خونین شهر

خونین شهر

خونین شهر

خونین شهر

به‌ خاطر توهین‌ به‌ من‌ برخورد نکنید

عنوان : به‌ خاطر توهین‌ به‌ من‌ برخورد نکنید
راوی :خانواده شهدا
منبع :سیره شهید دکتر بهشتی
یک‌ روز برای‌ انجام‌ دادن‌ کاری‌ به‌ دادگستری‌ رفته‌ بودم‌ و در طبقه‌ سوم‌ آن‌ صدای‌داد و فریاد خانمی‌ بلند بود. نزدیکتر شدم‌ تا ببینم‌ چه‌ خبر است‌، دیدم‌ خانمی‌چادر به‌ کمر بسته‌ و هر چه‌ خیر و برکت‌ هست‌ نثار آبا و اجداد ما می‌کند. از مسئول‌شعبه‌ پرسیدم‌ چرا چنین‌ اعتراض‌ می‌کند. گفت‌ فرزند او در یک‌ نزاع‌ دسته‌جمعی‌ درزمان‌ طاغوت‌ شرکت‌ کرده‌ و مباشر قتل‌ شده‌ است‌ و اکنون‌ بعد از چند سال‌ بالاخره‌حکم‌ دادگاه‌ جنایی‌ مبنی‌ بر مقصر بودن‌ او صادر و محکوم‌ به‌ اعدام‌ شده‌ حالا اوآمده‌ است‌ و اعتراض‌ می‌کند آن‌ هم‌ نه‌ به‌ ما بلکه‌ به‌ زمین‌ و زمان‌ ناسزا می‌گوید که‌چرا می‌خواهند پسر او را که‌ قاتل‌ است‌ اعدام‌ کنند و حالا همه‌ را مقصر می‌داند جزخود قاتل‌ و چند ساعتی‌ است‌ که‌ داد و فریاد می‌کند و بخصوص‌ نسبت‌ به‌ آقای‌بهشتی‌ (رئیس‌ دیوانعالی‌ کشور) هر چه‌ می‌خواهد می‌گوید و ما هر چه‌ از پدرتان‌درخواست‌ کردیم‌ اجازه‌ داده‌ شود او را از محل‌ خارج‌ کنند پاسخ‌ می‌شنویم‌ اگر به‌خاطر توهین‌ به‌ من‌ است‌ این‌ کار صحیح‌ نیست‌ هر وقت‌ کارش‌ تمام‌ شد و مزاحم‌کار مردم‌ شد آن‌ وقت‌ با ملایمت‌ او را خارج‌ کنید.
سید محمدرضا بهشتی

صبح‌ روز بعد از فاجعه‌ هفتم‌ تیر

عنوان : صبح‌ روز بعد از فاجعه‌ هفتم‌ تیر
راوی :خانواده شهدا
منبع :سیره شهید دکتر بهشتی
دو سه‌ اتاقی‌ را با کمک‌ وسایلی‌ که‌ از همسایه‌ها به‌ امانت‌ گرفتیم‌ روبراه‌ کردیم‌ تاآماده‌ پذیرایی‌ از سیل‌ جمعیتی‌ شویم‌ که‌ برای‌ ابراز تسلیت‌ و همدردی‌ خود به‌ منزل‌ما می‌آمدند. دوستان‌ و آشنایان‌ همگی‌ آمدند اگرچه‌ برای‌ ما همه‌ آشنا و دوست‌بودند چرا که‌ مردم‌، بهشتی‌ را نه‌ شهید خانوادة‌ ما که‌ شهید خود می‌دانستند.منظره‌های‌ عجیبی‌ بود، گاه‌ آقا یا خانمی‌ در حالی‌ که‌ می‌گریست‌ سراغمان‌ می‌آمدکه‌ من‌ نمی‌دانستم‌ اشتباه‌ کرده‌ام‌ و در فلان‌ روز دربارة‌ ایشان‌ چنین‌ و چنان‌ گفته‌ام‌حالا چه‌ باید بکنم‌، چگونه‌ می‌توانم‌ آن‌ را جبران‌ کنم‌ و پاسخ‌ ما این‌ بود که‌ ایشان‌خود در یکی‌ از آخرین‌ سخنرانیها اعلام‌ کردند که‌ من‌ هر کس‌ را که‌ نسبت‌ به‌ من‌ناحقی‌ روا داشته‌ است‌ می‌بخشم‌ و از خطای‌ نادانسته‌ یا حتی‌ دانسته‌ او می‌گذرم‌.
سید محمد رضا بهشتی

