خونین شهر

خونین شهر

خونین شهر

خونین شهر

تاریخ جنگ ( چهارم مهر ماه)


 

ویژه نامه هفته دفاع مقدس

4/7/1359

برگزاری جلسه شورای امنیت ملی سازمان ملل متحد برای بررسی وضعیت جنگی موجود میان عراق و ایران.

حمله توپخانه ای عراق به خرمشهر، که 50 شهید و 140 مجروح بر جای گذاشت.

حمله هوایی ارتش عراق به مناطق مسکونی اهواز که 18 شهید و 91 مجروح بر جای گذاشت.

چرا جنگ این گونه و با پذیرش قطعنامه ی 598 تمام شد؟



پرسش از «پایان جنگ» در واقع به «علت» آن، معطوف نیست، زیرا هر جنگی در نهایت به پایان می رسد این پرسش متأثر از ملاحظات دیگری، از جمله نحوه ی پایان جنگ و مقایسه ی آن، با وضع دیگری که جنگ می توانست در بستر آن به پایان برسد می باشد. در واقع این گونه استدلال می شود که اگر قرار بود، جنگ با راه حل سیاسی پایان پذیرد، چرا این اقدام پیش از این به ویژه پس از فتح خرمشهر  انجام نشد؟ هم چنین تغییر موقعیت نظامی ایران در ماه های پایانی جنگ و پذیرش قطعنامه ی 598  یک سال پس از تصویب آن، منجر به پیدایش این پرسش شد که چرا ایران قطعنامه ی 598  را هم زمان با زمان تصویب آن، در تیرماه سال 1366 نپذیرفت؟

چنان که ملاحظه می شود، پرسش سوم بر دو مسأله متمرکز است؛ نخست، وضعیت نظامی ماه های پایانی جنگ  و ابهام هایی که نسبت به آن، وجود دارد و دیگری روش پایان بخشیدن به جنگ با راه حل سیاسی و پذیرش قطعنامه ی 598 می باشد. در نتیجه این پرسش به میان می آید که تحولات نظامی جنگ چه روندی را طی کرد که در ماه های پایانی جنگ منجر به تغییر وضعیت نظامی به زیان ایران و به سود عراق شد؟

استراتژی ایران پس از فتح خرمشهر تهاجمی و با هدف دستیابی به یک منطقه با اهمیت و پایان دادن به جنگ بود. عملیات رمضان در چارچوب همین استراتژی انجام شد، ولی به نتیجه ای نرسید و موقعیت برتر ایران را که حاصل فتح خرمشهر بود، تضعیف کرد.

قدرت تهاجمی ایران که ماشین نظامی عراق و استحکامات دفاعی این کشور را در هم کوبیده بود و می توانست پشتوانه ی نظریه ی صدور انقلاب و برتری ایران در سطح منطقه قرار گیرد، لذا مهم ترین مشکل عراق و حامیانش همین امر بود. بنابراین دفاع مطلق بر روی زمین، سیاست تهاجم در هوا و دریا را دنبال می کرد. توقف و خنثی سازی قدرت تهاجمی ایران با این هدف دنبال می شد که ایران در برابر یک جنگ فرسایشی، در نهایت موافقت خود را با اتمام جنگ اعلام نماید.

افزایش توان نظامی عراق و سایر حمایت هایی که از این کشور صورت می گرفت، تدریجاً توازن نظامی را به سود عراق تغییر داد. در واقع استراتژی تهاجمی در مقایسه با استراتژی تدافعی نیازمند توان نظامی بیشتر است(1) ولی عراق در حالی که استراتژی تدافعی داشت، از برتری بیشتر نسبت به ایران برخوردار بود. در عین حال روحیه ی نیروهای ایران سبب شده بود، عراق همچنان در وضع دفاعی زمین گیر شود و قدرت تهاجمی خود را از دست بدهد، ولی برتری نظامی عراق دو خاصیت برای این کشور داشت؛ نخست، آنکه از میزان آسب پذیری نیروهای عراقی در برابر تهاجمات ایران کاسته می شد و در نقطه ی نهایی که می توانست، سرنوشت یک نبرد را مشخص سازد، برتری عراق مانع از کسب پیروزی قوای نظامی ایران می شد. علاوه بر این قوای تحلیل رفته ی ارتش عراق به سرعت بازسازی می شد و انسجام اولیه ی خود را باز می یافت، در حالی که تجدید قوای نیروهای ایران نیاز به زمان داشت و همین امر به سود عراق بود.

در این روند فتح فاو  توازن نظامی را به سود ایران تغییر داد، ولی برتری نیروهای عراق و قدرت تهاجمی عراق در هوا و دریا فشار برای خنثی سازی پیروزی ایران را افزایش داد تا هزینه ی هر پیروزی بیشتر از دستاوردهای آن باشد. اگر آنچه در فاو حاصل شد، بلافاصه پس از فتح خرمشهر به دست آمده بود، قطعاً سرنوشت جنگ تغییر می یافت، ولی تأخیر در دستیایی به این پیروزی و برتری عراق در زمینه های مختلف و سایر ملاحظات، مانع از یک تحول جدی در امر جنگ شد.

تلاش برای انجام عملیات سرنوشت سازی که به نام عملیات کربلای چهار  انجام شد و سپس عملیات کربلای شش تمام توان نظامی ایران را هزینه کرد و عملاً در نقطه ای که قوای نظامی ایران تحلیل رفت، عراق افزایش توان نظامی خود را آغاز کرد.* در سال 1366 قوای نظامی ایران در جنوب به بن بست رسید و سپس در خلیج فارس با امریکا درگیرشد و این بهترین فرصت برای عراق برای بازسازی توان نظامی و تغییر استراتژی از پدافند به آفند بود. بنابراین تحولات نظامی در سال 1367 نتیجه ی سرمایه گذاری عراق در سال های قبل به ویژه سال 1366 و تغییر استراتژی های این کشور با کمک مستشاری روس ها بود. (2)

ادوارد لوتواک در توضیح سه وجه از استراتژی های خصمانه معمول در جنگ ، وجه اول را که بالاترین حد تأثیر یک استراتژی ست، آن می داند که همه ی اهداف تعیین شده را تحقق می بخشد یا از دشمن شکست بخورد اگر این استراتژی موفق باشد، پیروزی به همراه می آورد و اگر دشمن دفع کند، به ناچار استراتژی های دیگر مورد استفاده قرار می گیرد که وجه دوم می باشد. این استراتژی در چرخه ی عمل و عکس العمل طرفین تأثیرات یکدیگر را خنثی می کنند و تداوم این مرحله می تواند حالت سوم یعنی «ماهیت متناقض» استراتژی را به دنبال داشته باشد که در اوج ناباوری نتایج خطرناکی را به همراه خواهد داشت. (3) در واقع در حال سوم پیش بینی تا اندازه ای دشوار است و افزایش دامنه ی جنگ به صورت تصاعدی مشاهده می شود. رخدادهای نظامی پایان جنگ بر پایه ی این توضیح مفهومی قابل درک است، در حالی که برتری در جنگ طی شش سال با ایران بود، ناگهان در عرض کم تر از پنج ماه اوضاع به زیان ایران و به سود عراق تغییر کرد.

پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران یک سال پس از تصویب آن، بیشتر متأثر از تحولات نظامی در ماه های پایانی جنگ بود که به نحو غیر منتظره ای موازنه را تغییر داد و شاید همین امر به همان میزان که در تغییر موضع ایران تأثیر داشت، در پیدایش پرسش در مورد نحوه ی پایان دادن جنگ نیز اثر گذاشت.

