کرد.
سامرانى، از افسران ارتش عراق که در گذشته مسئول میز ایران در سرویس اطلاعاتى عراق بود و بعدها از عراق متوارى شد و به گروههاى اپوزیسیون عراق پیوست، مىگوید: «پس از پیروزى انقلاب اسلامى، رژیم عراق تصور مىکرد اگر تشنجات و بحران حاکم بر روابط عراق و رژیم ایران به داخل ایران هدایت نشود، این بحران به داخل عراق سرایت مىکند.
رژیم عراق به این نتیجه رسیده بود که فرصت طلایى لازم براى رهایى از نفوذ ایران در عراق و زمینههاى لازم براى ابطال معاهده 1975 الجزایر و برگشت کامل حاکمیت و سلطه بر اروند رود بر مبناى معاهده 1937 و تعدیل خط مرزى و پشتیبانى از عرب هاى اهواز به منظور شروع یک انقلاب و برافروختن آتش فتنههاى قومى در بلوچستان و کردستان و... به منظور سرنگونى رژیم جمهورى اسلامى فراهم شده است.»
افرایم کاراش، از محققان و تحلیلگران یهودى امور نظامى که در مورد جنگ ایران و عراق نیز بررسى هاى متعددى کرده است، انقلاب ایران را با انقلاب فرانسه و روسیه مقایسه مىکند و معتقد است که آرمانهاى جدید انقلاب و مخالفت ایران با وضع جهان اسلام در آن زمان و نیز از هم گسیختگى ساختار نظامى ایران از عوامل اصلى جنگ بود.
کاراش مىافزاید: «از سوى دیگر تلاش و علاقه رژیم عراق براى تجزیه ایران نیز از دیگر دلایل بروز جنگ به شمار مىآمد.»
به عقیده وى در سال 1979 و پیروزى انقلاب، صدام دیگر نمىتوانست برترى ایران را که منجر به امضاى قرارداد الجزایر در سال 1975 شده بود تحمل کند، زیرا به رسمیت شناختن این برترى به سقوط تدریجى رژیم بعث منجر مى شد و لذا عراق ترجیح داد از برترى نسبى خود استفاده کند، زیرا براى نخستین بار در 10 سال اخیر برترى قواى نظامى با عراق بود.
پروفسور امیت اوزداغ، رئیس مرکز مطالعات استراتژیک اوراسیا در ترکیه، دیدگاههاى خود را در چارچوب پاسخ به این پرسش بیان مى کند که چرا در خاورمیانه تنشهاى گذرا به تخاصم تبدیل مى شود به عقیده وى تاریخ نظامى منطقه مشحون از سیستمهاى دیرپاى تاریخى، فرهنگى و سیاسى است که استفاده از نیروى نظامى را در حل مسائل سیاسى موجه جلوه مىدهد. اختلافهاى قومى، مذهبى و نژادى در اغلب اوقات ریشه این رقابتها بوده است که در نهایت به اجماع سیاسى و بسیج عمومى براى جنگ مىانجامید.
بر اساس آراى مارتین کرامر که طرح بنیادگرایى را در دانشگاه شیکاگو مورد بررسى قرار داده و بخشى از نتایج تحقیقات خود را منتشر کرده است، انگیزه اصلى عراق در منطقه، مقابله با انقلاب ایران بوده است.
کرامر مىنویسد: «کشورهایى مانند عراق و شیخ نشینهاى حاشیه خلیجفارس که از تأثیر انقلاب اسلامى بر سرزمینهاى خود آگاه بودهاند، اراده و امکانات لازم را براى فرونشاندن شعله انقلابهاى محلى که در همدلى با انقلاب ایران به وقوع پیوسته بودند، در اختیار داشتند. عراق نیز جنگ خود را با همین انگیزه آغاز کرد.»
دکتر احمد الموصللى، استاد دانشگاه آمریکایى بیروت نیز مانند کرامر بحث بنیادگرایى اسلامى در ایران و مخالفت دولتهاى دیکتاتورى در کشورهاى عربى و احساس خطر غرب از آن را از دلایل اصلى آغاز جنگ مىداند.
