عنوان : در خانه به ما وقت میداد
راوی :خانواده شهدا
منبع :سیره شهید دکتر بهشتی
پدرم
دربارة کارهایی که ما با ایشان در خانه داشتیم خیلی منظم و قائل
به رعایتوقت بود و این مسئله واقعیت دارد که به ما وقتی با
ایشان کار داشتیم به ما هم مثلدیگران وقت ملاقات میداد و میگفت
من در این ساعت که شما با من کار دارید تامثلاً 5/1 ساعت دیگر طبق
برنامه قبلی که از قبل دارم کار دیگری دارم.
سید محمدرضا بهشتی
عنوان : اصلاً وقت تلف شده نداشت
راوی :خانواده شهدا
منبع :سیره شهید دکتر بهشتی
هیچ
وقت پدرم را بیکار ندیدم. ایشان حتی در برنامه تفریح هم که با
هم بیرونمیرفتیم جدی بود و به جرئت میتوانم بگویم وقت تلف
شده و هدر رفته نداشت.
اگر احیاناً کسی بدون قرار قبلی به منزل ایشان وارد میشد، در این
جهت همقوی بود مثلاً به من میگفت فلانی میروی دم در منزل و
عذرخواهی میکنی ومیگویی پدرم در منزل است ولی کار دارد و شما را
در این وقت نمیتواند ببیند ولیعصر چهارشنبه میتوانید تشریف
بیاورید. این رفتار بخصوص اگر فردی که آمدهبود روحانی بود خیلی
برای او سخت و سنگین تمام میشد و بهشان بر میخوردکه این دیگر کی
است! اگر هم خودش با آنها تلاقی میکرد سلام و احوالپرسیمیکرد و
گرم میگرفت ولی بعد میگفت فلانی بفرمایید داخل ولی من طبق
برنامهقبلی کار دارم و باید از منزل بروم. پدرم عادت نداشت
قرارهایش را جابهجا کند.
سید محمدرضا بهشتی
عنوان : وقتی را که میداد مال خود نمیدانست
راوی :خانواده شهدا
منبع :سیره شهید دکتر بهشتی
وقت
دادن پدرم به کسانی که تقاضای ملاقات با ایشان را داشتند به
گونههایمتفاوت بود مثلاً بارها میدیدم کسی در فروردین ماه به
ایشان مراجعه میکرد یاتلفن میزد و وقت ملاقات میخواست پدرم به
ایشان میگفت من در روز سه شنبه20 شهریور ساعت سه و ربع تا چهار
بعدازظهر در خدمت شما هستم و این وقت رادر تقویم یادداشت میکرد و
معمولاً بین دو تا سه ماه وقتشان پر بود، البته اگرفرصت داشت وقت
جلوتری میداد. ایشان وقت را پس از اینکه به کسی میداددیگر مال
خودش نمیدانست. البته پذیرش این روش در آن دوران برای
خیلیهاسخت و دشوار بود ولی آنهایی که ایشان را میشناختند
میدانستند این گونه وقتدادن از روی تکبر و مسائل دیگر نیست و در
نهایت این را میپذیرفتند. چوناحساس میکردند با چنین قراری راحتتر
هستند چون تکلیف خودشان رامیدانند.
سید محمدرضا بهشتی
عنوان : آقای رجایی کجا تشریف دارند؟
راوی :خانواده شهدا
منبع :سیره شهید دکتر بهشتی
یک
بار برادرم با شهید رجایی در منزلشان ساعت 7 صبح وقت ملاقات تعیین
کردهبود. آقای رجایی قبل از ساعت 7 به خانواده گفته بود تا آقای
بهشتی بیاید من یکدوش میگیرم. دقیق سر ساعت 7 صبح برادرم زنگ
منزل ایشان را به صدادرآوردند. وقتی دیدند خود آقای رجایی در را باز
نکردند. پرسیدند آقای رجاییکجا تشریف دارند؟ جواب شنیدند حمام است و
الا´ن خدمت شما میرسد. گفتهبودند به ایشان بگویید مگر من با شما سر
ساعت 7 قرار نگذاشتهام؟
زینت السادات بهشتی
عنوان : نظم را از نماز آموختهام
راوی :خانواده شهدا
منبع :سیره شهید دکتر بهشتی
قبل
از سال 1352 که در دوره دبیرستان تحصیل میکردم دچار یک بحران
فکریشدم که نیاز به مشورت جدی داشتم. دوستان به من گفتند با
آقای بهشتی مشورتکن. از کاشان تماس گرفتم و مسئله را مطرح کردم.
به من گفتند اجازه بدهید دفترم رانگاه کنم. نگاه کردند و گفتند دو
ماه دیگر وقت دارم. من هم ناراحت شدم و تلفن راقطع کردم که
چطور در وقتی که من نیاز فوری به مشورت دارم یک روحانی
وقتملاقات با مرا به دو ماه بعد وعده میدهد. دوست من پرسید چی
شد؟ گفتم منالا´ن گرفتار هستم ولی ایشان برای دو ماه دیگر به من
وقت داده است. گفت یک باردیگر تماس بگیر و بگو کار شما فوری است.
تماس گرفتم مجدداً گفتند اجازه بدهیددفترم را نگاه کنم. دفترشان را
نگاه کردند و گفتند چهارشنبه آینده ده دقیقه به اذانصبح. این
وقت دادن دوباره موجب تعجب من شد. ولی چون مشکل داشتمپذیرفتم.
نصف شب از قم به تهران آمده و ده دقیقه مانده به اذان صبح دم
در منزلایشان حاضر شدم. نکته عجیب این بود که درست سر ده دقیقه
مانده به اذان صبحقبل از اینکه زنگ منزل را بزنم در را باز کردند
و با آغوش باز مرا پذیرفتند. صحبتکردیم و با هم نماز خواندیم. در
پایان نماز به من گفتند من نظم و انضباط را از نمازآموختهام.
منظور ایشان این بود که یکی از آثار نماز وقت شناسی است.
حجت الاسلام والمسلمین جواد بهشتی