نظر به این که ماهیت سیاست حامیان عراق حفظ این کشور در برابر تهاجمات ایران بود و متقابلاً تلاش برای مهار تهاجمات ایران و خنثی سازی آن را دنبال می کردند، بنابراین به هر نحو ممکن از پذیرش برتری ایران و ارایه ی امتیاز به این کشور امتناع می ورزیدند و شاید همین سیاست در واقع ریشه ی طولانی شدن جنگ نوعی امتیاز به ایران و متقاعد ساختن این کشور برای پایان بخشیدن به جنگ بود. به همین دلیل اولین پیشنهاد صلح، قطعنامه ی 598 سازمان ملل در هشت ماده بود(4) که واکنش مثبت ایران را به دنبال داشت. (5) گرچه ایران این قعطنامه را رسماً نپذیرفت، ولی رد نکرد و عملاً همکاری با دبیر کل سازمان ملل را آغاز کرد تا علاوه بر چانه زنی برای جا به جایی بندهای قطعنامه، امکان اجرایی شدن آن را فراهم سازد. حاصل این همکاری این بود که به محض آنکه ایران قطعنامه ی 598 را پذیرفت، امکان اجرای آن، فراهم شد و تنها تردید عراق در پذیرش آن و حمله ی مجدد به ایران، اجرای آن را با تأخیر همراه ساخت.

توضیحاتی که در چارچوب تحولات نظامی و سیاسی بیان شد، به صورت مختصر می تواند ابعاد پرسش از نحوه ی پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598 را روشن سازد. مسلماً اگر ایران بلافاصه با صدور قطعنامه 598 در سال 1366 به پذیرش آن مبادرت می ورزید، باز بدان معنا نبود که پرسشی به میان نمی آمد، بلکه مجدداً این سؤال به قوت خود، باقی می ماند که چرا پیش از این چنین اقدامی صورت نگرفت؟

با بررسی اوضاع و واقعیت هایی که در صحنه ی سیاسی – نظامی جنگ واقع شده و امروز به عنوان بخشی از تاریخ جنگ و انقلاب و کشور در حافظه ی تاریخی این ملت به ثبت و ضبط رسیده است، قضاوت ها نسبت به آن، متنوع و بعضاً پر انتقاد می باشد و این وضعیت احتمالاً تا سالیان دیگر ادامه خواهد داشت، اما آیا راه حل های دیگری وجود داشت و در صورت برگزیدن آن، وضعیت به گونه ای دیگر می شد و دیگر پرسشی به میان نمی آمد؟ پاسخ آن نامشخص و کاملاً مبهم است. بنابراین به نظر می رسد، بررسی و تبیین آنچه که به هر دلیلی انجام گرفته است، در مقایسه با تأکید بر راه حل های دیگری که انتخاب نشد و اگر می شد، سرانجامِ پیامدهای آن، مشخص نیست، روش مناسب تری می باشد. امید است، در آینده هر یک از پرسش های سه گانه به صورت مستقل در کتاب های جداگانه بررسی گردد و در اختیار ملت شریف ایران قرار گیرد تا بخشی از حقایق تاریخ ایران برای نسل های آینده روشن شود.

پی نوشتها:

1- گری، کالین، همان، ص 19 و 18.

* نگاه کنید به کتاب پایان جنگ، درودیان، محمد، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ 1378.

2- همان.

3- پیترز، جان، همان، ص 11.

4- رضایی، محسن، روزنامه ی عصر آزاگان، ش 93، 10/1/1378، ص 9.

5- نگاه کنید به کتاب پایان جنگ، همان.

منبع : کتاب پرسش های اساسی جنگ

قطع رابطه سیاسی جمهوری اسلامی ایران و آمریکا 20 فروردین 1359



قطع رابطه ی سیاسی ایالات متحده امریکا با جمهوری اسلامی ایران، پس از فراز و نشیب های بسیار در روابط دو کشور، و بعد از گذشت بیش از یک قرن و نیم – از زمان سلطنت محمدشاه قاجار در سال 1299 هجری قمری تا سقوط حکومت محمدرضا شاه پهلوی در سال 1357 شمسی که در فروردین 1359 شمسی به وقوع پیوست، در واقع به ارتباط استعماری امریکا با ایران پایان بخشید. اصولاً ارتباط ایران با غرب و آمریکا طی سالهای طولانی، تحت تأثیر علل و عوامل گوناگون قرار گرفته و نخستین نشانه های تحمیلی و استثماری آن پس از امضای پیمان های نابرابر ایران با انگلستان و سایر کشورهای سرمایه داری اروپا به ظهور رسیده است.

پس از ناکامی محاصره ی هرات در زمان محمد شاه قاجار، در سال های 1837-1838 میلادی برابر با 1253 و 1254 هجری قمری ضربه ی سختی به حیثیت حکومت ایران چه در داخل و چه در صحنه ی بین المللی وارد آمد و ایران ناگزیر شد که شروط انگلستان از جمله فراخواندن ارتش ایران از دژهای خوریان و نقاط دیگر افغانستان را بپذیرد. با امضای معاهده ی بازرگانی ننگین ایران و انگلیس که ضمن آن اتباع آن کشور از حقوق کاپیتولاسیون برخوردار شدند، کشورهای سرمایه داری دیگر اروپا نیز از فرصت فراهم شده بهره برداری کردند و خود را مشمول این امتیازات کردند. بدین ترتیب، در سال 1855 فرانسه و در سال 1857 کشورهای بلژیک، دانمارک، هلند، سوئد و نروژ پیمان های بازرگانی مشابهی را با ایران منعقد کردند.

در سال 1856(1) دولت ایالات متحده ی امریکا پیمان نابرابری را که رسماً «پیمان دوست! و بازرگانی» نامیده می شد، با ایران منعقد کرد. به موجب این پیمان اتباع امریکا، از حقوق برون مرزی برخوردار شدند. این نخستین پیمان رسمی میان ایران و امریکا بود.(2)

پس از تحمیل این پیمان، امریکاییان کوشش داشتند تا زمینه ی نفوذ استعماری خود را از راه اعزام میسیونرهای مذهبی به ایران پا برجا کنند. بدین ترتیب میسیونرهای مذهبی امریکایی در ارومیه مستقر شدند و رفته رفته دامنه ی فعالیت هایشان را به دیگر نقاط آذربایجان و استانهای مرکزی ایران گسترش دادند. این میسیونرها امکانات مالی فراوانی در اختیار داشتند و زیر پوشش فعالیت های مذهبی و ایجاد تأسیسات فرهنگی و پزشکی به تبلیغات دامنه داری به سود امریکا دست زدند و به کسب اطلاعات (جاسوسی) در زمینه های گوناگون اقتصادی – اجتماعی مردم ایران پرداختند.

نفوذ رسمی امریکا در ایران و تأسیس سفارتخانه

امریکایی ها زمانی شروع به توسعه ی نفوذ خود در ایران کردند که انگلستان و روسیه با انجام توطئه های پنهان و آشکار خود و به کارگیری نوکران داخلی سرنوشت تیره و تاری را برای ملت این کشور فراهم کرده بودند.