خیلی‌ زود به‌ حالت‌ اولیه‌ برمی‌گشت‌

عنوان : خیلی‌ زود به‌ حالت‌ اولیه‌ برمی‌گشت‌
راوی :خانواده شهدا
منبع :سیره شهید دکتر بهشتی
من‌ عصبانیت‌ آقای‌ بهشتی‌ را یکی‌ دوبار شاهد بوده‌ام‌ که‌ صورت‌ ایشان‌ در این‌ حال‌از شدت‌ ناراحتی‌ سرخ‌ می‌شد که‌ به‌ خوبی‌ می‌شد عصبانیت‌ ایشان‌ را احساس‌ کردولی‌ در کمتر از یکی‌ دو دقیقه‌ به‌ حالت‌ اولیه‌ برمی‌گشت‌.
علیرضا بهشتی

اشکالی‌ ندارد

عنوان : اشکالی‌ ندارد
راوی :خانواده شهدا
منبع :سیره شهید دکتر بهشتی
سال‌ 52 که‌ پدرم‌ زمینی‌ در منطقه‌ زرگنده‌ در دوراهی‌ قلهک‌ تهران‌ خریده‌ بود تا آن‌ راتبدیل‌ به‌ خانه‌ کند، در اطراف‌ این‌ زمین‌، چند خانواده‌ پرجمعیت‌ آلونکهایی‌ ساخته‌بودند و یکی‌ از این‌ خانواده‌ها بخشی‌ از زمین‌ ما را تصرف‌ کرده‌ بود. وقتی‌ پدرم‌خواست‌ زمین‌ را بسازد و به‌ ایشان‌ گفته‌ شد قضیه‌ از این‌ قرار است‌ گفتند اشکالی‌ندارد، آنها را به‌ حال‌ خود بگذارید. بر همین‌ اساس‌ خانه‌ ما از آن‌ قسمت‌ به‌ دلیل‌تصرف‌ مقداری‌ از زمین‌ توسط‌ آن‌ افراد کج‌ ساخته‌ شده‌ که‌ الان‌ هم‌ به‌ همان‌ صورت‌مانده‌ است‌. جالب‌ اینجاست‌ مهندس‌ و معمار ساختمان‌ به‌ دلایلی‌ دستگیر شد وپدرم‌ ناچار شد خودش‌ رأساً به‌ کار ساخت‌ خانه‌ نظارت‌ کند.
سید علیرضا بهشتی

شما طبع‌ شاعری‌ دارید!

عنوان : شما طبع‌ شاعری‌ دارید!
راوی :خانواده شهدا
منبع :سیره شهید دکتر بهشتی
یکی‌ از اعضای‌ روحانی‌ شورای‌ مرکزی‌ حزب‌ جمهوری‌ اسلامی‌ که‌ در روزهای‌ اول‌جنگ‌ در مناطق‌ عملیاتی‌ جنوب‌ با کارشکنی‌های‌ متعدد بنی‌صدر مواجه‌ شده‌ بودیک‌ بار که‌ از جبهه‌ برگشته‌ بود در دفتر سیاسی‌ حزب‌ به‌ آقای‌ بهشتی‌ گفت‌ من‌ دیگربه‌ اهواز برنمی‌گردم‌ چون‌ ماندن‌ من‌ در این‌ شرایط‌ هیچ‌ فایده‌ای‌ ندارد، از یک‌ طرف‌جوانهای‌ ما پشت‌ سر هم‌ شهید می‌شوند و از طرف‌ دیگر هم‌ کسی‌ به‌ حرف‌ من‌گوش‌ نمی‌کند و بنی‌صدر هم‌ که‌ مرتباً ایجاد مانع‌ می‌کند. آقای‌ بهشتی‌ ایشان‌ را با این‌جمله‌ آرام‌ کردند که‌ شما طبع‌ شاعری‌ دارید کمی‌ استراحت‌ کنید حتماً خودتان‌برمی‌گردید به‌ جبهه‌ و من‌ شاهد بودم‌ پس‌ از دقایقی‌ که‌ با وی‌ صحبت‌ کردند او کاملاًآرام‌ و بانشاط‌ شد و رنگ‌ و روی‌ شادابی‌ پیدا کرد.
سید علیرضا بهشتی