وى مى نویسد که انقلاب اسلامى ایران، امید بازگشت جایگاه اسلام و حکومت اسلامى را در جنبشهاى اسلامى زنده کرد و همین مسأله زنگ خطر را براى غرب و بویژه آمریکا و همچنین شوروى سابق به صدا در آورد. به همین دلیل غرب با تحمیل جنگ درصدد برآمد تا زمینههاى پیدایش سیاسى حکومت اسلامى را از بین ببرد و شوروى نیز در قبال جنگ با سکوت خود عملاً از جنگ عراق علیه ایران حمایت کرد.
بوتل، از پژوهشگران انجمن ایران شناسى فرانسه، معتقد است که این جنگ را نمىتوان به عوامل تاریخى، سوق الجیشى، سیاسى و یا نظامى حاکى از قدرت طلبى دولت، حکومت، حزب یا رژیم و یا گروهى از طرفین درگیر، محدود کرد. بوتل در بررسى خود، منطق جنگ و سازوکارهاى آن را در متن تحولات جامعه ایران جست وجو مىکند، ولى در این مورد توضیح چندانى نمىدهد. توجه به نقش انقلاب و ریشه دگرگونى در جامعه ایران و اثر آن بر ملت ایران مانند امت اسلامى و شهادت طلبى و حکومت حق و ... از ویژگىهاى نظریه بوتل است.
جودیت مرى و دورى میلروى، نویسندگان کتاب معروف «صدام حسین و بحران خلیج فارس» که در آن کتاب بیشتر به شخصیت و ماهیت صدام در تجاوز به ایران و سپس کویت تأکید دارند، معتقدند: «ترکیبى از جاه طلبى و ترس، عامل تجاوز عراق به ایران بوده است. بدین معنا که جاه طلبى براى تبدیل عراق به قدرت برتر خلیجفارس و ترس به دلیل هراس از شیعیان منجر به تجاوز عراق به ایران شد.»
این دو نویسنده همچنین مىافزایند: «همه دولتهاى عرب اطراف خلیج فارس از جانب ایران احساس خطر مىکردند و صدام از این احساس خطر سیاسى از ایران، براى پىریزى برترى عراق در منطقه سود برد و پیشنهاد کرد تا نقش محافظ امیرنشینهاى ضعیف عرب را برعهده بگیرد.»
به عقیده جودیت مرى و دورى میلروى صدام سه هدف عمده براى آغاز جنگ در سر داشت:
1- ضمیمهکردن شمال شرقى اروند رود به عراق
2ـ تجزیه خوزستان و الحاق آن به خاک عراق
3ـ شعله ور کردن قیام در میان اقوام غیرفارس ایران و در نهایت سرنگونى حکومت اسلامى
با بررسى بخشى از آراى موجود درباره علل وقوع جنگ، در یک جمع بندى کلى به نظر مىرسد نقطه اشتراک تمامى نظریه ها، تأکید بر انقلاب و نیز پیامد آن به عنوان بستر اصلى وقوع جنگ و تحریک اختلافات مرزى در پى خلأ قدرت و تلاش عراق براى جبران آن بوده است. در واقع کانون درگیرى همان وقوع انقلاب اسلامى بیان شده است. انقلاب اسلامى ایران به دلیل ماهیت دینى و آزادى طلبىاش با منافع امپریالیسم غرب و بلوک شرق در تضاد بود. در نتیجه حذف انقلاب اسلامى و حکومت اسلامى نقطه اشتراک خواستههاى ابرقدرتهاى شرق و غرب در آن زمان بوده است.
منابع:
1ـ اجتناب پذیرى از جنگ، محمد دروریان، مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامى،
1381.
2ـ پژوهشکده علوم دفاعى دانشگاه امام حسین (ع)، مجله سیاست دفاعى (ویژه نامه جنگ تحمیلى)، شماره ?? و ،?? سال چهارم، مصاحبه با محسن رضایى.
3ـ تصاعد در جنگ ایران و عراق، فیلیپ سابین و افرایم کارش، مجله سیاست دفاعى؛ پائیز ????.
ابوالفضل مستغیثی