در آن هنگام امریکا از سیاست عدم مداخله در کشورهای دیگر بهره می برد و زیر این نقاب به اصطلاح انسان دوستانه و به کارگیری ترفندهای نو، دول استعماری کهن را به چالش و مبارزه طلبیده بود و از این رو و تحت تأثیر تبلیغات وسیع و گسترده روزنامه های وابسته در اروپا و امریکا مردم کشورهایی چون ایران، حساب امریکا را از قدرت های استعماری دیگر جدا می دانستند.

امریکا بزودی به این نتیجه رسید که مبلغان مسیحی آمریکایی نمی توانند در میان ملل مسلمان به ویژه ایرانیان نفوذ چشمگیری به دست آورند. و به ترفندهای جدیدی دست یازید.

در سال 1883 نخستین سفیر امریکا به نام ساموئل بنجامین وارد ایران شد و پنج سال بعد، یعنی در سال 1888 حاج حسینقلی خان به عنوان سفیر ایران وارد پایتخت امریکا شد و سفارتخانه ی ایران نیز در آن کشور دایر گردید.

توسعه ی نفوذ امریکا در ابعاد مختلف

به سال 1911 میلادی برابر با 1290 شمسی، یک هیأت مستشاری مالی به ریاست، مورگان شوستر وارد ایران شد.(3)

اعزام میسیون یادشده، نخستین تلاش جدی امپریالیسم دولت امریکا به منظور به کار گرفتن سرمایه های امریکایی با شرایط استثمار ایران بود. این گروه نیز همانند میسیون های مذهبی مستقر در ارومیه، تبریز، همدان، رشت، قزوین و تهران علیه مصالح ملی ایرانیان فعالیت را آغاز کردند.

دولت ایران و مجلس شورا در زمینه ی اداره ی امور مالی کشور به شوستر اختیارات تام داد (نظارت بر کلیه عملیات مالی کشور از جمله امتیازات، وام ها، وصول مالیات ها و دیگر درآمدهای دولت، تنظیم بودجه ی دولت، ایجاد بنگاه ها و ادارات مالی و غیره...)

مستر شوستر، زیر نقاب علاقه مندی به استقلال ملی ایران، وام های خارجی را به دولت تحمیل کرد. زمینه ی واگذاری امتیازهای نفت و راه آهن ایران را به دولت امریکا آماده ساخت. او کوشش داشت، که خودسرانه در ایران به کار پردازد از دولت ایران تبعیت نکند. در همین راستا به عنوان جمع آوری مالیات، نیروی مسلح ده، دوازده هزار نفری به نام ژاندارم های مالی تشکیل داد و با تصور این که یگانه نیروی منظم ایران (بریگارد قزاق بیش از 1500 تن نیست، بنابراین نیروی ژاندارم می توانست هم مالیه و هم نیروی مسلح کشور را در اختیار امریکا قرار دهد.

شوستر افزون بر فعالیت های پنهانی سیاسی در حالی که دولت و وزرای ایرانی از اهدافش بی خبر نگاه می داشت، درباره ی وام ها، امتیازات راه آهن، خرید اسلحه و غیره مذاکراتی انجام می داد و در نتیجه با سیاست و روش های تحریک آمیزش زیان های بزرگی به ایران وارد آورد.

سرانجام در اثر تظاهرات شدیدی که علیه وی و گروه همراهش – که مسبب اوضاع بد اقتصادی محسوب می شدند – صورت گرفت، قرارداد وی در همان سال لغو شد.

در سال 1921 میلادی برابر با 1301 هجری شمسی، دولت قوام السلطنه یک هیأت مستشاری مالی امریکایی دیگر را برای اداره ی امور مالیه ی کشور استخدام کرد. این هیأت به ریاست دکتر میلسپو(4) وارد تهران شد.

میلسپو نیز همانند شوستر همواره منافع امریکا را در نظر می گرفت و مشاغل حساس مملکتی را به امریکاییان می سپرد. میلسپو که به کمپانی های نفتی امریکا وابسته بود، توانست برای انجام کارش اختیارات تام بگیرد. بدین معنی که کلیه درآمد و هزینه ی دولت، وصول مالیات، تنظیم بودجه دولت، خزانه و .. در اختیار او گذاشته شد.

میلسپو می کوشید تا نفت شمال کشور را برای کمپانی های امریکایی به چنگ آورد و با مداخله در کارهای شرکت نفت انگلیس درصدد بود که به موقعیت انگلیسی ها در ایران آسیب رساند، سرانجام پس از پیدایش اختلاف نظر میان او و رضاخان در سال 1927 میلادی برابر با 1306 شمسی از ایران اخراج شد.

دولت امریکا بدون هیچ قرارداد رسمی و صرفاً با موافقت قوام السطنه در سال 1942 میلادی (1321 هجری شمسی) ارتش خود را به بهانه ی رساندن محمولات جنگی به خاک شوروی سابق وارد ایران کرد و در طول جنگ جهانی دوم موقعیت خود را به گونه ی چشمگیری در ایران استحکام بخشید، به طوری که در سال 1943 میلادی (1322 هجری شمسی) پیمان بازرگانی ایران و امریکا امضا شد که در واقع جای پیمان بازرگانی ایران با آلمان پیش از جنگ جهانی دوم را گرفت.

بدین ترتیب پس از پایان جنگ، حجم بازرگانی ایران با امریکا به دو برابر رسید.

در مارس 1943 میلادی (1322 هجری شمسی) یک هیأت نظامی امریکایی با موافقت دولت قوام به ایران آمد و همچنین بنا به دعوت دولت قوام یک سرهنگ امریکایی به نام شوارتسکف که بعدها سرتیپ شد، برای اداره ی امور ژاندارمری وارد ایران شد. مستشاران امریکایی، در پلیس، وزارت بهداری، اداره خواربار و سایر ادارات دولتی ایران سرگرم کار شدند. جالب توجه است که میلسپو نیز با وجود سابقه ی بد فعالیت هایش، دگرباره پس از تصویب مجلس و تحت همان عنوان قبلی به استخدام دولت ایران درآمد. و اختیارات نامحدودی هم به شرح زیر به وی داده شد:

1- حق تنظیم بودجه ی کشور و نظارت بر اجرای دخل و خرج و تعهدات مالی دولت ایران.

2- حق انتصاب، انفصال، ترفیع و تنزیل ربته ی کلیه ی کارمندان و مستخدمان ادارات دارایی و بودجه کشور.

3- تهیه، نگاهداری و توزیع کالاهای صنعتی و خواربار، امور حمل و نقل، کارخانه ها و کارگاه های دولتی، تعیین کارمزد، نظارت بر بهای کالاها.

بدین ترتیب اقتصاد ایران دربست و به طور کلی زیر نظارت میلسپو قرار گرفت. میلسپو ادارت و تأسیسات تازه ای پدید آورد که جملگی زیر نظر خود او و رهبری امریکایی ها قرار داشتند؛ به طوری که در آوریل 1944، شماره ی امریکاییان هیأت میلسپو به 52 تن رسید.

مستشاران امریکایی 6 الی 7 برابر کارمندان ایرانی همپایه شان حقوق دریافت می کردند. سرانجام فعالیت های آنان باعث درهم ریختگی اوضاع مالی و اقتصادی کشور شد.

در طول دو سال ریاست مالی میلسپو در ایران، روش های اِعمالی او باعث افزایش و رواج گسترده احتکارِ کالاهای مهم و پر مصرف مردم شد. او به هواخواهان خود مقدار زیادی از کالاهای کمیاب را واگذار می کرد تا در بازارِ سیاه به قیمت های گزاف به فروش رسانند.

