عنوان : با مردم بود
راوی :خانواده شهدا
منبع :سیره شهید دکتر بهشتی
همیشه
دلش میخواست بین مردم و با مردم باشد. هیچ وقت راحتطلب نبود
کهبخواهد زندگی راحتی داشته باشد. همیشه فکر مستضعفین بود. تا
موقعی که از دنیارفت حامی ضعفا و بیچارهها بود. اصلاً اخلاِ
نمونهای داشت که واقعاً هر ساعتیکه در زندگی فکر میکنم، میبینم
عجب شخصیتی از دست ما رفت و ما قدرش راندانستیم و واقعاً حیف شد،
نه فقط برای من حیف شد، بلکه برای مردم هم حیف شد.
همسر شهید بهشتی
عنوان : از راستگویی نمیترسیدیم
راوی :خانواده شهدا
منبع :سیره شهید دکتر بهشتی
جمله
معروف پدرم را همه به یاد دارند که میگفت من تلخی برخورد
صادقانه را بهشیرینی برخورد منافقانه ترجیح میدهم. بر همین اساس
بود که ایشان برخوردهایدورویی ومنافقانه را تحمل نمیکرد. در منزل
هم بر راستگویی به ماخیلی تأکیدمیکرد و لذا ما هیچ وقت در بعضی از
مسائلی که پیش میآمد نمیترسیدیم اگرراست بگوییم چیزی علیه ما
تمام بشود.
تأکید ایشان این بود که همین که هستید باشید و همین که هستید را
بگویید ونشان مردم بدهید و نترسید و ملاحظه دیگران را نکنید که
خودتان نباشید البته ادبرا رعایت کنید ولی ملاحظه مردم باعث نشود
صداقتتان را از دست بدهید.
سید علیرضا بهشتی
عنوان : چیز عجیبی اتفاِق افتاد
راوی :خانواده شهدا
منبع :سیره شهید دکتر بهشتی
یک
شب دیروقت پدرم به منزل آمد و چون معمولاً شبهایی که دیر میآمد
شامنمیخورد و یک غذای سبکی مثل سالاد میخورد من و خواهر و مادرم
نشستهبودیم ایشان مشغول سالاد خوردن شد و گفت امشب در شورای
انقلاب چیزجالب و عجیبی اتفاِ افتاد. فردی از اعضای شورای انقلاب
که با بنیصدر خیلیمخالف بود وقتی امروز مراسم تنفیذ بنیصدر انجام
شد و بنیصدر برای اولین باربه جلسات شورای انقلاب دعوت شد یک
دفعه برخلاف انتظار همه اعضا کهموضع او را علیه بنیصدر میدانستند
به بنیصدر گفت آقای بنیصدر نمیدانمچرا امشب که شما به جلسه
آمدهاید این قدر جلسه ما نورانی شده است. نکتهموردنظر پدرم عدم
صداقت آن فرد بود.
سید علیرضا بهشتی
عنوان : خستگیناپذیر بود
راوی :خانواده شهدا
منبع :سیره شهید دکتر بهشتی
شهید
بهشتی بسیار پرکار و خستگیناپذیر بود. ایشان در گذشته، قبل از
پیروزیانقلاب، اگر مقید بود مثلاً شبانهروز 7 ساعت بخوابد بعدازظهرها
حتماً بایداستراحت میکرد که آن خواب بعدازظهر هم جزو 7 ساعت خواب
شب بود و شبرا در یک ساعت معینی باید میخوابید که خیلی نباید از
آن ساعت میگذشت، اماهمة این حسابها در دوران انقلاب به هم
ریخته شد و دیگر طوری نبود که ایشانبتواند هم روز بخوابد و هم شب.
لذا به قدری ایشان کار میکرد که من تعجبمیکردم. خود من آن
روزها خیلی کار میکردم و به علت کثرت کار بیحال میشدم.میدیدم
آقای بهشتی همان وقتی که من خیلی خستهام و نمیتوانم کار کنم
باز همکار میکند، یا اینکه مثلاً اگر بعدازظهر جلسه قرار میدهد، بعد
از اتمام جلسه درحزب میآید و کارهای حزب را رسیدگی میکند، در
حالی که عصر همان روز همجلسة شورای انقلاب دارد و در عین حال
هیچ وقت ممکن نبود جلسات شورایانقلاب را ایشان تعطیل کند و غالباً
از اول وقت تا آخر بود، و در آخر هم کارهایاضافی مثل ارباب رجوع
کردستان یا فلان استان را جواب میداد.
سید محمد رضا بهشتی
عنوان : تندترین جملهای که گفتند
راوی :خانواده شهدا
منبع :سیره شهید دکتر بهشتی
در
قضیه انتخاب آقای بنیصدر به ریاست جمهوری، یکی از سران نهضت
آزادیطی مصاحبهای در تلویزیون گفت همه ما باید به منزله دستهای
برای چاقو برایرئیس جمهور باشیم تا بتواند بهتر کارایی داشته باشد.
این در حالی بود که قبل از آناز ریاست جمهوری بنیصدر نه تنها
شدیداً نگران بودند بلکه این نگرانی را هماظهار میکردند که اگر
بنیصدر رئیس جمهور بشود چه باید بکنیم! وقتی پدرم اینمصاحبه را از
تلویزیون شنید جملهای گفت که تندترین جملهای بود که من در
تماممدت عمرم از ایشان شنیده بودم که از شنیدن آن یکه هم
خوردم. آن جمله این بودکه گفتند نه دیگه، این دیگر دغلی است.
سید محمدرضا بهشتی