به منظو رآماده کردن زمینه ی اسارت کامل اقتصادی ایران به دست امریکاییان، میلسپو در عمل، اقتصاد ایران را به ویرانی کشاند و از طرف دیگر کوشید همانند بیست سال قبل (در زمان مأموریت نخست خود) امتیازهای نفتی برای امریکاییان بگیرد و در کارهای سیاسی ایران نیز دخالت کند.

فعالیت های خانه برانداز میلسپو سرانجام باعث خشم و اعتراض همگانی مردم ایران شد و مجلس زیر فشار افکار عمومی در 8 ژانویه 1945 برابر با 19 دی 1323 قانونی مبنی بر سلب اختیارات فوق العاده میلسپو گذراند و سپس دولت تصمیم به برکناری وی و اخراج از ایران گرفت.

دوران سلطه کامل امریکا

به دنبال کودتای 28 مرداد 1332 و متلاشی شدن نهضت ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق، دست امریکا برای دخالت در کلیه ی امور سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی – فرهنگی ایران باز شد.

در اولین گام استعماری که، امریکا در 6 آبان 1332 با موفقیت برداشت؛ واگذاری کلیه ی اختیارات استخراج، حمل و فروش نفت ایران به کنسرسیوم بین المللی بود. در این میان، شرکت های امریکایی چهل درصد سهام کنسرسیون را تصاحب کردند. از طرف دیگر مجلس شورا در 30 مهر 1344، سند اسارت ایران را با تصویب پیمان نظامی بغداد امضا کرد و به موجب ماده واحده ای، لوایحِ دکتر مصدق را بر خلاف قانون اساسی تشخیص داد و ملغی اعلام کرد.

سقوط رژیم سلطنتی در عراق و حادثه ی کودتای ترکیه که سرنگونی دولت وابسته ی ترکیه را به دنبال داشت، به دولت امریکا بهانه داد که با تصویب دکترین آیزنهاور در کنگره ی امریکا به عنوان مقابله با خطر کمونیسم در منطقه، نفوذ خود را در ایران گسترش دهد.

سرانجام امریکا با عقد قرارداد نظامی با ایران موفق شد این کشور را به صورت پایگاه نظامی خود در آورد.(5)

مفاد این قرارداد که از سال 1337 بین امریکا و ایران، در ترکیه منعقد شد، این بود که در صورت بروز تجاوز مستقیم یا غیرمستقیم، یعنی در صورت وقوع قیام های ملی و اوج جنبش های توده ای، دولت امریکا می تواند نیروهای نظامی خود را وارد ایران کند.

به دنبال این قرارداد نظامی، دولت امریکا با اعزام مستشاران نظامی و اعطای وام های سنگین، ارتش ایران را بازسازی و تقویت نمود؛ تا به قول هوبرت همفری(6) ارتش ایران با دریافت کمک های نظامی امریکا توان مقابله و سرکوبی جنبش های داخلی را داشته باشد.

با استقرار کنسرسیوم و نفوذ سیاسی و نظامی آمریکا در ایران سیل سرمایه گذای خارجی برای غارت منابع اقتصادی کشور به ایران سرازیر شد و در اندک مدتی 220 شرکت آمریکایی، 285 شرکت انگلیسی، 651 شرکت آلمانی، 160 شرکت فرانسوی، 53 شرکت ژاپنی، و 40 شرکت سوئیسی در سراسر ایران سبز شدند؛ و بانک های خارجی یکی پس از دیگری در ایران تأسیس و دولت با تضمین این سرمایه ها خاطر استعمارگران را از ضرر و زیان حاصل از ملی شدن آسوده ساخت.

آمریکا با ترساندن دربار و دولت از خطر کمونیسم، توانست بارسنگین هزینه های تأسیسات و تسلیحات نظامی را به ملت ایران تحمیل کند؛ و امور ارتش و استراتژی نظامی کشور به مستشاران امریکایی سپرده شد و نظام پلیسی در کشور حکمفرما گردید.

رژیم شاه برای حفظ موقعیت خود و سرکوب جنبش های مردمی و قیام ملت، با کمک مستشاران امریکایی دست به تشکیل سازمان مخوف ساواک زد؛ و رییس ساواک که به طو مستقیم از جانب شاه تعیین می شد، برحسب ظاهر معاون نخست وزیر محسوب، اما در حقیقت قدرتی فوق قدرت دولت محسوب می شد.

امریکا به دنبال احساس خطری که ناشی از فساد مالی رژیم و بی کفایتی دولت های چاپلوسی چون دولت حسین علاء و دکتر منوچهر اقبال، و تأثیر منفی جنایت های ساواک بود، طرح اصلاحات ارضی را پیش کشید و شاه را به اجرای آن وادار کرد.

امریکا به پیروی از استراتژی سیاسی حزب دموکرات، از رژیم های وابسته به خود خواست که دست به یک تحول فریبکارانه بزنند، و از اصلاحات اجتماعی و اقتصادی به عنوان وسیله ای برای سرکوب جنبش های ملی استفاده کنند.

در تابستان سال 1339، انتخابات دوره ی بیستم و قانونگذاری انجام گرفت؛ و به منظور اجرای دستور کندی رییس جمهور جدید امریکا(7) مبنی بر برگزاری انتخابات آزاد، نمایشی از رقابت حزبی توسط علم و اقبال روی صحنه آمد.

کاپیتولاسیون جدید

لایحه ی مصونیت مستشاران و اتباع امریکا در ایران، در 13 مهر 1343 در دوران نخست وزیری علم علیه حاکمیت ملت ایران به تصویب رسید. پس از چندی که مجلس تشریفاتی سنا نیز بر مصوبه ی مجلس شورای ملی صحه گذارد، در زمان نخست وزیری حسنعلی منصور در 21 مهر 1343 دوباره در مجلس شورا مورد تصویب ننگین نمایندگان قرار گرفت. این مصوبه که به صورت قانونی، سند اسارت ملت و دولت ایران را به دست امریکا می داد، در حقیقت روح و جان انقلاب شاه و امریکا بود که اینک بر ملا می شد.(8)

در 4 آبان 1343 هجری شمسی، امام خمینی قدس سره با ایراد سخنرانی مهیّج و کوبنده ای رسوایی جدید حکومت را افشا نمود. طی این سخنرانی طوفان زا، نفوذ امریکا را به همه گوشزد و اعلام خطر کرد و گفت:

«... تمام گرفتاری ما از این آمریکاست، تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است. اسرائیل هم از آمریکاست...»(9)

امام قدس سره ضمن صدور اعلامیه ای(10) تصویب اصل ذلت بار کاپیتولاسیون را اقرار به مستعمره بودن ایران نامید و رأی ننگین مجلس را مخالف اسلام و قران شمرد. به دنبال این سخنرانی افشاگرانه، حضرت امام قدس سره، توسط ساواک دستگیر و در 13 آبان 1343 به ترکیه تبعید شد و رژیم با این اقدام جسورانه تأیید کرد که تحت نفوذ کامل امریکا می باشد.

با خروج نیروهای انگلستان از خلیج فارس و تشکیل فدارسیون امیرنشین های نه گانه، امریکا ایران را به عنوان ژاندارم منطقه انتخاب کرد و سفیر انگلستان در ایران به وزیر خارجه ی ایران اعلام کرد که حفظ ثبات منطقه در آینده به عهده ی دولت ایران است. از سوی دیگر بالا رفتن درآمد ایران از فروش نفت و خرید های کلان ایران از شرکت های امریکایی و کشورهای وابسته به امریکا سبب شد که سلطه ی شاه در خارج و داخل کشور تضمین شود. اکنون شاه می توانست با زد و بندهای سیاسی، نظامی و اقتصادی با بلوک غرب بویژه امریکا، اسرائیل و انگلستان دست به یک تصفیه ی خونین در داخل کشور بزند.

در زمستان 1355، در انتخابات ریاست جمهوری امریکا، جیمی کارتر کاندیدای دموکرات ها، که عنوان حقوق بشر را برای تبلیغات انتخاباتی خود برگزیده بود رأی آورد. کارتر ناگزیر بود که این سیاست را، در کشورهای وابسته چون ایران به آزمایش بگذارد. به این ترتیب صحنه ی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران چرخش چشمگیری یافت.

کارتر نتیجه گرفته بود که ادامه ی سیاست سلطه جویانه ی امریکا، در کشورهایی که زیر فشار استبداد داخلی و اختناق سیاسی – اقتصادی امریکا به نقطه ی انفجار رسیده است، امکان پذیر نیست و آمارها بر این حقیقت گواهی می داد که عصیان این ملت ها چون آتش زیر خاکستر است و با هر بهانه ای می تواند شعله ور شود و هیأت های حاکمه و کاخ آمال امریکا را در این شورشها به آتش بکشد.

شاه که در گذشته از جمهوری خواهان حمایت کرده و حتی برای پیروزی کاندیدای این حزب سرمایه گذاری کرده بود، با مشاهده ی روند جدید اوضاع داخلی امریکا، به حمایت از حزب پیروز کشیده شد و سیاست فضای باز سیاسی در ایران نخستین گامی بود که برای قربانی کردن ایران، زیر پای رییس جمهور جدید امریکا برداشت.(11) اعلان فضای باز سیاسی در حقیقت لبیکی به خواسته های کارتر بود که با سر و صدای تبلیغاتی بسیار توسط رژیم مطرح شد و به دنبال آن تحولاتی در وضع زندان ها و زندانیان سیاسی رخ داد و تغییراتی ظاهری در این زمینه برای نمایش و ارائه به نمایندگان صلیب سرخ جهانی و عفو بین المللی ایجاد شد و شماری از زندانیان سیاسی آزاد شدند و بخشی از محدودیت ها و فشارها در زمینه ی پخش اعلامیه ها، پیام ها، نوارها، رساله های عملیه و کتاب های علمیِ امام خمینی قدس سره که عمده ترین عامل تعقیب، شکنجه و زندان بود برداشته شد.

شرایط سال 1355 به مثابه آن بود که نفس گرفته ای را تنفس مصنوعی بدهند. بدین ترتیب، کالبد رمق گرفته ی نهضت اسلامیِ امام خمینی قدس سره با کسب نخستین دم آزادی جان تازه ای گرفت و پرخروش تر از گذشته، مبارزه ی فراگیر و نوید بخشی را آغاز کرد. سرانجام سیاست فضای باز سیاسی، نه تنها رژیم شاه را به اهداف سیاسی خود نایل نکرد، بلکه همان طور که دیدیم، مبتکر آن کارتر رییس جمهوری امریکا را نیز از اریکه ی قدرت به زیر کشید.

انقلاب اسلامی علی رغم حمایت های بی دریغ امریکا از شاه با رهبری های داهیانه ی امام خمینی قدس سره و مبارزات پیگیر مردم به پیروزی رسید. در آن زمان با روی کار آمدن دولت موقت ونا بسامانی های اولیه در نظام قضیه بر خورد با آمریکا مدت محدودی مسکوت ماند. تا این که در تاریخ 7 آذر 1358 حضرت امام قدس سره طی یک سخنرانی، خط مشی جدیدی را در مقابل ملت مسلمان ایران گشود. حضرت امام قدس سره در این سخنرانی فرمودند:

«تمام گرفتاری ما از امریکاست»، لذا دانشجویان پیرو خط امام با توجه به شناختی که از سفارت آمریکا – که به جاسوس خانه و مکان فساد علیه نظام جمهوری اسلامی تبدیل شده بود – داشتند، در روز 13 آبان 1358 ضمن حمله به سفارت مذکور این مکان را اشغال کردند و 53 جاسوس امریکایی را که تحت عنوان دیپلمات به جاسوسی می پرداختند به گروگان گرفتند. این عمل قهرمانانه ی دانشجویان، ناقوس رسوایی سردمداران واشنگتن را به صدا در آورد، و موجب فروپاشی اُبّهت ظاهری این کشور در بین ملت های مظلوم شد.

دولت موقت پس از اشغال لانه ی جاسوسی امریکا استعفای خود راتقدیم حضرت امام قدس سره کرد. امام قدس سره این اقدام دانشجویان راعکس العمل ملتی ستمدیده و مظلوم در مقابل استکبار جهانی اعلام کرد.

دانشجویان پیرو خط امام در لانه ی جاسوسی به حقایق و اسناد محرمانه ی بسیاری دست یافتند که نقاب تزویر را از چهره ی بسیاری به زیر کشید. به دنبال این مقابله ی عملی مردم با امریکای جهانخوار، دولت امریکا دست به اقداماتی علیه نظام جمهوری اسلامی زد که قطع رابطه ی سیاسی با ایران در 20 فروردین 1359 و اقدامات دیگری چون حمله ی نافرجام به طبس برای آزاد سازی گروگانها، و کودتای نافرجام نوژه، و جنگ تحمیلی، و حمایت از گروههای مسلح ضد انقلاب داخلی، و تشویق به تجزیه ی ایران اسلامی را می توان برشمرد.

پی نوشتها:

1- در شهر استانبول بین امین الملک فرخ خان غفاری کاشانی سفیر کبیر ایران در فرانسه و کارول اسپنس وزیر مختار امریکا در دربار عثمانی معاهده ای در 8 ماده برای برقراری روابط دوستانه!! بین ایران و امریکا منعقد شد.

2- تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه ی کیخسرو کشاورزی، انتشارات پویش، صفحه 334.

3- تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کیخسرو کشاورزی صفحه 400.

4- MILLSPAUGH, ARTHUR CHESTER (1883-1988)، در فاصله ی سالهای 27-1922 و 45-1943 به عنوان مستشار ارشد امور مالی در استخدام دولت ایران بود.

5- انقلاب اسلامی و ریشه های آن، نشر کتاب سیاسی، آیت الله عباسعلی عمید زنجانی، صفحه ی 403. نقل به مفهوم.

6- هوبرت همفری HUMPHERY, HUBERT سیاستمدار و معاون رییس جمهور امریکا در سالهای 1969-1965.

7- جان فیتز جرالد کندی KENNEDY (1963-1917) سی و پنجمین رییس جمهور ایالات متحده ی امریکا که در سال 1963 در شهر دالاس واقع در ایالت تکزاس آن کشور کشته شد.

8- انقلاب اسلامی و ریشه های آن، آیت الله عباسعلی عمید زنجانی، صفحات 7- 466.

9- صحیفه نور جلد اول چاپ دوم ص 144.

10- پیام به ملت ایران به مناسبت تصویب اصل ذلت بار کاپیتولاسیون، صحیفه نور، چاپ دوم، جلد اول، ص 149.

11- انقلاب اسلامی و ریشه های آن، نشر کتاب سیاسی، آیت الله عباسعلی عمید زنجانی، صفحه 502.

بیستمین سالگرد فتح غرورآفرین فاو در«والفجر 8»


شناسنامه عملیات


پیروزی‌های جمهوری اسلامی با فتح خرمشهر به اوج خود رسید، غرب به منظور فراهم آوردن شرایط مناسب در تحمیل صلح و سازش به جمهوری اسلامی، تلاش اصلی را معطوف بر حفظ صدام کرد.

بدین ترتیب از یک سو پافشاری و تصمیم قطعی غرب مبنی بر حفظ صدام و از سوی دیگر، عزم راسخ جمهوری اسلامی جهت حصول به اهداف حقه خود در جنگ و تسلیم نشدن در برابر فشارهای همه‌جانبه استکبار، به نوعی، حالت نه جنگ، نه صلح را میان طرفین حاکم کرد. در واقع حفظ صدام و بازداشتن ایران از پافشاری روی آرمان های خود، برقراری موازنه قوا بود.

از این رو، افزایش و تقویت توانایی های تکنولوژی عراق به ویژه نیروی هوایی، در دستور کار استکبار قرار گرفت و به دنبال آن دشمن سعی کرد فضا را به طور مطلق در اختیار بگیرد تا شاید به این وسیله به لحاظ ضعف های متعددی که داشت، صحنه جنگ را از میدان رزم زمینی به آسمان، دریا و شهرها بکشاند.

گذشته از استراتژی غرب و حمایت های همه جانبه علمی و نظیر از رژیم عراق، رژیم بعثی نیز تمامی توان خود را در جهت پشتیبانی و پاسخگویی به نیازهای جنگ قرار داد.

اجتناب از جنگ در زمین مسطح، پس از عملیات‌های والفجر مقدماتی و والفجر یک و در پی آن ابتکار عملیات در هورالهویزه طی دو عملیات بزرگ خیبر و بدر – به خصوص خیبر – موجب انفعال رژیم عراق و ایجاد نگرانی در میان حامیان منطقه‌ای و بین‌المللی او شد، و متقابلا جمهوری اسلامی ایران که ابتکار عمل و برتری سیاسی و نظامی را همچنان در دست داشت، زمینه عملیات بعدی را با استفاده از تجربه عملیات در هور فراهم کرد.

در این میان، عاملی که موجب شد طراحان نظامی در انتخاب منطقه بعدی برای عملیات دقت بیشتری به عمل آورند، این بود که هیچ یک از عملیات‌های انجام شده پس از فتح خرمشهر دارای نتایجی نبود که قادر باشد برتری تعیین کننده‌ای را نصیب ایران کند. از این رو، لازم بود حرکت جدیدی در صحنه جنگ انجام شود که با آنچه از اول جنگ تا آن زمان به وقوع پیوسته بود، متفاوت باشد و فرماندهان نظامی عراق نیزاز پیش‌بینی آن ناتوان باشند؛ این حرکت، عبور از رودخانه عریضی همچون اروند و تسخیر منطقه مهم شبه جزیره فاو بود.

به گزارش سرویس «فرهنگ و حماسه» خبرگزاری دانشحویان ایران (ایسنا)، در کتاب «عملیات والفجر 8 » تدوین مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در خصوص اهداف و جایگاه عملیات والفجر 8 در استراتژی نظامی ایران آمده است:

«هر چه جنگ ایران و عراق تداوم می‌یافت در مسیر تحقق استراتژی ایران پیچیدگی و دشواری بیشتری بروز می‌کرد. البته حفظ ابتکار عمل و اجرای عملیات‌های بزگ که نقش تعیین‌کننده‌ای در موازنه سیاسی – نظامی جنگ داشت، ضرورتی انکارناپذیر برای کشور و انقلاب بود. دستیابی به برتری در موازنه نیز بستگی بسیار به عملیاتی داشت که طی آن تمام توان دشمن به رویارویی کشیده شده و منهدم شود. در واقع، انهدام دشمن و تصرف زمین‌های استراتژیک از هدف‌های اساسی جنگ به شمار می‌رفت. از این رو، عملیات والفجر ‌‌8، برای تحقق استراتژی تنبیه متجاوز در بعد نظامی و به ویژه در بعد سیاسی اهمیت بسزایی داشت.

مهمترین هدف‌های سیاسی – نظامی این عملیات چنین بود: 1- تصرف شهر فاو ‌‌2- تسلط بر اروندرود 3- تهدید بندر ام‌القصر ‌‌4- هم‌مرزی با کویت ‌‌5- مسدود کردن راه ورود عراق به خلیج فارس ‌‌6- تامین خورموسی و امکان تردد کشتی‌ها به بندر امام خمینی 77- انهدام سکوهای پرتاب موشک عراق در منطقه‌ فاو.

* دلایل انتخاب منطقه

بحث و بررسی برای انتخاب منطقه‌ فاو جهت اجرای عملیات گسترده از خرداد 1364 آغاز شد. علی شمخانی در جلسه‌ قرارگاه خاتم‌الانبیا (ص) درباره‌ ملاحظاتی که بایستی در اجرای عملیات در نظر گرفته می‌شد، گفت: «1- ما مجبوریم عملیاتی را شروع کنیم که مبتنی بر توانمان باشد. 2- توان دشمن در آنجا محدودتر باشد. ‌‌3- بر اساس تجربه عملیات خیبر و بدر باشد. 4- بتوانیم مساله آتش دشمن را که در عملیات بدر مساله اساسی بود حل کنیم.»

بر اساس این ملاحظات، مهمترین علت انتخاب منطقه فاو برای عملیات، نوع و ویژگی‌های زمین این منطقه بود. وجود آب در سه طرف منطقه‌ عملیات و رویارویی با دشمن تنها در یک پیشانی جنگی و همچنین امکان اجرای آتش پر حجم توپخانه و ادوات از آبادان تا فاو روی ستون‌های دشمن که به سوی این منطقه سرازیر می‌شدند، از جمله ویژگی‌هایی بود که موجب انتخاب منطقه‌ فاو شد. به علاوه، محدود بودن زمین که کمیت محدود و کیفیت بالا را با هم دارا بود، در این انتخاب موثر بود. همچنین با توجه به اینکه دشمن در نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران توانایی عبور از اروندرود را تصور نمی‌کرد و نیز، تجارب به دست آمده در عملیات‌های خیبر و بدر و ارزشمند بودن هدف از نظر سیاسی و نظامی، از جمله عوامل دیگری بودند که در انتخاب منطقه فاو برای عملیات مورد توجه قرار گرفتند.

* موقعیت جغرافیایی و طبیعی منطقه‌ فاو

منطقه‌ فاو در جنوبی‌ترین قسمت خاک عراق و در شمال خلیج فارس واقع شده است. رودخانه اروند در شرق، خورعبدالله در غرب و خلیج فارس در جنوب فاو قرار دارد. ساحل شرقی و غربی اروندرود را نخلستان پوشانده است و ساحل دو طرف با نهرهای متعددی به این رودخانه متصل می‌شوند. در سمت ایران، رودخانه بهمنشیر به موازات اروندرود، به خلیج فارس منتهی می‌شود. در شمال این منطقه، شهرهای آبادان و بصره قرار دارند که با جاده خسروآباد در خاک ایران و جاده‌های البحار، فاو – بصره و ام‌القصر در خاک عراق، با فاو مرتبط هستند. همچنین، در این منطقه دریاچه‌ (کارخانه) نمک وجود داشت که سیل‌بندهای متعدد آن مهمترین عارضه به حساب می‌آمد. در این محل، به دلیل نمک‌زار بودن، زمین باتلاقی بود و استفاده از ادوات زرهی به راحتی میسر نبود. زمین‌های دیگر این منطقه نیز شوره‌زار را با مشکل مواجه می‌کند. در مجموع، منطقه والفجر ‌‌8 ویژگی‌هایی داشت که با وجود ضعف تجهیزات و تسلیحات خودی، اجرای عملیاتی موفق در این منطقه دور از انتظار نبود.

شناسنامه عملیات:

نام عملیات: والفجر 8

رمز عملیات: یا فاطمه‌الزهرا (ع)

منطقه‌ عملیات: جبهه جنوبی – فاو

زمان عملیات: 20/11/1364 تا 9/2/1365

نوع عملیات: گسترده

هدف: تصرف فاو و تهدید بصره از جنوب

فرماندهی عملیات: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سازمان رزم عملیات: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

استعداد نیروهای درگیر خودی: 140گردان پیاده، 16 گردان توپخانه

استعداد نیروهای درگیر دشمن: 126 گردان پیاده، 33 گردان زرهی، 23 گردان مکانیزه، 29 گردان کماندو، 20 گردان گارد جمهوری

تلفات عراق: 50000 کشته یا زخمی، 2105 اسیر

خسارات عراق: انهدام 39 هواپیما، 5 هلی‌کوپتر، 540 تانک و نفربر، 150 قبضه توپ صحرایی، 55 توپ پدافند هوایی، 5 دستگاه مهندسی، 250 خودرو، 2 ناوچه موشک‌انداز

غنائم: 95 دستگاه تانک و نفربر، 20 قبضه توپ، 120 قبضه توپ پدافند هوایی، 30 دستگاه مهندسی، 180 خودرو

نتایج:

- آزادسازی و تصرف 940 کیلومتر مربع از سرزمین‌های ایران و عراق

- تصرف شهر بندری و مهم فاو

- انهدام وسیع نیرو و تجهیزات دشمن

- تسلط بر اروندرود

- انسداد راه عراق به خلیج فارس

- هم‌مرز شدن با کویت»

آخرین تحرک نظامی ایران در منطقه جنوب


واکنش رسانه‌های خبری، کارشناسان و تحلیلگران محافل سیاسی - نظامی


نیروی زمینی سپاه ‌پاسداران عملیات کربلای 8 را در ادامه و تکمیل عملیات کربلای 5 در منطقه شرق بصره طرح‌ریزی و اجرا کرد که این عملیات به منزله آخرین تحرک نظامی ایران در منطقه جنوب بود . لازمه تداوم عملیات همچون گذشته، برخورداری از خلاقیت و ابتکار عمل همراه با رعایت غافلگیری بود.

در بررسی اجمالی چگونگی انجام این عملیات توسط «مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران» آمده است: پیشروی توأم با دشواری فوق‌العاده در عملیات کربلای 5 ، ناظر بر این معنا بود که نیروی زمینی سپاه، به رغم در‌هم شکستن کلیه خطوط و استحکامات دشمن، به دلیل در اختیار نداشتن نیروی " زرهی " و پشتیبانی هوایی " مناسب، قادر به پیشروی در عمق مواضع دشمن نبود . این کاستی اساسی در بنیه نظامی رزمندگان اسلام سبب شد با وجود موفقیت‌های به دست آمده در شرق بصره، تدریجاً دور عملیات کند و متوقف شود و ادامه عملیات در مننطقه جنوب حداقل برای مدتی غیر‌ممکن ارزیابی شود .

از سوی دیگر، به لحاظ سیاسی و نظامی ، ضرورت اجرای عملیات بزرگ امری بدیهی بود و هرگونه تعلل در آن می‌توانست زمینه را برای حمله دشمن مهیا سازد؛ لذا به منظور ممانعت از ایجاد رکود در جنگ و فراهم‌سازی مقدمات تداوم نبرد و کسب پیروزی، برای عبور از وضعیت جدید و شکستن بن‌بست امری ضروری بود .

در راستای استراتژی جدید ایران در ابتدای سال 66 ، سپاه پاسداران در محورهای مختلف جبهه‌های شمال‌غرب عملیاتهایی اجرا کرد که بیت‌المقدس 2 و 3 آخرین نوع از این عملیاتها بود.

از طرفی، به دلیل عدم گشایش در جبهه‌های جنوب برای اجرای عملیات بزرگ و عدم امکان اجرای عملیات گسترده در شمال سلیمانیه و منطقه ماووت، مسئولین جنگ را بر آن داشت تا منطقه حلبچه و سد دربندیخان را برای اجرای عملیات بزرگ در نظر بگیرند.

موقعیت منطقه

منطقه عملیاتی والفجر 10 شامل قسمتی از "دشت زور" (گل‌ها) است که در شمال آن، ارتفاعات سورن و در جنوب آن، ارتفاعات بالامبو، گوزیل و شیندروی قرار دارند. همچنین، در شرق منطقه، ارتفاعات پروینه ـ توانیر، کوه شنام، کوه دالان و خورنوازان وجود دارند و در غرب و شمال‌غربی آن، ارتفاع تیمور ژنان و دریاچه دربندیخان قرار دارد.

زمین منطقه عمومی دشت زور از خاک رس تشکیل شده است که هنگام بارندگی، تردد خودروها و نفرات به کندی صورت می‌گرفت و ارتفاعات این منطقه در نزدیکی قله بیشتر به صورت صخره‌ای و سنگی و در نزدیکی دامنه با شیب تند هستند. همچنین، شیارهایی در منطقه وجود دارد که هر کدام نقش موثری در اختفا نیروهای خودی داشتند و گاهی به عنوان معابر وصولی مورد استفاده قرار می‌گرفتند. از جمله، شیارهای دره گلان، شیارزلم، شیار سورمر، شیار سازان، دره خورنوازان، شیار بالای روستای خوی و شیار شنام.

تأسیسات نظامی دشمن در این منطقه عبارت بودند از: 1) پادگان حلبچه که دارای پد آسفالته هلی‌کوپتر بود، 2) پادگان لشکر 27 واقع در کانی مانکا، 3) مقر فرماندهی دفاع الوطنی سپاه یکم واقع در منطقه رود ازه، 4) پایگاه‌های موشکی سام 2 و سام 7.

راه‌های ارتباطی دشمن به منطقه عبارت بودند از: جاده سید صادق ـ خرمال ـ حلبچه؛ جاده حلبچه ـ طویله ـ نوسود؛ جاده اربت ـ سید‌صادق؛ ـ جاده اربت ـ دربندیخان ـ خرمال و پل‌های زلم، ملاویسی، سرآوا، اماجنامن، حاجی ورفه و خاکی خول.

مهم‌ترین شهرهای عراق در این منطقه به ترتیب وسعت و اهمیت عبارتند از: حلبچه، خرمال، دوجیله و طویله.

آماده‌سازی منطقه

عقبه آماده سازی و احداث جاده مناسب بر روی بلندی‌های صعب‌العبور و اتصال آن به منطقه عملیاتی از مهم‌ترین مسائل عملیات بودند که به طور جدی مورد توجه قرار گرفتند. زیرا، در صورت عدم آماده‌سازی جاده، بار دیگر انجام عملیات به تعویق می‌افتاد. جاده‌های مورد نظر در منطقه که بیشتر به دو عقبه اصلی مریوان ـ سنندج و کرمانشاه وصل می‌شدند عبارت بودند از:

1- اتصال جاده ملخور به دشت یا عقبه مریوان؛ 2- جاده گوزیل با عبور از رودخانه آب سیروان و اتصال آن به حلبچه یا عقبه پاوه؛ 3- جاده از غرب بالامبو به غرب حلبچه. مسئولیت اصلی احداث این جاده‌ها به عهده جهاد سازندگی و مهندسی سپاه بود.

استقرار توپخانه در منطقه

ـ هوانیروز نیز علی‌رغم آن که حدود شش روز قبل از عملیات توجیه شده بود اما توانست به‌خوبی در روز نخست عملیات، شهدا و مجروحان را تخلیه کند و این موضوع حاکی از آمادگی بالای این نیرو بود.

در مجموع، اقداماتی که برای آمادگی عملیات لازم بود طی دو ماه انجام گرفت و این زمان در مقایسه با آماده‌سازی عملیات‌های گسترده در گذشته، زمان بسیار مطلوبی بود.

اهداف عملیات :

علاوه بر اهداف سیاسی ، سه هدف عمده نظامی مورد نظر بود:

1 - آزادسازی شهرهای حلبچه ، خرمال، دوجیله ، بیاره و طویله.

2 - فراهم‌سازی مقدمات تصرف سد دربندیخان.

3 - مسدود کردن عقبه اصلی استان سلیمانیه.

طرح مانور

موقعیت زمین منطقه نقش اصلی و تعیین کننده‌ای در نحوه طراحی مانور عملیات داشت، زیرا به دلیل وجود ارتفاعات سرکوب سورن در شرق منطقه عملیاتی و وجود دریاچه دربندیخان در غرب آن، در حد فاصل انتهای شمال غربی ـ شرقی دریاچه تا ارتفاعات سورن، تنگه‌ای به عرض 10 کیلومتر به وجود آمده بود. در مباحث طرح مانور، تضمین موقعیت عملیات مستلزم انسداد این تنگه با الحاق از دو محور یاد شده به ترتیب زیر بود:

در محور شمال از ملخور به طرف خرمال و از محور جنوبی، از غرب بالامبو در امتداد تیمورژنان با تصرف سرپل در کمر دریاچه، و سرانجام، الحاق دو بازو در تنگه و محاصره دشمن.

به منظور تحقق این مانور، سه قرارگاه از سه محور در نظر گرفته شدند. قرارگاه قدس در محور شمالی که مأموریت بستن تنگه و تصرف پل گردکو (عقبه اصلی دشمن به کل منطقه) را به عهده داشت. قرارگاه فتح در محور جنوبی که ‌باید ضمن تصرف بالامبو و تیمورژنان، با تأمین سرپل در کمر دریاچه، برای مقابله با حرکت احتمالی دشمن با احداث پل، آمادگی لازم را کسب می‌کرد. در محور میانی، قرارگاه ثامن‌الائمه (ع) تا در محور گوزیل ـ دشت سازان به سوی حلبچه پیشروی کرده و در مرحله دوم، جاده بیاره ـ طویله ـ نوسود را

تصرف و آزاد می‌کرد.

قرارگاه رمضان علاوه بر ماموریت شناسایی، باید تحرکاتی را در عمق و عقبه دشمن انجام می‌داد. همچنین، تصرف شهر حلبچه و انهدام توپخانه بخش دیگری از برنامه‌های نامنظم بود که در مجموع با مشارکت تیپ 75 ظفر و کردهای معارض صورت می‌گرفت.

سازمان رزم سپاه پاسداران در این عملیات به شرح ذیل بود:

قرارگاه قدس: لشکرهای 7 ولی عصر (عج) با شش گردان؛ 17 علی‌ابن ابیطالب (ع) با شش گردان؛ 19 فجر با شش گردان؛ 25 کربلا با 10 گردان؛ 33 المهدی (عج) با شش گردان؛ 41 ثارالله با هفت گردان و تیپ 39 بیت‌المقدس با چهار گردان.

قرارگاه ثامن‌الائمه(ع): لشکر 9 بدر با هشت گردان؛ تیپ‌های 29 نبی‌اکرم (ص) با شش گردان؛ 36 انصارالمهدی با چهار گردان؛ 75 ظفر با دو گردان و ویژه شهدا با شش گردان؛ سپاه چهارم با شش گردان.

قرارگاه فتح: لشکرهای 8 نجف با پنج گردان؛ لشکر 11 امیرالمومنین (ع) با چهار گردان؛لشکر 14 امام حسین (ع) با پنج گردان و تیپ‌های 44 قمربنی‌هاشم (ع) با سه گردان؛ 82 صاحب‌الامر با سه گردان؛91 بقیه‌الله با سه گردان و انصارالرسول (ص) با سه گردان و یک تیپ نامنظم از قرارگاه رمضان.

در مجموع، 10 لشکر و 9 تیپ شامل 103 گردان در عملیات والفجر 10 وارد عمل شدند.

شرح عملیات

پس از انجام بحث و بررسی‌های لازم، ساعت 2 بامداد 23 اسفند 1366 برای ساعت "س" تعیین شد. در برخی از محورها نیروها ‌باید فاصله زیادی را تا رسیدن به هدف طی می‌کردند، شروع عملیات از ساعت 2 تا 4 بامداد در محورهای مختلف متغیر بود.

در این عملیات، نیروها با سرعت عمل بالا، به بیش از 90 درصد از اهداف تعیین شده دست یافتند. به جز عکس‌العمل دشمن در محورهای شاخ سورمر و شاخ شمیران، مقاومت عمده‌ای از نیروهای عراقی مشاهده نشد. در محور چناره نیز با وجود یخبندان و با چهار ساعت تأخیر، اهداف مورد نظر تأمین شد و تعداد زیادی از نیروهای دشمن که در خواب به سر می‌بردند، در غافلگیری کامل به اسارت در آمدند.

در محور قرارگاه قدس، پس از تصرف ملخور و ارتفاعات چناره، خورنوازان، هانی قول و تپه حمید، به دلیل عدم اتصال جاده، عملیات متوقف شد. در محور قرارگاه فتح نیز، علی‌رغم تصرف بالامبو و تنگه، به دلیل توقف عملیات قرارگاه قدس و همچنین، عکس‌العمل دشمن در جناح چپ، نیروها، از پیشروی کامل بر روی شاخ سورمر و شاخ شمیران باز ماندند. در محور میانی، قرارگاه ثامن‌الائمه (ع)، ارتفاعات مگر و نیمی از ارتفاع شیندروی را تصرف کرد و برای الحاق روی یال ارتباطی، شامل دشت سازان و سپس نیمی دیگر از ارتفاعات شیندروی، علی‌رغم روشن شدن هوا، تک را ادامه داد.

با توجه به موفقیت‌های به دست آمده، نیروها از روحیه خوبی برخوردار بودند، ضمن این که تلفات خودی بسیار اندک بود. علاوه بر این، به دلیل از هم گسیختگی دشمن و عدم حضور جدی در منطقه، فرماندهان بر انجام سریع مرحله دوم عملیات تاکید داشتند. مشکل اساسی در این مرحله، عدم اتصال جاده هانی قول بود، تا این که در ساعت 14 روز 24 اسفند 1366 خبر اتصال جاده به قرارگاه رسید؛ لذا مقرر شد، مرحله دوم عملیات در شب سوم انجام گیرد.

با ایجاد 48 ساعت وقفه‌ در عملیات، دشمن دست به تحرکاتی زد که حاکی از غافل‌گیری کامل عراق نسبت به اهداف مورد نظر و سمت اصلی تک بود..